حال با توجه به
فتواي مرحوم ميرزاي ناييني كه در بالا آمد لازم است از نظرات و عقايد علماي ديگر در
اين رابطه بهرهمند شويم.
لازم به ذكر است:
با توجه به مطالبي كه در بخش اول و دوم ذكر گرديد و نتوانستيم دليل محكم و قاطعي در
اثبات اباحه و يا استحباب قمهزني بيابيم رويكرد ما در ذكر فتاوا آن دسته از
فتاوايي است كه مؤيد اين نظر بوده و طبعاً از ذكر فتاوايي كه دليل آن براي ما مشخص
نيست و يا استناد آن براي ما ثابت نشده خودداري كردهايم.
نكته اساسي ديگري
كه در اين جا باعث شد تا ما به ذكر برخي از فتاوا و ديدگاه مراجع گذشتهاي  كه در
زمان حاضر ديگر مقلدي ندارند و يا مقلد ابتدائي ندارند رو بياوريم اين نكته است كه
بر خلاف ادعاي برخي كه ميگويند در مخالفت با قمهزني به جز يك يا دو نفر [مرحوم
امام خميني و مقام معظم رهبري كه اين دو نفر هم بر اساس انگيزههاي سياسي اقدام به
منع قمهزني نمودهاند] كس ديگري از فقها و مراجع تقليد با اين امر مخالفت ننموده
است؛ وگرنه هدف اصلي از اين تحقيق نقد و بررسي ادله و مستندات قمهزني بوده و
انعكاس نظرات مراجع تقليد صرفاً به همان هدفي است كه به آن اشاره شد
در اين بخش، فتاوا
و نظرات علماء و مراجع عظام تقليدي كه دار فاني را وداع گفتهاند را به ترتيب سال
وفات، و علماي حاضر (حفظهم الله تعالي) را به ترتيب حروف الفباء تقديم خوانندگان
عزيز نمودهايم و اين ترتيب مفهوم ديگري ندارد:
فقيه بزرگوار و
مرجع عاليقدر عصر خويش، آيت الله العظمي سيد ابو الحسن اصفهاني ـ اعلي الله مقامه
الشريف ـ از فقهاء و مراجع بزرگ عصر اخير است که در کياست و درايت و حسن اداره
حوزههاي علميه شهرت به سزا و نام پرآوازهاي دارد.
وي
متولد 1277 هـ ق. در روستاي «مديسه» لنجان اصفهان و متوفاي 1365 هـ ق. است.
وي پس از رحلت
مرحوم آخوند خراساني و مرحوم آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي و آيت الله حاج شيخ
عبد الکريم حائري به مرجعيت عامه شيعه نائل آمد.
اين بزرگوار در
قضايايي از جمله اشغال عراق توسط انگليسها و ايجاد پايگاه در آن كشور دخالت مستقيم
سياسي نمود و با بيانيهاي مردم را به دفاع از حريم اسلام و تشيع فرا خواند.
همچنين ايشان در
رابطه با واقعه مسجد گوهر شاه كه در زمان رضاه شاه به وقوع پيوست دخالت مستقيم نمود
كه شرح مفصل اين وقايع در اين مختصر امكان پذير نيست. اين موضوعات با توجه به
فتوايي كه از ايشان در رابطه با امر قمهزني و حمايت ايشان از علامه سيد محسن امين
عاملي به نظر خوانندگان خواهد رسيد حاكي از نقش مؤثر ايشان در رابطه با اتفاقات
جاري در عصر ايشان است.
ديدگاه ايشان در
رابطه با قمهزني از اين قرار است:
ان استعمال
السيوف و
السلاسل و الطبول و الابواق و مايجري اليوم امثاله في مواكب
العزا بيوم
عاشورا انما هو محرم و هو غير شرعي.
به کار بردن شمشيرها (قمهزني) و زنجيرها و طبلها و بوقها و کارهايي مانند اين
امور که امروزه در دستههاي عزاداري و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غير شرعي
است.
منبع: موسوعه
العتبات المقدسه، ج 8، ص 378 (پاورقى) با نقل: فرهنگ عاشورا صفحه 198، جواد محدثي.
منبع فتواي ايشان: دايره المعارف تشيع، ج ۲، ص ۵۳۱. و همچنين اعيان الشيعه ج۱۰، ص
۳䖮. همچنين تاريخ سياسي عراق معاصر نوشته استاد حسين شبر، ج ۲، ص ۳۴۰ . و
همچنين: هکذا عرفتهم، جعفر الخليلي، ج۳، ص ۲۰۷.
 
http://ghamezani.parsiblog.com/378691.htm
ضروت طرح فتواي
فوق زماني اهميت بيشتري مييابد كه برخي از ماجراها و حوادث و نقل قولهاي متفاوت
و متضاد در سطح جامعه و يا در مجالس عزاداري در منبرها و سخنرانيها در اين رابطه
مطرح ميگردد؛ مدتي قبل با نسبتي كه به حضرت آيت الله العظمي بهجت داده شد مطلبي را
از ايشان نقل كردند به اين شرح كه در پي تحريم قمهزني از سوي مرحوم علامه سيد محسن
امين ـ كه شرح آن مفصلاً ميآيد ـ مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني فتوا
به وجوب قمهزني داده و فرمود هر كس توانايي دارد بايد امسال قمه بزند و بر اساس
آن حكم و در اطاعت از حكم سيد، آن سال حدود700 تن از مجتهدين اقدام به قمهزني
نمودند!!! و از آنجا كه آيت الله بهجت توانايي جسماني براي انجام اين كار را نداشته
با حضور در جمع قمهزنان و خوني شدن لباسشان، به حكم مرجع تقليد زمان خود جامه عمل
پوشانده و خون را نيز از لباس خود پاك نكرده و وصيت كردهاند تا بعد از وفات اين
لباس را با ايشان دفن كنند.
پس از انتشار اين
خبر، حضرت آيت الله العظمي بهجت پس از
پايان درس
خارج فقه خود در تاريخ 26 آذر 1386گفتههاي نسبت
داده شده به خود را كه از سوي برخي در سطح جامعه منتشر گرديده است را تكذيب نموده و
نيز در مرقومهاي كه متن آن موجود است به اين شكل خبر فوق را تكذيب نمودند:
باسمه تعالي
آن چه بنده نقل
كردهام، مخالفت مرحوم استاد آقا سيد ابوالحسن اصفهاني (رحمت الله
عليه) با عمليت
قمه و آن كه تا آخر هم مخالف ماندند و هيچ اجازه ندادند.
http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=26069
http://ghamezani.blogspot.com/2008/01/blog-post_3559.html
و نيز در
مرقومهاي ديگر كه از ايشان موجود است ايشان به اين شكل نسبتهاي روا داشته شده به
خود را تكذيب نمودهاند:
«آنچه من
فرمودهام آن است كه مرجع بزرگوار آيت الله العظمي سيد ابوالحسن مديسهاي اصفهاني
با قمهزني مخالف بودهاند و تا پايان حيات خود نيز بر اين رأي و نظر باقي بودند. و
چنين لباسي نيز هم اكنون نزد من وجود ندارد.»
http://ghamezani.blogspot.com/2008/01/blog-post_3559.html
اصل واقعه از اين
قرار بوده است ـ آنگونه كه به زودي و به طور مفصل خواهد آمد ـ كه مرحوم علامه سيد
محسن امين در كتاب خويش به نام «التنزيه لاعمال الشيعه» استدلال ميكند كه قمهزني
و برخي ديگر از اعمال وارد شده در فرهنگ عزاداري حضرت سيد الشهداء عليه السلام ريشه
شرعي و ديني نداشته و از اينرو نه تنها ثوابي براي آن نيست بلكه از نظر شرع مقدس
مورد نهي قرار گرفته و حرام ميباشد. پس از انتشار اين كتاب و آگاهي يافتن برخي از
متعصبين تندرو، موضعگيريها و جوسازيها عليه مرحوم سيد محسن آغاز گرديد؛ اين روند
به حدي مؤثر واقع گرديد كه گروهي از گويندگان و خطباي مذهبي در مسجدها و منبرها او
را گمراه و منحرف از مذهب معرفي كردند تا جايي كه به گفته مرحوم محسن امين بعضي
خانه خود را اجاره دادند و كرايه آن را در راه مبارزه و جهاد با وي صرف كردند.
اين روند تا زماني
ادامه يافت كه مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني كه در آن زمان مرجعيت
جهان شيعه را برعهده داشت، با انتشار نظري كه در بالا آمد در حقيقت نظر مرحوم سيد
محسن امين عاملي را كه در كتاب «التنزيه» آمده بود تأييد كرد. [اگر چه بعضي حتي به
خود جرأت داده و در برابر اين فتواي مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني
مقاومت كرده و براي اين نظر توجيهات و تأويلات خلاف واقع و غير منطقي بيان داشته و
مطالب ناروا و خلاف حقيقتي را به اين بزرگوار نسبت دادند.]
ر . ك: تاريخ
العراق السياسي المعاصر، استاد حسن شبر، ج 2، ص 340؛ دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص
531؛ و همچنين هكذا عرفتهم، جعفر الخليلي، ج 3، ص 207، اعيان الشيعه، سيد محسن
امين، ج 10، ص 378 و همچنين سخنان سيد ابوالحسن اصفهاني بر ضد قمهزني كه در
رسالهاي فارسي به نام انيس المقلدين در نجف، سال 1345ق/1926م به چاپ رسيده است.
الذريعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 466
http://www.ghamezani.blogspot.com/
حال سؤال اساسي
اين جا است: مگر جرم عالمي بزرگوار مانند علامه سيد محسن امين كه يكي از مفاخر شيعه
به شمار ميرود ـ كه در شرح حال ايشان اين نكته به روشني بيان خواهد شد ـ و تمام
عمر خويش را در مبارزه با وهابيت گذرانده و آثاري همچون «اعيان الشيعه» و «كشف
الارتياب» و دهها اثر علمي و ارزنده ديگر را تاليف و تدوين نموده چه بوده است كه
او را از «علوي» به «أموي» و از «امين» به «زنديق» تغيير نام داده و به او اهانتها
روا داشته و در هر كوي و برزني مردم را عليه او شوراندند؟!!
آري! در حقيقت
تنها جرم و گناه وي اين بود كه با نوشتن كتاب «التنزيه لاعمال الشيعه» برخي از
برنامههايي كه در عزاداريها وارد شده بود و مبنا و مدرك شرعي نداشت را بدعت و
حرام دانسته بود و از اين رو از منظر بعضي مستحق تكفير و توهين گرديده بود؛ تا جايي
كه يك منبري معروف و با نفوذ بالاي منبر اين شعر را در مذمت اين بزرگوار قرائت كرد:
يا راكباً إمّا
مَرَرْتَ بِجُلَّقِ            فَابْصَقْ بِوَجْهِ أمينِهَا الْمُتَزَنْدَقِ
اي رهگذر اگر گذرت به سرزمين پست دمشق افتاد بر صورت (سيد محسن) امين زنديق، تف
بيانداز!
و شاعري ديگر در
مذمت اين بزرگوار دوبيت زير را سرود:
ذريةُ «الزهراءِ»
إن عُدِّدْتَ
يوماً   
لـِيـُُطـْرَي النّاسُ فيهَـا الثَّنـَـا
اگر روزي نسل زهراء را به شماره آوردند تا مردم آنان را ثنا گويند.
فَـلاَ
تُعَــدُّوا «محســـناً» مِنْهــمُ      لانّهَا قَدْ أسقَطَتْ «محسنا»
محسن (سيد محسن امين) را از نسل زهراء به حساب نياور! چرا كه حضرت زهرا، خودش او را
از محسن بودن ساقط نموده است.
ر. ك . مجله
«الواحه» شماره 1، محرم 1416هـ ، ص 151.
 http://www.sautalomal.com/magalad/276m.htm
علامه بزرگوار سيد
محسن امين عاملي شقرايي، از دانشمندان بنام شيعه و صاحب كتاب ارزشمند «اعيان
الشيعه» و متوفاي سال 1371هـ ق. است.
اين بزرگوار شرح
حالي خودنوشت و مفصل در جلد دهم، کتاب شريف «اعيان الشيعه» دارد كه بخشهايي از
آن كه مربوط به داستان قمهزني و بعضي ديگر از اضافات در فرهنگ عزاداري شيعه است را
در اين جا مناسب ذكر ديديم:
وي در كتاب خود
مينويسد:
من، ابومحمد باقر،
محسن فرزند سيد عبدالکريم، که نسبم با چند واسطه به زيد شهيد فرزند امام زين
العابدينعليه السلام منتهي ميشود، در قريه «شقراء» از توابع جبل عامل در سال
1284 هـ ق. متولد شدم.
اواخر شعبان 1319
هـ ق. وارد دمشق شدم. در آنجا مشکلات عديدهاي بود که ناچار ميبايست به اصلاح آن
ميپرداختم:
1ـ جهل و بيسوادي
به طور فراگير حاکم شده بود.
2 ـ تشعّب و
حزبگرايي موجب افتراق بين مسلمانها شده بود.
3 ـ مجالس سوگواري
و سخنرانيها به گونه غير صحيحي اداره ميشد. و در حرم حضرت زينب سلام الله عليها
قمهزني و امور خلاف ديگري رواج داشت که مبارزه با آن مشکل بود به خصوص که رنگ
مذهبي هم به خود گرفته بود.
تصميم گرفتم اين
سه مشکل را مرتفع سازم. نخست کوشيدم تا علوم عربي را شخصاً به کساني که آمادگي
دارند بياموزم. که
بحمدالله
موفق شدم افراد لايقي را تربيت کنم.
اما مشکل دوم که
تحزّب و فرقهگرايي بود، چون شناختي براي
مقابله با
آن نداشتم و از طرفي نتيجهاي بر آن نميديدم خود را درگير آن نساختم.
مشکل سوم، اصلاح
کيفي سوگواري حضرت سيد الشهدا عليه السلام بود، که در آن کاستيهايي ديده ميشد از
جمله:
با استناد به
منابع معتبر، کتاب «لواعج الاشجان» را در مقتل نوشتم، پس از آن کتاب «اصدق الاخبار
في قصة الاخذ بالثار» و كتاب «الدر النضيد في مراثي السبط الشهيد» و كتاب «النعي»
تاليف محمد بن نصار را چاپ و در دسترس عموم قرار دادم. و چون ديدم آموزش ذاکران جز
با تاليف کتابي ميسر نيست، کتاب «المجالس السنية في مناقب و مصائب النبي و العترة
النبوية» را در پنج قسمت تاليف کردم چهار قسمت اول در باره امام حسين عليه
السلام و جلد پنجم مخصوص پيامبر، حضرت زهرا و ساير ائمه عليهم السلام است.
از جمله اموري که
در بر پايي سوگواري رخنه کرده بود قمهزني، و مانند آن بود. اين امور به نص شرع و
حکم عقل حرام است، مجروح ساختن سر، ايذاي نفس بوده، عقلاً و شرعاً حرام است و هيچ
فايده ديني و دنيوي بر آن مترتب نيست. گذشته از آن ضرري ديني را نيز به دنبال دارد
و آن اين که چهرهاي وحشي و مسخره از شيعه اهل بيت ارائه ميدهد. انجام اين کارها
موجب وهن شيعه
و مذهب
تشيّع شده ناخوشايند خدا و رسول و اهل بيت خواهد بود.
من هيچگاه در اين
مراسم شرکت نکردم و همواره نهي ميکردم تا برچيده شد. در اين باره کتاب «التنزيه»
را نوشتم که به فارسي
نيز ترجمه
شد. از اين رو بعضي در مقابل ما با ايجاد جار و جنجال و تحريك اوباش و گروهکهاي
منسوب به دين به شدت ايستادند، اما تلاششان ناکام ماند و به نتيجهاي نرسيدند. در
بين مردم شايع ساختند که فلاني اقامه عزا را تحريم کرده و ناگوارتر آن که به ما
نسبت خروج
از دين دادند و در اين زمينه بعضي از روحاني نمايان متحجّر را ابزار قرار دادند و
وقتي به آنها گفته شد: فلاني همان شخصي است که ابتدا مجالس عزا را در دمشق راه
اندازي کرد، شايع ساختند که اين مربوط به اول کارش بوده ولي پس از مدتي از اسلام
خارج شده است!
اين گروه در مقابل
ما موضع گرفتند مجلسي را همچون مسجد ضرار ترتيب داده به شخصي پولي دادند تا عليه
ما در آن مجلس شعر بخواند، ديگري خانه خود را رهن داده در آمد آن را در راه تبليغ
عليه ما مصرف ميکرد!
اعيان الشيعه، ج
10، ص 363.
گفته ميشود اگر
تاليفات مرحوم مجلسي را بر عمر وي تقسيم کنند سهم هر روز او جزوهاي خواهد شد؛ بعضي
اين سخن را اغراق آميز دانستهاند با اين که وي، هم دستيار داشت و هم ثروت، که ما
هيچ يك از آن دو را نداشتيم؛ گاه ميشد که براي مقابله و تصحيح غلطهاي چاپي کتابي
که چاپ کرده بوديم، کسي نبود کمک کند و به تنهايي مقابله و تصحيح ميکردم که وقت
زيادي را به خود اختصاص ميداد. اما با اين وجود توانستيم با اختيار عُزلت و دوري
از مردم به اين كار برسيم. البته نظارت بر امور اجتماعي و فصل خصومت و تدبير امور
معاش و مسائل ديگر را به طور كلي رها نكرده و گاهي گرفتار اين كارها بوديم.
ما تاليفات
فراواني داريم که بعضي از آنها مکرر چاپ شده و برخي به زبانهاي ديگر ترجمه شده
است. بيشتر آنها متجاوز از پانصد صفحه است تنها كتاب اعيان الشيعه بالغ بر صد جلد
خواهد شد. اگر آثار مطبوع و غير مطبوع و استنساخ شده من بر عمرم تقسيم شود سهم هر
روز کمتر از جزوهاي نخواهد بود با اين که من كمك كاري جز خداوند متعال نداشتم.
اعيان الشيعه، ج
10، ص 364.
همچنين ايشان كتاب
مستقلي در رابطه با موضوع قمهزني به نام «رسالة التنزيه» تأليف نموده كه اولين بار
توسط جلال آل احمد با عنوان عزاداريهاي نامشروع به زبان فارسي ترجمه و در سال
1322هـ ق. منتشر گرديده است. (لازم به ذكر است: در ترجمه جلال آل احمد برداشتهاي
نادرستي از متن عربي مرحوم سيد محسن امين شده كه به نوعي افراط و مبالغه در ترجمه
قلمداد شده و مراد واقعي مرحوم امين چيزي غير از آن بوده است؛ از اين رو محققان و
مراجعه كنندگان به اين كتاب را توصيه مينماييم تا بيش از متن فارسي به متن عربي
آن اعتماد نمايند.)
جهت اطلاع
فرهيختهگان و جويندگان علم و دانش به گوشههايي از اين كتاب اما با ترجمهاي ديگر
و نه ترجمه جلال آل احمد اشاره مينماييم:
ومن أعظم المنكرات
اتخاذ البدعة سنّة والسنّة بدعة والدعاية إليها
وترويجها،
ولمّا كان إبليس وأعوانه إنما يضلون الناس من قبل الأمر الذي
يروج
عندهم، كانوا كثيراً ما يضلون أهل الدين من طريق الدين بل هذا من أضر
طرق
الإضلال وقلّما تكون عبادة من العبادات أو سنّة من السنن لم يُدخل
فيها إبليس
وأعوانه ما يفسدها.
از بزرگترين گناهان اين است که انسان بدعتها را به جاي امور مستحب و امور مستحب
را بدعت وانمود کرده و ديگران را نيز به آن فراخوانده و آن را ترويج نمايد. از طرفي
چون شيطان و يارانش هميشه در صدد ترويج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه به
خصوص آن را خوب ميشناسند در باره مردم ديندار از راه دين وارد شده و آنها را منحرف
ميسازند كه اين بهترين راه گمراه نمودن مردم است. و کمتر عبادت و سنتي هست که
شيطان با وساوس خود در آن دخالت نکرده و آن را فاسد ننموده باشد.
فمن ذلك إقامة
شعائر الحزن على سيد الشهداء
أبي عبد
الله الحسين بن علي عليهما السلام التي استمرت عليها طريقة الشيعة
من عصر
الحسين(ع) إلي اليوم. ولما رأى إبليس وأعوانه ما فيها من المنافع
والفوائد
وأنه لا يمكنهم إبطالها بجميع ما عندهم من الحيل والمكائد توسلوا
إلى إغواء
الناس بحملهم على أن يُدخلوا فيها البدع والمنكرات وما يشينها
عند
الأغيار قصداً لإفساد منافعها وإبطال ثوابها.
از جمله اين امور موضوع عزاداري براي سيد الشهداء ابا عبدالله الحسين عليه السلام
است؛ سنتي كه شيعه از آن زمان تا كنون بر آن مداومت داشته است. در اين مورد چون
شيطان و يارانش با همه کوشش و تلاش خود نتوانستند کاملاً پيروز شوند، تصميم گرفتند
مردم را وادار کنند که در اين موضوع بدعتها و منهيات و اعمال غير مشروعي وارد
نموده تا از اين طريق ثواب آن را ضايع كنند.
فادخلوا فيها
أموراًً
أجمع
المسلمون على تحريم أكثرها وأنها من المنكرات وبعضها من الكبائر التي
هدد الله
فاعلها وذمه في كتابه العزيز.
از اين رو اموري را در عزاداري امام حسين عليه السلام وارد کردهاند که تمام
مسلمانان آن اعمال را زشت و شنيع ميدانند. علاوه بر زشتي، اين امور اغلب از
چيزهايي است که در قرآن و ساير اخبار رسماً از آنها نهي شده و به عملکنندگان آنها
وعده عذاب داده شده است.
كه از جمله آنها موارد ذيل است:
1 ـ فمنها الكذب
بذكر الأمور المكذوبة المعلوم كذبها وعدم وجودها في خبر ولا
نقلها في
كتاب وهي تتلى على المنابر وفي المحافل بكرة وعشياً ولا من منكر
ولا رادع.
وسنذكر طرفاً من ذلك في كلماتنا الآتية إن شاء الله وهو من
الكبائر
بالاتفاق لا سيما إذا كان كذباً على الله أو رسوله أو أحد الأئمة
عليهم
السلام.
1ـ کذب و دروغ وارد نمودن: اخبار نادرستي که كذب بودن آن از روز، روشنتر است؛
رواياتي كه در هيچ کتابي نوشته نشده و در هيچ نقلي نيامده است. اما با اين وجود شب
و روز، در مجالس و محافل عزاداري بدون هيچ پروايي بر فراز منابر خوانده شده و هيچ
كس نيست تا آنها را از اين عمل منع نمايد. اين خود به تنهايي از بزرگترين معاصي
است؛ خصوصاً وقتي نسبت دروغ به خدا و رسول و يا يكي از ائمه عليهم السّلام داده
شود.
ومنها إيذاء النفس
وإدخال الضرر عليها بضرب الرؤوس وجرحها بالمدى والسيوف حتى يسيل دمها وكثيراً ما
يؤدي ذلك إلى الإغماء بنـزف الدم الكثير وإلى المرض أو الموت وطول برء الجرح...
وتحريم ذلك ثابت
بالعقل والنقل.
از جمله اين امور اذيت و آذار وارد نمودن بر بدن و بر سرها و مجروح نمودن آن به
واسطه شمشير و چاقوها (قمه) ميباشد، تا حدي كه خون فراواني از سر جاري شده و به
اغماء و بي هوشي و فوت و يا به طول كشيدن دوره التيام جراحت منجر گردد... كه حرام
بودن اين امور به دليل عقل و نقل ثابت است.
ومنها كل ما يوجب
الهتك والشنعة مما لا يدخل تحت الحصر ويختلف الحال فيه بالنسبة إلى الأقطار
والأصقاع إلى غير ذلك.
فإدخال
هذه
الأشياء في إقامة شعائر الحزن على الحسين عليه السلام من تسويلات إبليس ومن
المنكرات
التي تغضب الله ورسوله صلّي الله عليه و آله وسلّم وتغضب الحسين عليه السلام فإنه
قُتل في إحياء
دين جده
ورفع المنكرات فكيف يرضى بفعلها لا سيما إذا فُعلت بعنوان
أنها طاعة
وعبادة.
و هر آنچه موجب هتك و وهن مذهب شيعه گردد كه اين مورد ميتواند مصاديق زيادي داشته
و غير قابل شمارش بوده و بر حسب اختلاف حالات و اماكن و فرهنگها متفاوت باشد.
از اين رو داخل نمودن اين گونه امور در برپايي مظاهر عزاداري امام حسين عليه
السلام از وسوسههاي شيطاني و از اعمال منكري است كه خشم و غضب خدا و رسول و امام
حسين عليهما السلام را در پي دارد؛ كسي كه خود در راه احياء دين جدش و از بين بردن
منكرات به شهادت رسيد حال با اين توصيف او چگونه ميتواند با اينگونه اعمال و
رفتاري موافق باشد؟! خصوصاً كه اين اعمال به عنوان طاعت و عبادت خداوند صورت
ميگيرد.
علاّمه سيد محسن
امين عاملي، رسالة التنزيه في تنقية الشعائر الحسينية، ص 3. متن اين كتاب را
ميتوانيد در اين آدرس اينترنتي مشاهده نماييد:
 http://arabic.bayynat.org.lb/mbayynat/achoura/attanzeeh=alamin.htm
در رابطه با
بازتابهايي كه بعد از موضع گيري ايشان در برابر قمهزني و برخي ديگر از اعمالي
كه در بعضي از عزاداريها اتفاق ميافتد مطالبي را در بخش قبل (حضرت آيت الله سيد
ابوالحسن اصفهاني) بيان داشتيم كه جهت اطلاع مراجعه شود.
آيت الله العظمي
سيد محسن طباطبائي حکيم متولد 1306 هـ ق . و متوفاي سال1390هـ ق. و
از فقهاء و مراجع
نامدار عصر اخير، به شمار ميرود
که
آثار ارزشمندي از خود به يادگار گذاشت
كه از مهمترين آثار وي ميتوان به كتاب ارزشمند «مستمسک العروة الوثقي» اشاره نمود
كه
يکي از کتابهاي
مهم فقهي و متداول بين مراجع و فقهاي شيعه ميباشد.
مرحوم آيت الله
حکيم، بعد از رحلت آيت الله العظمي بروجردي، مرجعيت عامه و زعامت شيعه را به دست
گرفت و شاگردان توانمندي را تربيت نمود كه هم اكنون برخي از آنها از مفاخر شيعه به
حساب ميآيند؛
كه از جمله آنان ميتوان به حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني اشاره نمود.
اين عالم
بزرگوار پس از عمري تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن، سرانجام در27 ربيع الاول1390
هـ ق. به ملکوت اعلي پيوست، در تشييع پيکر پاک او، صدها هزار نفر شرکت جستند، كه
اين تشييع كه از بغداد تا نجف، دو روز طول کشيد عملا به تظاهراتي وسيع عليه رژيم
خون آشام بعث عراق مبدل گشت.
از مرحوم آيت الله
العظمي حكيم كه از شاگردان مرحوم ناييني بودند فتوايي در موافقت و همراهي با نظر
استاد خود در دست است كه ظاهراً به دلائلي از جمله رعايت مسائل اجتماعي عصر و زمان
خود، شبيه آنچه كه در قضيه بصره و نامه اهالي آن به مرحوم ناييني مورد اشاره قرار
گرفت و نيز رعايت احترام استاد بزرگوار خويش (مرحوم ناييني) بوده است آن را علني
نكرده و مصلحت را در مخفي نگاه داشتن آن ديدهاند، اما فرزند ايشان، شهيد آيت الله
سيد محمد باقر حكيم نقل مينمودند كه پدر بزرگوارشان نظر خود را نه در قالب فتوا
بلكه به اين شكل ابراز ميداشتند كه بارها فرموده بودند:
ان قضية التطبير
هي غصة في حلقومنا.
مسئله قمهزني، غصّه و اندوهي در گلوي ما شده است.
شعائر الحسينيه بين
الوعي والخرافه، ص 119و127 ـ
مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد، سيد محسن محمودي، ج 3، ص34.
ghamezani.blogspot.com/2008/01/blog-post_9568.html
البته همانگون كه
گفته شد گرچه جمله مذكور در رساله عمليه مرحوم آيت الله العظمي حكيم نيامده و ما
نيز از فرزند شهيد ايشان نقل قول نموديم، اما جمله فوق را ميتوان در بسياري از
سايتهاي اينترنتي معتبر در ضمن متني به اين شكل يافت نمود:
إن هذه الممارسات
(التطبير) ليست
فقط مجرد
ممارسات... هي ليست من الدين وليست من الأمور المستحبة بل هذه
الممارسات
أيضا مضرة بالمسلمين وفي فهم الإسلام الأصيل وفي فهم أهل البيت
عليهم
السلام ولم أرى أي من العلماء عندما راجعت النصوص والفتاوى يقول بان
هذا العمل
مستحب يمكن إن تقترب به إلى الله سبحانه وتعالى أن قضية التطبير
هي غصة في
حلقومنا.
اين گونه اعمال و رفتارها جزء دين نبوده و از امور مستحب نيز به شمار نميآيد، بلكه
اين رفتارها براي اسلام و مسلمين و شناخت و فهم صحيح اسلام و اهل بيت عليهم
السّلام مضر بوده و تا آنجا كه من به متون و روايات و ادله و فتوا مراجعه نمودهام
دليلي بر اين موضوع كه قمهزني عملي مستحب بوده و ميتوان با اين كار قصد تقرب به
خداوند سبحان نمود نيافتهام و اين مسئله چون استخواني در گلوي ما شده است.
http://www.alhadi.se/arabic/viewtopic.php?f=40&t=2208
http://www.iraqcenter.net/vb/44442.html
http://www.almothaqaf.com/index.php?option=com_content&task=view&id=25615&Itemid=2746
اين بزرگوار متولد
سال 1353 هـ ق. در شهر كاظمين بوده و در سال 1400 هـ ق. به شهادت رسيده است.
نائل شدن
آيت
الله صدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پيش از بلوغ شرعي در تاريخ شيعه کم مانند و شگفت
انگيز بود، اما مرجعيت اين فقيه جوان و تقليدِ مردم عراق و ديگر بلاد عربي از او
بسي شگفت انگيزتر مينمود؛ زيرا او پيش از رسيدن به چهل سالگي از مراجع بزرگ محسوب
ميشد. بنابراين، مرجعيتِ آيت الله صدر و تقليد مردم
از او، در
تاريخ مرجعيت شيعه از حادثههاي استثنايي و كم نظير است.
در سال 1392 قمري،
رژيم بعث عراق،
دستگيري و
شکنجه مبارزان مسلمان را افزايش داد. شهيد آيت الله صدر که از رهبران مبارزان
مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمين تبليغ مينمود.
سرانجام رژيم بعث
عراق، در تاريخ 16
فروردين
1359، در حالي كه آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدي را دستگير و به
بغداد ميبرد رئيس سازمان امنيت کشور عراق، آيت الله صدر را به مرگ تهديد ميکند و
از ايشان ميخواهد که چند کلمه، عليه انقلاب اسلامي ايران بنويسد تا از مرگ نجات
يابد، اما آيت الله صدر مخالفت کرده و ميگويد: «من آماده شهادتم.» آنگاه اين
خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه گاه ميبرند و پس از شكنجههاي فراوان به
شهادت رسانده و در تاريخ 19 فروردين 1359، در نيمههاي شب جنازه آن دو شهيد را به
خانوادهشان تحويل ميدهند.
اگر چه از ايشان
فتوايي رسمي در رابطه با قمهزني در رساله عملي ايشان ثبت نشده است، اما ماجراي
ملاقات دكتر تيجاني (دانشمند ره يافته به مذهب شيعه) با ايشان و سؤالي كه وي در
رابطه با قمهزني نموده و مرحوم شهيد صدر به آن پاسخ دادهاند ميتواند گوياي
ديدگاه وي در اين زمينه باشد.
در اين رابطه به
متني كه در زير ميآيد توجه كنيد:
آية الله العظمى
السيد محمد باقر الصدر في جوابه لسؤال الدكتور التيجاني حين زاره في النجف
الاشرف «ان
ما تراه من ضرب الأجسام وإسالة الدماء هو من فعل عوام الناس
وجهالهم
ولا يفعل ذلك أي واحد من العلماء بل هم دائبون على منعه وتحريمه»
آيت الله العظمي سيد محمد باقر صدر در پاسخ دكتر تيجاني به هنگام ديدارش از نجف
اشرف و ملاقات با ايشان فرمود: «آنچه شما ميبينيد كه بعضي افراد با اجسامي بر سر
خود زده و خون از سر جاري ميسازند اين كار عوام شيعه است و هيچ يك از علماي شيعه
اقدام به چنين عملي نميكنند، بلكه ايشان همواره آنها را از چنين عملي نهي كرده و
آن را حرام دانستهاند.»
 كل
الحلول عند آل الرسول، م. التيجاني، ص 150، چاپ اول، 1997.
http://www.alhadi.se/arabic/viewtopic.php?f=40&t=2208
http://www.dqatif.info/vb/showthread.php?t=30107
http://www.iraqcenter.net/vb/44442.html
امام خميني
رضوان الله تعالي عليه در روز بيستم جمادي الثاني همزمان با سالروز ولادت جدهاش
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها 1321ق/ 1281ش، در خانوادهاي از اهل علم و مبارزه
و تقوا و هجرت ديده به جهان گشود و در پنج ماهگي، پدرش آقا مصطفي به جرم حمايت از
مظلومان به دست اشرار محلي به شهادت رسيد.
زندگينامه اين بزرگ مرد قرن بيستم به حدّي پر ماجرا و شگفت انگيز و عبرت آموز است
كه اشاره به آن نيز خود كتابي طولاني ميطلبد، از اين رو در اين مختصر به
بيان
فرازهائى از زندگى
ايشان كه دستنوشت مرحوم حاج احمد آقا فرزند فقيد آن بزرگوار بوده و پس از توضيحات
معظم له، مورد اصلاح و امضاء قرار گرفته است بسنده ميكنيم:
بسمه تعالى
به حسب
شناسنامه شماره: 2744 تولد:1279 شمسى در خمين، اما در واقع 20 جمادىالثانى1320
هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281 شمسى است
(18 جمادى
الثانى1320 مطابق30 شهريور 1281 صحيح است)
نام خانوادگى:
مصطفوى پدر: آقا مصطفى مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقا ميرزا احمد مجتهد
خوانسارى الاصل و خمينى المسكن)
صدور در
گلپايگان به وسيله صفرىنژاد رئيس اداره آمار ثبت گلپايگان در خمين در مكتبخانه
مرحوم ملا ابوالقاسم تحصيل شروع و نزد مرحوم آقا شيخ جعفر و مرحوم ميرزا محمود
(افتخار العلماء) درسهاى ابتدايى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج ميرزا محمد مهدى
(دايى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمينى منطق شروع و نزد حضرتعالى ظاهرا
(سيوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در اراك كه سنه 1339
قمرى براى تحصيل رفتم نزد مرحوم آقا شيخ محمد على بروجردى مطول و نزد مرحوم آقا شيخ
محمد گلپايگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراكى شرح لمعه پس از هجرت به قم به
دنبال هجرت مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم ـ رحمه الله ـ (ظاهرا هجرت ايشان رجب
1340 قمرى بود) هجرت آيت الله حائرى به قم رجب1340 و نوروز1300 شمسى است) تتمه
مطول را نزد مرحوم اديب تهرانى موسوم به آقا ميرزا محمد على و سطوح را نزد مرحوم
آقاى حاج سيد محمد تقى خوانسارى مقدارى و بيشتر نزد مرحوم آقا ميرزا سيد على يثربى
كاشانى تا آخر سطوح و با ايشان به درس خارج مرحوم آيت الله حائرى (حاج شيخ
عبدالكريم) مىرفتيم و عمده تحصيلات خارج نزد ايشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج
سيد ابوالحسن قزوينى و رياضيات (هيئت، حساب) نزد ايشان و مرحوم آقا ميرزا على اكبر
يزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقا ميرزا محمد على
شاه آبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عدهاى از رفقا بحث داشتيم تا
آنكه مرحوم آقاى بروجردى ـ رحمه الله ـ به قم آمدند براى ترويج ايشان به درس ايشان
رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمده اشتغال به تدريس
معقول و عرفان و سطوح عاليه اصول و فقه بود پس از آمدن
ايشان
به تقاضاى آقايان مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدريس خارج فقه مشغول شدم و از علوم
عقليه باز ماندم و اين اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از
انتقال به پاريس از همه محروم و به امور ديگر اشتغال داشتم كه تاكنون ادامه دارد.
نام عيال اينجانب خديجه ثقفى معروف به قدس ايران، متولد1292 شمسى، صبيه حضرت آقاى
حاج ميرزا محمد ثقفى طهراني.
تاريخ ازدواج:
1308 فرزند اول مصطفى، متولد: 1309 شمسى؛ 3 دختر در قيد حيات با يك پسر، احمد
متولد 1324؛
دختران
به ترتيب سن: صديقه، فريده، فهيمه، سعيده و بعد از احمد، لطيفه آخرين فرزند در
حيات احمد.
ايشان در يكي
از فتاواي خود در اين باره اينگونه آوردهاند:
در شرايط و اوضاع
كنونى از قمهزدن خوددارى شود و عزادارى و سينه زدن مانعى ندارد.
استفتاءات امام
خميني، ج 3، سؤالات متفرقه، س 37.
ايشان همچنين در
پاسخ به سؤالي ديگر در همين زمينه ميفرمايند:
بسمهتعالي
در وضع موجود قمه
نزنند، و شبيهخواني
اگر مشتمل بر محرمات و موجب وهن
مذهب
نباشد، مانع ندارد؛ اگر چه روضهخواني بهتر است و عزاداري براي سيد
مظلومان از
افضل قربات است.
استفتاءات امام، ج
3، سوالات متفرقه، س 37.
مرحوم آيت الله
العظمي سيد ابوالقاسم خوئي متولد سال 1317 هـ ق. است كه پس از ارتحال استاد
بزرگوارش مرحوم آيت الله العظمي سيد محسن حكيم در سال1390 هـ ق. در مسير مرجعيت،
مورد اقبال قرار گرفت و در اين راه خطير، در برههاي حساس، بار مسئوليت سنگين
مرجعيت اعلاي شيعيان جهان را به دوش كشيد.
او كه عالمي يگانه
و صاحب ملكات تقوا و ورع بود جايگاه حوزه علميه شيعه را رفعت بخشيد و در تقويت آن
گامهاي بلندي برداشت و به زعامت حوزههاي علميه نجف اشرف نائل گرديد.
آيت الله العظمي
خويي پس از عمري تلاش در راه تحقق آرمانهاي بلند اسلام، سرانجام در عصر روز شنبه،
هشتم صفر 1413 هـ ق. برابر با 17 مرداد 1371هـ ش. در خانه خود و در سنّ 96 سالگي،
دار فاني را وداع گفت.
رژيم بعث عراق اجازه نداد كه جسد ايشان تشييع عمومي شود؛ از اين رو خانواده
ايشان را مجبور نمود تا پيكر مبارك او را شبانه دفن كنند. پيكر ايشان در مقبره
مخصوص
خود در مسجد الخضراء نجف اشرف به خاك سپرده شد.
با مراجعه به جلد
دوم كتاب رساله عمليه ايشان، كه «المسائل الشرعيه» نام دارد در بخش مسائل متفرقه آن
چند سؤال پيرامون قمهزني وجود دارد كه ميبايست مورد دقت ويژه قرار گيرد:
السؤال 8: هل في
ادماء الرأس (التطبير) علي ما هو المعهود المعروف في بعض مظاهر اظهار الحزن و اقامه
العزاء علي روح امامنا المفدّي ابي عبد اله الحسين مع فرض أمن الضرر ثمة اشكال
ترونه؟
الجواب: لا اشكال
في ذلك في مفروض السؤال في نفسه. والله العالم.
سؤال هشتم: آيا براي نشان دادن غم و اندوه و برپايي عزاء براي روح امام حسين عليه
السّلام ـ كه جانهاي ما فداي او باد ـ در جاري ساختن خون از سر (قمهزني) به همان
شكلي كه امروزه متعارف است و مشروط بر اين كه از هرگونه ضرري در امان باشد آيا
اشكالي در آن ميبينيد؟
جواب: بر فرضي كه در سؤال آمده اين عمل به خودي خود اشكالي ندارد. و خداوند آگاه
است.
المسائل الشرعية، ج
2، ص 337، بخش مسائل متفرقه.
دو نكته در اين
فتوا لازم به دقت است:
الف: همانگونه كه
مشخص است در متن سؤال، شخص سؤال كننده فرض را برعدم ضرر گذارده و ميپرسد با فرض
اين كه قمهزني هيچ ضرري نداشته باشد آيا باز هم شما در اين كار اشكالي ميبينيد؟
كه ايشان در پاسخ ميفرمايد: بر اساس همان فرضي كه در سؤال آمده يعني فرض ضرر جسمي
نداشتن، اين عمل جايز است.
ب: سپس ايشان
نكته ديگري در پاسخ ميفرمايد و آن اين كه قيد «فينفسه» يعني: «به خودي خود» را
اضافه ميفرمايد، يعني در صورتي اين عمل جايز خواهد بود كه قمهزني را فقط از جهت
قمهزني ديده و احتمالات جانبي آن را در نظر نداشته باشيم؛ به عبارت ديگر اگر
احتمال هرگونه تالي فاسد ديگري غير از ضرر جسماني در اين كار وجود داشت اين كار
جايز نخواهد بود.
از ايشان در مسئله
بعد اينگونه سؤال ميشود:
السؤال 9: تفضلتم
ـ سيدناـ بنفي الاشكال عن ادماء الرأس (التطبير) اذا لم يلزم منه ضرر... فقيل انه
لا يثبت اكثر من الاباحة!... و عليه فهل ادماء الرأس (التطبير) مستحب لو نوي بذلك
تعظيم الشعائر و مواساة اهل بيت (عليهم السلام)؟
الجواب: لم يرد نص
بشعاريته فلا طريق الي الحكم باستحبابه و لا يبعد أن يثيبه الله تعالي علي نية
المواساة مع اهل البيت الطاهرين اذا خلصت النية.
سؤال نهم: فرمودهايد: در صورت ضرر نداشتن قمهزني، اين عمل بي اشكال ميباشد...
اما گفته شده از اين پاسخ بيش از اباحه فهميده نميشود!... با توجه به اين مطلب،
اگر شخصي از اين عمل، تعظيم شعائر و همانندي و اظهار همدردي با اهل بيت طاهرين را
نيت كرده و در اين نيت خود خالص باشد، آيا قمهزني به عنوان عمل مستحبي به حساب
ميآيد؟
جواب: هيچ نص و دليلي بر شعار بودن [از مصاديق شعائر الله] قمهزني وجود ندارد از
اينرو هيچ راهي براي حكم به استحباب قمهزني وجود ندارد و بعيد هم نيست كه اگر با
نيت خالص براي ابراز همدردي با اهل بيت طاهرين اين كار را انجام دهد ثواب ببرد. 
المسائل الشرعية، ج
2، ص 337، بخش مسائل متفرقه.
در اين جا توجّه
به چند نكته ضروري است:
الف: نقطه چينها
در متن سؤال وجود داشته و ما چيزي را حذف نكرده و به جاي آن نقطه چين نگذاردهايم
و در متن كتاب المسائل الشرعيه [رساله عمليه ايشان] نيز به همين شكل آمده است.
ب: ايشان
ميفرمايد: اين كه شما در متن سؤال، عمل قمهزني را به عنوان يكي از شعائر الهي
دانستهايد تا به اين شكل كسي بخواهد قمهزني را با اين نيت انجام داده و آن را به
عنوان يكي از شعائر الهي به حساب آورد چنين چيزي نيست و هيچ دليل و روايتي در اين
باره وارد نشده است؛ و از اين راه نميتوان حكم به استحباب قمهزني نمود.
پس تا اين جا
معلوم گشت كه ايشان بر اين اعتقادند كه: هيچ دليل و روايتي براي اثبات شعار الهي
بودن قمهزني وجود ندارد و از اين باب نميتوان حكم به استحباب اين عمل نمود.
ج: نهايتاً و تنها
چيزي كه ايشان در آخر فتوا آن هم نه به طور قطع و يقين بلكه با احتمال و تعبير «لا
يبعد» (بعيد نيست) بيان ميفرمايد اين است كه: اگر كسي نيتش براي اين كار اظهار
همدردي با اهل بيت طاهرين باشد و در اين نيت خالص باشد
بعيد نيست
كه از جانب خداوند به ثوابي نائل گردد.
السؤال 16: ضرب
السلاسل والتطبير من العلامات التي نراها في محرم الحرام و بما أن هذا العمل يضر
النفس و يثير انتقاد الآخرين أرجو بيان ذلك؟
الجواب: لايجوز
فيما اذا أوجب ضرراً معتداً به او استلزم الهتك و التوهين. والله العالم.
سؤال 16: زنجير زني و قمهزني از جمله كارهايي است كه در ماه محرم الحرام به چشم
ميخورد و با توجه به اين كه اين عمل براي انسان ضرر داشته و موجب بر انگيخته شدن
انتقاد ديگران ميشود درخواست توضيح در اين باره را داريم.
پاسخ: در صورتي كه اين عمل منجر به ضرر قابل توجه شده و يا از آن هتك و توهين لازم
آيد، اين اعمال جايز نميباشد.
المسائل الشرعيه، ج
2، ص 339، بخش مسائل متفرقه.
نكتهاي كه در
اينجا بسيار قابل توجه و دقت است و نقش كليدي دارد اين است كه در پاسخهاي كه به
عنوان جواب سؤال كنندگان آمده است نقش سؤال در حكم و فتوا بسيار با اهميت است. به
شكلي كه پاسخ ناظر به سؤال است حال در اين جا نيز ميبينيم به محض اين كه در سؤال
از ضرر و وهن و توهين به واسطه قمهزني سخن به ميان آمده مرحوم آيت الله العظمي
خوئي فتوا به عدم جواز ميدهد.
نكتهاي كه در
بررسي متن فتواي مرحوم آيت الله العظمي ناييني به آن اشاره نموديم اين بود كه چه
بسا اين فتوا در شرايط خاص و براي برخورد با برخي ممنوعيتها و ايجاد مزاحمتهايي
كه در شهر بصره نسبت به برپايي مراسم عزاداري سيدالشهداء ايجاد ميشده است صادر شده
و اگر متن سؤال و نامه اهالي بصره در دسترس ميبود بهتر ميتوانستيم نسبت به حكمي
كه در آن فتوا آمده است قضاوت كنيم. نكتهاي كه امروز هم بايد به آن توجه داشت كه
اگر از علماي اعلام و مراجع عظام اينگونه سؤال شود:
با توجه به سوء
استفادههايي كه امروز دشمنان دين و مذهب از موضوع قمهزني مينمايند و از اين طريق
تبليغات مسمومي عليه شيعيان به راه انداخته و به اين وسيله از شيعيان تصويري كريه و
مشمئز كننده و خشونت طلب و خودزن و... در سطح جهان ارائه نمودهاند و شيعيان را
افرادي خشن و تروريست و مبتلا به بيماري خودزني و غيره متهم ساخته و به اين وسيله
شيعيان را بدعت گذار و مشرك و... مينامند و اين موضوع موجب كند شدن حركت تبليغي
مذهب شده و هزينه و زحمت طاقت فرسايي براي توجيه ديگران و بر طرف نمودن اين ذهنيت
از ديگران حتي از بسياري از شيعيان بر دوش جامعه شيعي بار ساخته است حضرتعالي در
باره اصرار و پافشاري بر انجام اين عمل چه ميفرماييد؟
آيا با چنين سؤالي
هيچ فقيهي حكم به جواز قمهزني خواهد دارد؟
السؤال 17:
سألناكم حول جواز ضرب السلاسل والتطبير فاجبتم بأنه لايجوز فيما اوجب ضرراً معتداً
به او استلزم الهتك والتوهين فما معني جوابكم تفصيلاً؟
الجواب: الضرر
المعتدبه هو الذي لا يتسامح بالوقوع فيه كهلاك النفس او المرض المشابه لمثله
والآخران ما يوجب الذل والهوان للمذهب في نظر السائد. والله العالم.
سؤال 17: از شما در باره جواز زنجيرزني و قمهزني سؤال كرديم و شما در جواب
فرموديد: اگر موجب ضرر قابل توجه و يا هتك و توهين باشد جايز نيست. جواب تفصيلي شما
در اين باره چيست؟
پاسخ: منظور هر نوع ضرر قابل توجهي مانند كشته شدن و يا مرضهايي است كه منجر به آن
شود و يا در نظر عرف موجب ذلت و خواري شيعه و وهن مذهب شيعه گردد. و خداوند آگاه
است.
المسائل الشرعيه، ج
2، ص 339، بخش مسائل متفرقه.
با توجه به آنچه
كه در بالا گذشت ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه ايشان بر اين عقيده است كه اولاً:
هيچ دليلي بر شعار بودن قمهزني وجود ندارد تا بتوان تعظيم آن را لازم و يا مستحب
دانست و ثانياً: در تمامي نظرات خود بر اين عقيده بوده است كه اگر در قمهزني ضرر
قابل توجه و يا موجب هتك و توهين مذهب وجود داشته باشد اين عمل جايز نخواهد بود.
تنها باقي ميماند
دستخطي از اين بزرگوار كه البته در كتاب رساله عمليه ايشان به نام «المسائل
الشرعيه» نيامده است ولي در برخي سايتها بدون آن كه متن سوال درج گردد به اين شكل
منعكس گرديده است:
بسمه تعالي
آنچه که مصداق
عزاداري و سوگواري است در اظهار مصيبت درباره ايشان محسوب باشد مندوب و مرغوب فيه
بوده مانعي ندارد. و الله العالم.
الخوئي 7 صفر 1401
ه ( مهر شريف)
اولاً:
ما اين سؤال و جواب را در دو چاپ قديم و جديد (چاپ بيروت و چاپ ايران) كتاب
«المسائل الشرعيه» مرحوم آيت الله العظمي خوئي كه حاوي سؤالات مقلدين و فتاواي آن
بزرگوار است نيافتيم، كه احتمال ميدهيم با توجه به تاريخي كه در پايان جوابيه فوق
آمده و مربوط به دوازده سال قبل از وفات اين بزرگوار ميباشد و از نحوه سؤالاتي كه
در كتاب «المسائل الشرعيه» و تاريخهاي چاپ و تجديد چاپ آن آمده آخرين نظر اين
بزرگوار كه ابتداءً ذكر كرديم ديگر ضرورتي به درج اين فتوا در كتاب مذكور ديده نشده
است.
ثانياً:
بايد توجه داشت كه متن فوق زماني ميتواند به عنوان مجوّز و ملاك عمل براي مقلدين
قرار گيرد كه در تعيين موضوع و مصداق عزاداري و سوگواري به اين نتيجه رسيده باشند
كه قمهزني از مصاديق عزاداري و سوگواري است. و گرنه در صورت شك در مصداق نخواهيم
توانست آن را شامل مورد بحث دانسته و در آن صورت به موارد متيقّن اكتفا خواهد
گرديد.
ثالثاً:
با توجه به اين كه ما فتواي فوق را در كتاب استفتاءات ايشان (المسائل الشرعيه)
نيافتيم و تنها آن را در سايتي اينترنتي ديديم و در اين سايت نيز به متن سؤال
اشارهاي نشده و فقط پاسخ ذكر گرديده است؛ از اين رو نميتوان به خوبي در باره آن
اظهار نظر نمود؛ چون همانطور كه قبلاً هم مشاهده شد متن سؤال در تبيين نظر مرجع
تقليد بسيار كارساز و مفيد واقع ميگردد.
رابعاً:
نكته ديگري كه لازم به دقت ميباشد اين نكته است كه در صورت دقت در متن دست نوشته
مرحوم آيت الله خوئي و مقايسه آن با متن تايپ شدهاي كه در پايين آن آوردهاند،
مشاهده ميشود كه در سايت مذكور؛ متن تايپ شده با متن دست نوشته مرحوم آيت الله
خوئي تفاوت دارد كه اگر باز هم آن را به حساب اشتباه تايپي نگذاريم كه اميدواريم
اينگونه باشد؛ اما در غير اين صورت بايد به اين نكته توجه نمود كه در متن دستخط
آمده: «آنچه كه مصداق عزاداري و سوگواري است
و
اظهار مصيبت درباره ايشان محسوب باشد مندوب و مرغوب فيه بوده مانعي ندارد...» اما
در متن تايپ شده به جاي حرف «واو» حرف «در» آمده كه در صورت اول ميتوان گفت: منظور
اين است كه آنچه مصداق عزاداري و سوگواري است بايد اظهار كننده مصيبت هم باشد يعني
به عبارت ديگر: «واو» در اين جا «واو تفسيريه» است و اين نكته را تفسير ميكند كه
چيزي ميتواند مصداق عزاداري باشد كه نشان دهنده و بيانگر حالت يك عزادار عرفي باشد
و نه هر كاري كه ما انجام داده و اسم آن را عزاداري بگذاريم؛ اما اين معنا و تفسير
را از متني كه در تايپ زير نويس آن آمده نميتوان برداشت نمود.
اميدواريم اين
مورد مانند دو روايتي كه در قسمت ادله قمهزني و بررسي اشكالات آن از همين سايت در
بالا آورديم و در رابطه با آن به طور مفصل توضيح داديم (روايت «علي مثل الحسين
فلتشق الجيوب ولتخمش الوجوه» و روايت «بكي حتي يملأها دما») نباشد كه در يكي از
كتابهاي ارائه شده در اين سايت، متن روايت اول را تغيير داده و به جاي كلمه «دمع»
كلمه «دم» آورده و جمله «فلتخمش الوجوه» را در روايت دوم اضافه نموده و به عنوان
ادله جواز و يا استحباب قمهزني ذكر كرده است.
آيت
الله
العظمي محمد علي اراکي در تاريخ 24 جمادي الثاني 1312 هـ ق. در شهر اراک ديده به
جهان
گشود و پس
از يادگيري خواندن و نوشتن، در نوجواني وارد حوزه علميه اراک شد و پس از سالها
تحصيل در اين حوزه، به حوزه علميه قم رفت و از محضرعلماي بزرگ آن حوزه بهره مند شد.
آيت الله اراکي بيش از35 سال در حوزه علميه قم به امر تدريس اشتغال داشت. وي پس از
وفات آيت الله سيد محمد تقي خوانساري (متوفاي 1371هـ ق.) به درخواست شماري از
شاگردان وي، به تدريس خارج فقه و اصول
پرداخت.
آيت الله اراکي در زمان حضور در حوزه علميه قم با امام خميني آشنا شد. وي علاقه
خاصي به امام داشت و همواره از فعاليتهاي سياسي ايشان عليه رژيم پهلوي پشتيباني ميکرد.
وي همچنين پس از پيروزي انقلاب اسلامي از دولت و نظام جمهوري اسلامي حمايت کرد.
آيت الله العظمي
اراکي در 23 مهرماه 1373 هـ ش. دعوت حق را لبيك گفت.
دستور ولي امر
مسلمين مبني بر جلوگيري از اعمال خرافي در عزاداري محرم ، لازم الاطاعه است.
ر. ك. به كتاب
پيرامون عزاداري عاشورا، چاپ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ص 37
.
http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=44375
متن نظريه فوق كه
از ايشان درج گرديده است در پاسخ به سؤالي بوده است كه درباره عمل «قمهزني» از
ايشان استفتاء شده است، و با توجه به اين كه ايشان فرموده اجتناب و دوري از هر
آنچه كه در موضوع عزاداري محرم به خاطر خرافي بودن آن مورد نهي ولي امر مسلمين قرار
گيرد بر همه لازم است تا از آن تبعيت كرده و گردن نهند، در نتيجه با تشخيصي كه رهبر
انقلاب در رابطه با بدعت بودن و خرافي بودن عمل قمهزني بيان داشتهاند حكم نهي از
اين عمل از سوي ايشان ثابت ميگردد.
آيت الله شيخ جواد
تبريزي در سال 1305 هـ ش. در شهرستان تبريز در خانوادهاي مذهبي چشم به جهان
گشودند.
ايشان در سال 1327
هـ ش. شهر تبريز را ترك نموده و وارد حوزه علميه قم شدند.
آيت الله تبريزي
پس از گذشت پنج سال از حضور در حوزه علميه
قم، در سال
1332 هـ ش. براي ادامه تحصيلات به نجف اشرف عزيمت نمودند.
آيت الله تبريزي
يكي از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي خوئي بودند كه هميشه مورد عنايت و
توجه خاص استادشان بودند و در اغلب جلسات علمي خصوصي استادشان شركت ميكردند و در
بحثها و درسها با طرح اشكالات و مطرح كردن فروعات، بر بار علمي محفل ميافزودند.
ايشان طرف مشورت مرحوم آيت الله العظمي خوئي بودند و از اصحاب استفتاء ايشان بودند.
مرحوم آيت الله
خويي پس از آگاهي از آغاز درس خارج ايشان، به مرحوم آيت الله مشكيني فرموده بود:
ميرزا جواد، فاضل و مجتهد مطلق است.
آيت الله حاج شيخ
جواد تبريزي پس از گذشت 23 سال حضور دائم،
فعال و
جدّي در حوزه علميه نجف و استفاده، افاده، تحقيق، تدريس و تبليغ، سرانجام در سال
1355 شمسي به هنگام مراجعت از زيارت سيد الشهداء حسين بن علي عليهما السلام به سوي
نجف، توسط رژيم بعث عراق دستگير و به ايران فرستاده شدند.
سرانجام اين مرد
علم و تقوا و پرهيزگاري به علت بيماري در آخرين دقايق دوشنبه ۲۹
آبان ماه
سال 1386هـ ش. پس از طي يك دوره بيماري به جوار رحمت الهي پيوست.
ايشان در اين
رابطه در پاسخ به استفتائي ميفرمايند:
عزاداري خامس آل
عبا از مهمترين شعائر ديني و رمز بقاي تشيع ميباشد؛ ولي بر عزاداران عزيز لازم
است از کارهايي که موجب وهن مذهب و سوء استفاده دشمنان اسلام و اهل
بيت عليهم السلام ميشود، اجتناب کنند.
استفتاءات، س 2003
و 2012 و 2014
همچنين ايشان در
جايي ديگر اين فتوا را در پاسخ به سؤال بعضي از مقلدين خود فرموده:
سوال 1851): در
زمان حاضر قمهزدن
براي امام حسين عليهالسلام يا به عشق
امام حسين
عليهالسلام چه حکمي دارد؟
ايشان در پاسخ
فرموده:
بسمه تعالي
عزاداري حضرت سيد
الشهداء عليه السلام و ساير معصومين عليهم السلام به هر صورتي که عنوان جزع بر آن
منطبق باشد، مطلوبيت شرعي دارد. قمهزني في نفسه مانعي ندارد، ولکن دخول آن در جزع
محل بحث ميباشد. والله العالم.
http://takghameh.persianblog.ir/tag/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9
نكته ديگري كه
توجه به آن شايسته است اين كه برخلاف بعضي كه قمهزني را به عنوان يكي از مصاديق
جزع براي سيدالشهداء به شمار ميآورند و به اين عنوان آن را مستحب ميدانند ايشان
صدق چنين عنواني را بر اين عمل محل بحث ميدانند.
و از همه صريحتر
اين فتواي ايشان است كه ديگر هيچ جاي شك و شبهه و إن قلتي را باقي نميگذارد:
بسمه تعالي
داخل بودن قمهزني
در عزاداري سيد الشهداء عليه السلام و اهلبيت و اصحاب ايشان، سلام الله عليهم،
ثابت نيست، پس بر همه مؤمنين لازم است كه آنچه را كه به عنوان گونهاي عزاداري محرز
و ثابت است اختيار نمايند؛ همچون گريه نمودن و سينهزني و برپا نمودن دستههاي
عزاداري و حركت آن - تا حد امكان- به سوي اماكن عمومي براي عزاداري، خداوند شما را
در خدمت به اهلبيت، عليهمالسلام، موفق دارد و جزاي خير در دنيا و آخرت بدان دهد.
تصوير دستنوشت و
متن اين فتوا در بسياري از سايتها از جمله آدرسهاي زير موجود است كه ما به دليل
بعضي مشكلات فني از آوردن تصاوير فتاوا در اين تحقيق خودداري نمودهايم. ميتوانيد
به عنوان مثال به اين آدرسها مراجعه كنيد:
http://www.ghamezani.blogspot.com/
 و...
آيت الله العظمي
حاج شيخ محمد فاضل لنكراني در سال ۱۳۱۰ هـ ش. در شهر مقدس قم و در خانوادهاي اصيل
و روحاني ديده به جهان گشود و در ۱۳سالگي دروس حوزوي را آغاز نمود و از آنجا كه از
هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود در سنّ ۱۹ سالگي وارد درس خارج فقه شد و در سنّ
۳۰ سالگي خود را مستغني از تقليد يافت و پس از وفات مرجع تقليد خويش (آيت الله
العظمي بروجردي) به استنباط خود متكي شد و بيش از ۲۵ سال به تدريس درس خارج پرداخت
و جلسات درس وي از همان دوران جواني رونق بسيار داشت.
اين بزرگوار در
حالي كه در دوران حيات پربارش از نام آورترين مردان علم، ايمان و عمل و از مراجع
تقليد جهان تشيع محسوب ميشد در سال 1386 هـ ش. و در سن
۷۶
سالگي دعوت
حق را لبيك گفت.
با توجه به گرايشي
كه نسبت به اسلام و تشيع بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در اكثر نقاط جهان پيدا
شده، و ايران اسلامي به عنوان امّ القراي جهان اسلام شناخته مي شود، و اعمال و
رفتار ملت ايران به عنوان الگو و بيانگر اسلام، مطرح است لازم است در رابطه با
مسائل سوگواري و عزاداري سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) به
گونهاي عمل شود كه موجب گرايش بيشتر و علاقمندي شديدتر به آن حضرت و هدف مقدس وي
گردد. پيداست در اين شرايط، مسأله قمه زدن نه تنها چنين نقشي ندارد، بلكه به علّت
عدم قابليت پذيرش و نداشتن هيچگونه توجيه قابل فهم مخالفين، نتيجه سوء بر آن مترتب
خواهد شد. لذا لازم است شيعيان علاقمند به مكتب امام حسين (عليه السلام) از آن
خودداري كنند. و چنانچه در اين مورد نذري وجود داشته باشد، نذر واجد شرايط صحّت و
انعقاد نيست.
جامعالمسائل، ج، س 2173.1.
متن فوق به حدي
واضح و روشن است كه هيچ جاي بحث و شبههاي باقي نميماند.