بازگشت

خبر دادن اميرالمؤمنين از شهادت او


ابن قولويه به سند خويش از ابراهيم نخعي نقل کرده است:

اميرمؤمنان عليه السلام بيرون آمد و در مسجد نشست. اصحاب او پيرامون وي جمع شدند. حسين عليه السلام آمد و در برابر حضرت ايستاد. امام دست بر سر او کشيد و فرمود: پسرم! خداوند اقوامي را در قرآن نکوهش کرده و فرموده است. «نه آسمان بر آنان گريست و نه مهلت داده شدند.» [1] به خدا قسم پس از من تو را مي کشند، آنگاه آسمان و زمين بر تو مي گريند. [2] .

ديلمي گفته است:

علي عليه السلام فرمود: اي شبث بن ربعي و تو اي عمرو بن حريق و پسرت محمد و تو اي اشعث بن قيس! به خدا قسم پسرم حسين عليه السلام را مي کشيد. حبيبم رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به من چنين حديث کرده است واي بر آنکه دشمنش رسول خدا و دخترش فاطمه باشد.

چون حسين بن علي عليه السلام کشته شد، شبث بن ربعي، عمرو بن حريق و محمد بن اشعث نيز از جمله کساني بودند که از کوفه به کربلا رفته در کربلا با او جنگيدند و او را کشتند و اين يکي از نشانه هايش بود. [3] .

ابن قولويه به سند خويش روايت کرده است:

علي عليه السلام بر مردم خطبه مي خواند و مي فرمود: پيش از آنکه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد. به خداسوگند از هيچ چيز گذشته و آينده از من نمي پرسيد مگر آنکه به شما خبر مي دهم. سعد بن ابي وقاص برخاسته، پرسيد: يا اميرالمؤمنين! مرا خبر ده که در سر و صورتم چند مو هست؟ به او فرمود: به خدا سوگند تو از من چيزي پرسيدي که دوست من رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به من فرموده بود که تو از آن خواهي پرسيد. در سر و صورت تو هيچ مويي نيست مگر آنکه در بيخ آن شيطاني نشسته است و در خانه ي تو بچه اي است که پسرم حسين را مي کشد. آن روز عمر سعد، کودکي بود که جلو پدرش بازي مي کرد. [4] .

صدوق به سند خويش از اصبغ بن نباته نقل کرده است:

روزي اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام نزد ما آمد، در حالي که دستش در دست پسرش حسن بود و مي فرمود: روزي رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نزد ما آمد، در حالي که به همين صورت دستم در دست او بود و مي فرمود: پس از من، بهترين آفريده ها و سرور آنان، اين برادرم است؛ پس از من او


پيشواي هر مسلمان و سرپرست هر مؤمن است. آگاه باشيد! من نيز مي گويم: پس از من بهترين مردم و سرور آنان، اين پسرم است و پس از وفات من او امام و سرپرست هر مؤمن است. پس از من به او ستم مي شود، آن گونه که پس از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم مظلوم شدم. پس از حسن، بهترين مردم و سرورشان، برادر او پسرم حسين است که پس از برادرش در سرزمين کربلا مظلوم کشته مي شود. او و اصحابش از سروران شهيدان در روز قيامتند، پس از حسين نه نفر از نسل او جانشينان خداوند در زمين و حجتهاي او بر بندگان اويند... [5] .

ابن قولويه به سند خويش از حارث اعور چنين روايت کرده است:

علي عليه السلام فرمود: پدر و مادرم به فداي حسين که در پشت کوفه شهيد مي شود. به خدا قسم گويا مي بينم که حيوانات صحرا از هر نوع، سر و گردنهايشان را به قبر او مي کشند و شب تا صبح بر او گريسته مرثيه مي خوانند. هرگاه چنين شد، مبادا شما (با ترک زيارتش) جفا کنيد. [6] .

بحراني گفته است که در برخي کتابهاي مقتل اميرالمؤمنين آمده است:

اميرالمؤمنين عليه السلام هنگام وفاتش وقتي گريه ي بسيار امام حسن عليه السلام را ديد، به او فرمود: پسرم! آيا بر مرگ پدرت ناله مي کني؟ فردا پس از من تو مسموم مي شوي و مظلوم کشته مي شوي و برادرت حسين نيز همين گونه با شمشير کشته مي شود و به جدتان، پدرتان و مادرتان مي پيونديد. [7] .

به نقل ابن مغازلي:

محمد بن حسين زعفراني از عبدالله بن نجي از پدرش نقل کرده است که همراه علي عليه السلام به سفر رفت. وي حامل ظرف آب وضوي حضرت بود. در مسير صفين چون به نينوا رسيد، فرمود: صبر کن اباعبدالله! صبر کن کنار شط فرات! گفتم: اباعبدالله کيست؟ علي عليه السلام فرمود: خدمت پيامبر رسيدم در حالي که چشمانش پر از اشک بود. گفتم: اي پيامبر خدا! آيا کسي تو را به خشم آورده است؟ چراچشمانت گريان است؟ فرمود: اينک جبرئيل از پيش من برخاست و رفت و به من خبر داد که حسين، کنار شط فرات کشته مي شود و گفت: مي خواهي از تربت او ببويي؟ گفتم: آري. دستش را دراز کرد و مشتي از تربت آنجا برداشت و به من داد. من بي تاب شدم و چشمانم به اشک نشست. [8] .

ابن سعد با سند خويش از علي عليه السلام نقل کرده است که فرمود:


حسين بن علي کشته خواهد شد و من سرزميني را که در آن کشته مي شود مي شناسم. در نزديکي دو نهر در غربت به شهادت مي رسد. [9] .

علامه ي مجلسي به نقل از برخي کتابهاي معتبر از لوط بن يحيي از عبدالله بن قيس چنين روايت کرده است:

همراه رزمندگان در رکاب علي عليه السلام در صفين بودم. ابوايوب اعور سلمي بر آب مسلط شد و جلو آب برداشتن مردم راگرفت. مسلمانان از تشنگي زبان به شکوه گشودند. حضرت، سواراني را براي باز پس گرفتن آب گسيل داشت و آنان ناکام برگشتند و حضرت اندوهگين شد. فرزندش حسين عليه السلام گفت: پدرجان! من براي گشودن آب بروم؟ فرمود: برو پسرم. حسين همراه سواراني رفت و ابوايوب را از تسلط بر آب کنار زد و در آنجا خيمه افراشت و سواران را فرود آورد. آنگاه نزد پدرش آمد و خبر داد. علي عليه السلام گريست. گفتند: يا علي! براي چه گريه مي کني؟ به برکت حسين اين نخستين پيروزي است. فرمود: يادم آمد که او در صحراي کربلا لب تشنه کشته خواهد شد و اسبش در حالي که مي دود و شيهه مي کشد، مي گويد: داد از امتي که پسر دختر پيامبرش را کشت! [10] .

نصر بن مزاحم با سند خويش از هرثمه نقل کرده است:

با علي عليه السلام در جنگ صفين بوديم، چون در کربلا فرود آمديم با ما نماز خواند و پس از سلام نماز، مشتي از تربت کربلا برداشت و بوييد و فرمود: آه بر تو اي خاک! از تو کساني برانگيخته خواهند شد که بي حساب وارد بهشت مي شوند. پس از بازگشت از جنگ، هرثمه به زنش، جردا دختر سمير که هوادار علي بود گفت: نمي خواهي تو را از محبوبت ابوالحسن به شگفتي آورم؟ چون به کربلا رسيديم، مشتي از تربت آن را برگرفت و بوييد و گفت: آه بر تو اي خاک! کساني از تو برانگيخته خواهند شد که بي حساب وارد بهشت مي شوند. او را چه به علم غيب! همسرش گفت: اي مرد! ما را واگذار! علي عليه السلام جز حق نگفته است.

چون عبيدالله بن زياد، آن گروه رابراي نبرد با حسين بن علي و يارانش فرستاد، من در زمره ي آن گروه بودم. چون به آن قوم و به امام حسين و يارانش رسيدم، جايي را که علي عليه السلام ما را در آن فرود آورده بود و سرزميني را که تربتش رابرداشته و بوييده بود شناختم و حرف آن حضرت را به ياد آوردم. از اين سفر ناراحت شدم. با اسبم نزد حسين آمدم، ايستادم و بر او سلام کردم و سخني را که در همين سرزمين از پدرش شنيده بودم بازگفتم. حسين عليه السلام فرمود: با مايي يا بر ما؟ گفتم:


اي پسر پيامبر! نه با تو نه بر تو. زن و بچه ام را گذاشته ام و از ابن زياد بر آنان بيمناکم. حسين فرمود: پس از اينجا بگريز تا شاهد کشته شدن ما نباشي. سوگند به آنکه جان محمد در دست اوست، امروز هيچ کسي نيست که کشته شدن مارا ببيند و ما را ياري نکند مگر آنکه خداوند او را وارد دوزخ مي کند.

گويد: از آن سرزمين گريختم تا شاهد کشته شدنش نباشم. [11] .

اين ماجرا با سندهاي مختلف و تعابير گوناگون در منابع آمده که براي پرهيز از طولاني شدن، آنها را نياورديم.

ابن قولويه با سند خويش از ابي عبدالله جدلي نقل کرده است:

خدمت امام علي عليه السلام رسيدم، در حالي که حسين نزد او بود. با دستش بر شانه ي حسين زد. سپس فرمود: اين فرزند کشته مي شود و کسي ياري اش نمي کند. گفتم: اي اميرالمؤمنين! به خدا سوگند که چنين زندگاني بسيار بد است. فرمود: اين حادثه، حتمي است. [12] .

شيخ طوسي با سند خويش از ابوطفيل نقل کرده است:

مسيب بن نجبه نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، در حالي که گريبان عبدالله بن سبا را گرفته بود. حضرت فرمود: قضيه چيست؟ گفت: بر خدا و رسول خدا دروغ مي بندد. فرمود: چه مي گويد؟

گويد: سخن مسيب را نشنيدم، ولي شنيدم که اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هيهات! هيهات از غضب! ولي ناقه سواري نزد شما مي آيد، پاي در رکاب و شتابان، حج وعمره به پايان برده او را مي کشند. (مقصود حسين بن علي عليه السلام بود). [13] .

شيخ صدوق با سند خويش از جبله ي مکيه از ميثم تمار نقل کرده است که مي گفت:

به خدا قسم! اين امت، پسر پيامبرش را در دهم محرم مي کشد و دشمنان خدا آن روز را روز خجسته مي دانند، و اين حتمي است. در علم خدا چنين ياد شده است و مولايم اميرمؤمنان عليه السلام به من خبر داده است. به من خبر داده است که هر چيز، حتي حيوانات صحرا و ماهيان دريا و پرندگان آسمان و خورشيد و ماه و آسمان و زمين و مؤمنان جن وانس و همه ي فرشتگان آسمانها و نگهبان بهشت و دوزخ و حاملان عرش بر او مي گريند و آسمان خون و خاکستر مي باشد.

سپس فرمود: لعنت الهي بر قاتلان حسين عليه السلام حتمي گشت، آن گونه که بر مشرکان حتمي شد که براي خدا شريک قرار دادند، و بر يهود و نصارا و مجوس.


جبله گويد: گفتم: اي ميثم! چگونه مردم، روزي را که حسين عليه السلام در آن کشته مي شود روز برکت مي شمارند؟ ميثم گريست و گفت: آنان براساس حديثي دروغين مي پندارند که آن، روزي است که خدا توبه ي آدم عليه السلام را پذيرفته است، در حالي که خداوند در ذيحجه توبه ي آدم را پذيرفت و مي پندارند روزي است که خداوند توبه ي داوود را پذيرفت، در حالي که خداوند در ذيحجه توبه ي او را پذيرفت و مي پندارند روزي است که خداوند، يونس را از شکم ماهي بيرون آورد. در حالي که خداوند در ذيقعده او را از شکم ماهي خارج ساخت. مي پندارند روزي است که کشتي نوح بر کوه جودي قرار گرفت، در حالي که کشتي نوح روز هيجدهم ذي حجه قرار گرفت و مي پندارند روزي است که خداوند دريا را براي بني اسرائيل شکافت، در حالي که آن، در ماه ربيع الاول بود.

سپس ميثم گفت: اي جبله! بدان که حسين بن علي در روز قيامت سرور شهيدان است و ياران او بر ساير شهيدان برترند. اي جبله! هرگاه به خورشيد نگاه کردي که سرخ بود همچون خون تازه، بدان که سرورت حسين کشته شده است.

جبله گويد: روزي بيرون آمدم و خورشيد را ديدم که بر ديوارها تابيده است، گويا ملافه هايي رنگين است. آنگاه صيحه کشيدم و گريستم و گفتم: به خدا سوگند! حسين بن علي عليه السلام کشته شد. [14] .

خبر دادن امام حسن عليه السلام از شهادت برادرش حسين عليه السلام گذشت و تکرار نمي کنيم.


پاورقي

[1] سوره‏ي دخان، آيه‏ي 29: «فما بکت عليهم السماء و الارض و ما کانوا منظرين.».

[2] کامل الزيارات، ص 180.

[3] ارشاد القلوب، ص 277.

[4] کامل الزيارات، ص 155.

[5] اکمال‏الدين، ص 259.

[6] کامل الزيارات، ص 286.

[7] العوالم، ج 17، ص 154.

[8] مناقب، ص 397.

[9] طبقات، شرح حال امام حسين، ص 48.

[10] بحارالانوار، ج 44، ص 266.

[11] وقعة صفين، ص 140.

[12] کامل الزيارات، ص 149.

[13] امالي، ص 230.

[14] امالي، ص 110.