بازگشت

توصيه ي امام به صبر


خوارزمي گويد: امام سجاد عليه السلام فرمود:

پدرم اين اشعار را تکرار مي کرد و من آنها را به خاطر سپردم. اشک در چشمانم آمد و تا مي توانستم سکوت کردم، اما عمه ام زينب چون آن را شنيد، گريست. وي نازک دل بود. اندوه و بي تابي بر او آشکار شد، دامن کشان نزد حسين عليه السلام رفت و گفت: برادرم! نور چشمم! کاش مرده بودم اي جانشين گذشتگان! اي پناه بازماندگان! حسين عليه السلام به او نگريست و فرمود: خواهرم! شيطان حلمت را نبرد. آسمانيان مي ميرند، زمينيان نمي مانند، هر چيز جز خدا رفتني است، فرمان از آن اوست و به سوي او بازگردانده مي شويد. پدرم و جدم که از من بهتر بودند کجايند؟ آنان الگوي من و هر مؤمنند. خواهر را تسليت داد و فرمود: خواهرم! تو را به حقي که بر تو دارم، وقتي شهيد شدم، براي من گريبان چاک مزن و چهره مخراش. آنگاه او را به خيمه اش برگرداند.

روايت شده که چون خواهرش زينب يا ام کلثوم آنها را شنيد، نزد حسين عليه السلام آمد و گفت: برادر جان! اين سخن کسي است که به مرگ يقين پيدا کرده است. فرمود: آري خواهرم! گفت: پس ما را به حرم جدمان برگردان. فرمود: خواهر! اگر مرغ «قطا» را وامي گذاشتند، در آشيانه اش مي خفت. گفت: اي واي! کاش مرده بودم! جدم رسول خدا و پدرم علي و مادرم فاطمه و برادرم حسن همه مردند و پناه اهل بيت مانده بود که امروز خبر مرگ خود را مي دهد و گريست. زنان نيز گريستند و بر صورت خويش زدند و گريبان چاک کردند و خواهر امام مي گفت: وامحمدا! وا اباالقاسما! امروز جدم محمد درگذشت، واي پدر، واي علي، امروز پدرم علي از دنيا رفت، واي مادرم، واي فاطمه، امروز مادرم فاطمه درگذشت، واي برادرم، واي حسن، امروز برادرم حسن از دنيا رفت، واي برادرم، واي حسين، پس از تو بي پناه شديم يا اباعبدالله!

حسين عليه السلام او را تسليت داد و به صبر امر کرد و فرمود: به تسليت الهي آرام باش و به قضاي او راضي باش. آسمانيان مي ميرند، زمينيان مي ميرند و هيچ کس نمي ماند. هر چيزي جز خدا رفتني است. خجسته خدايي که بازگشت همه به سوي اوست که با قدرتش همه را آفريده


و با اراده اش همه را فاني مي سازد و برمي انگيزاند. خواهرم! جد و پدر و مادر و برادرم از من بهتر بودند که رفتند و در خاک آرميدند. پيامبر خدا براي من و تو و هر مؤمن، سرمشق است. سپس فرمود: اي زينب، اي ام کلثوم،فاطمه، رباب، بنگريد! اگر من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و براي مرگ من حرف بيهوده نزنيد. [1] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين، ج 1، ص 237.