بازگشت

طرماح بن عدي


«جميل بن مرثد» آورده است که «طرماح» به محضر امام حسين عليه السلام شرفياب گرديد و آن حضرت او را دعوت به ياري حق کرد، اما او از تنگناي اقتصادي و معيشتي خود سخن گفت و حسين عليه السلام او را از کاري که در پيش داشت باز نداشت. و او براي حل مشکل خود رفت و گويي به سعادت ياري رساني به حق و عدالت نايل نيامد.

مرحوم شيخ او را از ياران اميرمؤمنان و فرزندش سالار شايستگان برشمرده، و رجال شناس نامدار«مامقامي» ضمن مورد اعتماد شمردن او، مي گويد:

أنه ادرک نصرة الامام و جرح و برء ثم مات بعد ذلک...

او سرانجام به افتخار بزرگ ياري رساني به سالار شايستگان موفق شد و در راه هدفهاي بلند آن حضرت، زخمي گرديد و بهبود يافت و آن گاه پس از آن جريان، جهان را بدرود گفت اما بر اين بيان خود، منبع و سندي نشان نمي دهد.

امام حسين عليه السلام کسي را مي خواست که به راه آشنا باشد، تا از بيراهه به سوي کوفه رود. طرماح بن عدي اعلام کرد که من راه را مي شناسم و جلو افتاد و به سوي کربلا روان شدند. وقتي جلو افتاد، اشعاري را هم مي خواند که با اين


مطلع آغاز مي شود:



يا ناقتي لا تذعري من زجر

و امضي بناقبل طلوع الفجر



مضمون اشعار، در ستايش از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و سيدالشهداء عليه السلام است. در ميانه ي راه، اجازه طلبيد که به قبيله ي خود سر زده و به خانواده رسيدگي کند و برگردد. رفت و پس از چند روز، وقتي دوباره برگشت، به «عذيب الهجانات» که رسيد، خبر شهادت امام عليه السلام را شنيد. اندوهگين شد و گريست، از اين که توفيق شهادت در رکاب امام، نصيب او نشد.