بازگشت

طرب شيرازي


ميرزا ابوالقاسم محمد نصير ملقب به «طرب» (1330 - 1276 ه. ق) کوچکترين فرزند محمد رضا قلي خان هماي شيرازي، در اصفهان متولد شد. دو برادر ديگر طرب يعني ميرزا محمد حسين عنقا و محيي الدين محمد سها نيز شاعر و اهل ادب بودند. طرب پس از مرگ پدر تحت سرپرستي و تربيت برادرش عنقا قرار گرفت و علوم مختلف را نزد ميرزا عبدالغفار پا قلعه اي، آخوند ملا محمد کاشاني و جهانگيرخان قشقايي و ميرزا ابوالحسن جلوه و هنر خطاطي را در محضر ميرزا عبدالرحيم افسر فراگرفت.

وي در سرودن انواع شعر توانا بوده و به خصوص در قصيده و غزل شهرت داشته است.

طرب شيرازي از جمله شاعراني است که در مصيبت سيد و سالار شهيدان، امام حسين عليه السلام اشعار پرسوز و گدازي دارد. هم اکنون ترجيع بندي در مرثيه ي سيدالشهداء عليه السلام از او بجاي مانده است. طرب شيرازي در اين ترجيع بند به استقبال ترجيع بند محتشم کاشاني رفته و از او پيروي نموده که بند اول آن چنين سروده شده است:



اي دل به ناله کوش که ماه محرم است

آفاق باژگونه و ايام درهم است



شد خواب و خور حرام به سکان روزگار

گويا دوباره نوبت ماه محرم است



تنها نه فرشيان به عزايش علم زدند

از اين الم علم به سر عرش اعظم است



از ديو سيرت آدميان بس جفا که ديد

آن خسروي که فخر بني نوع آدم است



آوخ که خوار شد به سر رهگذار شام

شاهنشهي که بوالبشر از وي مکرم است



از بدترين عالميان بس ستم کشيد

شاهي که بهترين همه اهل عالم است



ذرات کن فکان همه در غم نشسته اند

تنها مرا نه دل ز عزايش پر از غم است



تنها نه خاکيان که ز غم در عزاي او

در طاق عرش روح الامين جفت ماتم است



شد ختم تشنگي به علي اکبر حسين

در لعل لب گرفته از آن روي خاتم است



انگشت داد همره انگشتري به خصم

شاهي که نقش نامش بر خاتم جم است






عيسي صفت چه ها ز يهودان کوفه ديد

آن عيسيي که حضرت زهراش مريم است



آن سر که بود دوش نبي متکاي او

خاکستر تنور شد اي واي جاي او



دل زنده مي شود ز ولاي تو يا حسين

جان تازه مي شود ز ثناي تو يا حسين



مرغ دلم که طاير عرش آشيان بود

پرواز مي کند که به هواي تو يا حسين



تو خواستي براي خدا هر چه خواستي

حق خواست هر چه خواست براي تو يا حسين



از بند بند من چو ني آيد نواي عشق

در نينوا به شور نواي تو يا حسين



غير تو در ازل که بلي گفت در بلا؟

کس را نبود تاب بلاي تو يا حسين



پيغمبران براي شفاعت به رستخيز

سر مي نهند بر کف پاي تو يا حسين



جان دادي و به عهد، وفا کردي اي شهيد

جان ها فداي عهد و وفاي تو يا حسين



تو جان و مال، جمله نمودي فداي دوست

اي جان دوستان به فداي تو يا حسين



باب تو هفت قلعه گرفتي به ذوالفقار

اي جان فداي باب و نياي تو يا حسين



تو هشت قلعه فتح نمودي ز هشت خلد

قربان دست قلعه گشاي تو يا حسين



گويا که مي خليد به قلب رسول پاک

هر خار مي خليد به پاي تو يا حسين



روزي که هر کسي طلب مأمني کند

باشد طرب به زير لواي تو يا حسين



روان به کوفه ز کرب و بلا چو قافله شد

همه سرادق افلاک پر ز غلغله شد



رخ سپهر از آن روز، پر ز آبله گشت

که پاي نازک اطفال، پر ز آبله گشت



شنيده ايد مسافر به غير آل علي

که تازيانه و سيليش زاد راحله شد؟



کناره ي افق از شرم، سرخ گشت چو ديد

که سرخ حلق علي از خدنگ حرمله شد



در شام چون که آل علي را مقام شد

روز جهان سياهتر از تيره شام شد



شاهي که گنج سر خدا بود سينه اش

چون گنج در خرابه ي شامش مقام شد



چون شد حرام، عيش بر اولاد مصطفي

گويي که عيش بر همه عالم حرام شد






سوخت ز ياد شه تشنه لبان جان و تنم

نه عجب باشد اگر چاک شود پيرهنم



چمني بي خس و خار است سر کوي حسين

من ز غم نعره زنان بلبل آن خوش چمنم



عشقش آنگونه مرا رفته چو خون در رگ و پوست

که گرم سر برود دل ز غمش بر نکنم