بازگشت

جلسه چهارم : وظيفه ما در برابر تحريفها


بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين باري ءالخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابي القاسم محمد صلي الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين .



اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به ( 1 ) بحث ما در سه شب گذشته درباره تحريفات در واقعه تاريخي عاشورا بود كه در چهار قسمت قرار داديم : 1 - بطور كلي در معني تحريف و انواع آن . 2 - در بيان تحريفاتي كه در خصوص واقعه تاريخي عاشورا صورت گرفته است و نمونه هايي از آن تحريفات . 3 - عوامل تحريف ، اسباب و موجباتي كه منجر به تحريف



مي شوند بطور عموم ، و عاملهاي خاصي كه در اين حادثه تاريخي دخالت كرده اند . 4 - راجع به وظيفه ما مردم در برابر اين تحريفها ، هم وظيفه علماي امت و هم وظيفه توده مردم . از اين چهار بخش ، سه بخش اول را در شبهاي گذشته صحبت كرديم و امشب به فضل الهي درباره قسمت چهارم صحبت مي كنيم . بطور قطع و يقين در اين حادثه بسيار بزرگ تاريخي تدريجا تحريفاتي در طول زمان پيدا شده است و بدون شك در اينجا وظيفه اي هست كه بايد با اين تحريفات مبارزه كرد ،بلكه به تعبير بهتر ، اگر بخواهيم از خودمان ستايش كنيم و تعبير احترام آميزي درباره خودمان به كار ببريم ، بايد بگوئيم كه نسل ما رسالتي براي مبارزه با اين تحريفات دارد . ولي قبل از آنكه اين وظيفه و اين رسالت را چه براي علماي امت ( به تعبير ديگر خواص ) و چه براي توده مردم ( به تعبير ديگر عوام ) عرض كنم ،مقدمتا دو مطلب ديگر را بيان مي كنم ، يكي اينكه نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسؤول اين تحريفات چه كساني هستند . آيا خواص و علماء مسؤول اين تحريفاتند و يا توده و عوام الناس ؟ امروزه وظيفه چيست و وظيفه كيست ، يك مطلب است ، در گذشته مقصر و مسؤول كه بوده است ،مطلب ديگري است . معمولا در اينگونه قضايا علماء به گردن عوام مي اندازند و عوام به گردن علماء . علماء مي گويند تقصير عوام الناس است ، تقصير جهالت مردم است ، بقدري مردم جاهل و نادان و نالايق و ناشايسته اند كه سزاوار همين مهملات هم هستند ، شايسته حقايق نيستند . من از مرحوم آيت الله صدرا علي الله مقامه شنيدم كه تاج نيشابوري در منبر حرفهاي مفت مي گفت ، كسي به او اعتراض كرد كه اين حرفها چيست ، اين همه اجتماع مي شود چرا دو كلمه حرف حسابي نمي زني ؟گفت مردم لايق نيستند ! بعد هم با يك دليل ، به اصطلاح ثابت كرد . مردم عوام يعني توده مردم ، منطقي در برابر خواص دارند ، و اين منطق را اغلب بكار مي برند . مي گويند : ماهي از سر گنده گردد ني زدم . علماء به منزله سرماهي هستند و ما دم ماهي . ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسؤوليت ، هم خواص مسؤولند و هم عوام . اين را بدانيد كه عامه مردم و توده مردم هم در اين مسائل شريكند . در اين جور مسائل اين توده مردم هستند كه حقايق كشي مي كنند و خرافات را اشاعه مي دهند .



حديث معروفي است و علماء براي آن اعتبار قائل شده اند كه شخصي از امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه : و منهم اميون لا يعلمون الكتاب الا اماني (2 ) ( در اينجا خدا از عوام يهود انتقاد مي كند . با اينكه خدا عوام را بي سواد ، امي و درس ناخوانده معرفي مي كند ، در عين حال از همين عوام در قرآن انتقاد مي كند و آنها را مسؤول مي شناسد ) سؤال مي كند كه آقا ! علماي يهود مسؤول بوده اند درست ، عوام چه مسؤوليتي دارند ؟ اينها عوام بودنشان عذرشان است ( حديث مفصل است ) امام ( ع ) فرمود اين جور نيست . مسائلي هست كه احتياج به درس خواندن دارد ، فقط درس خوانده ها آنها را درك مي كنند ،



درس ناخوانده ها درك نمي كنند . در اينجا مي توان گفت عوام مسؤول نيستند چون درس خوانده نيستند . گواينكه گاهي عوام مسؤوليتشان اين است كه چرا درس نمي خوانند ؟ اين هم يك منطقي است . ولي اگر عوام مسؤوليت نداشته باشند ، در مسائلي است كه آن مسائل احتياج به تحصيل و درس و كتاب و معلم دارد . وقتي معلم نديده ، مدرسه نديده ، كتاب نخوانده چرا مسؤول باشد ؟ اما بعضي از مسائل هست كه بشر با فطرت سليم ، آنها را درك مي كندو ديگر مدرسه و كتاب و معلم نمي خواهد ، به تعبير من ديپلم داشتن نمي خواهد ، كلاس شش را طي كردن نمي خواهد ، بلكه عقل داشتن كافي است ، سلامت عقل كافي است . سپس امام ( ع ) مثال زد ، فرمود : عالمي مردم را به زهد و تقوا دعوت مي كند ، ولي در عين حال برخلاف زهد و تقوا عمل مي كند ! توبه فرما است ، اما توبه فرمايان خود ، توبه كمتر كنند و مردم عوام هم اينها را مي بينند كه بر ضد گفته خودشان عمل مي كنند ! امام ( ع ) فرمود : آيا انسان بايد درس خوانده و معلم ديده باشد و كلاس طي كرده باشد تا بفهمد كه چنين آدمي لايق پيروي نيست ؟ عوام قوم يهود اينها را به چشم خودشان مي ديدند و با عقل خودشان درك مي كردند ، و اضطروا بمعارف قلوبهم ( 3 ) ، با يك معرفت فطري درك مي كردند كه از چنين كساني نبايد پيروي كرد معذلك پيروي مي كردند ، پس مسؤولند . يك سلسله مسائل هست كه احتياج به درس خواندن ندارد ، به قول معروف خط سياه و سفيد خواندن نمي خواهد ، عربي دانستن



نمي خواهد ، فارسي دانستن هم نمي خواهد ، صرف و نحو نمي خواهد ، فقه و اصول نمي خواهد ، منطق و فلسفه نمي خواهد . فطرت سليم مي خواهد و فطرت سليم را هم همه دارند . فطرتشان درك مي كند . پيغمبراكرم ( ص ) جمله اي دارد كه از پخته ترين جمله هاست ،چون از فطري ترين جمله هاست . فرمود : انما الاعمال بالنيات و انما لكل امري مانوي (4) عمل ، به قصد و نيت بستگي دارد . اگر شما كاري انجام دهيد چه خوب و چه بد ، اما آن كار بدون قصد از شما صادر شده باشد ، اگر بد است مسؤول نيستيد و اگر خوب است پاداش نداريد .



اگر كسي آمد خوابي را نقل كرد ، داستاني را نقل كرد ، گفت فلان كس در يك جريان اضطراري ، در يك عالم بي خبري ، در يك كاري كه كوچكترين قصدي در آن نداشته است ، بلكه قصد خلاف داشته است ، در عين حال همين كار بدون قصد ، او را به اعلي عليين بالا برد و تمام گناهانش را محو كرد ،آيا بايد قبول كنيم ؟ بايد در كتاب خوانده باشيم ؟ عربي بايد بدانيم ؟ سياه وسفيد بايد خوانده باشيم ؟ گناهان انسان را فقط توبه پاك مي كند ، يك بازگشت به حق پاك مي كند . ان الحسنات يذهبن السيئات ( 5 ) ، كار نيك است كه اثر كار بد را مي برد .



اما كار بدون اختيار اينچنين نيست . ما از همين فطرت خدادادي خودمان هرگز استفاده نمي كنيم . در بعضي از كتابها نوشته اند يك نفر دزد كه راه را براي مردم



مي گرفت و آنها را مي كشت ، يك روز اطلاع پيدا كرد كه قافله زواري مي خواهد به كربلا برود ، آمد سر گردنه اي كمين كرد براي اينكه راه را بر زوار امام حسين ( ع ) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بكشد .



منتظر بود قافله برسد كه ناگهان كنارراه خوابش برد ، قافله آمد ، رد شد و او بيدار نشد . در همين حال صحنه قيامت را خواب ديد كه او را به جهنم مي برند ؟ چرا به جهنم مي برند ؟ چون كوچكترين عمل صالح در نامه عملش نيست ، هر چه هست گناه است ، هر چه هست جنايت است . او را تا لبه پرتگاه جهنم بردند ولي جهنم نپذيرفت و برگشت ! چرا نپذيرفت ؟ چون اين مرد سر راهي خوابيده بود كه در آن قافله زوار مي رفت و گرد زوار بر تن ولباس او نشسته بود ،بدون اينكه خودش قصدي داشته باشد ، بلكه قصد كشتن زوار را داشته است ، قصد بردن مال آنها را داشته است ، ولي علي رغم گفته پيغمبر (ص) كه : انما الاعمال بالنيات و انما لكل امري ء ما نوي ، اين عمل بدون اختيار ، تمام گناهانش را محو كرد :



فان النار ليس تمس جسما عليه غبار زوار الحسين از جنبه شعري خيلي خوب است اما از جنبه مكتب امام حسين ( ع ) متاسفانه درست نيست . مطلب دومي كه بايد قبل از بيان اين رسالت و وظيفه عرض كنم ، خطراتي است كه در اين تحريفات وجود دارد . مختصري راجع به خطر تحريف بحث كنيم . انواع تحريفها در واقعه تاريخي عاشورا را بدست آورديم ، عوامل تحريف را هم شناختيم . ممكن است كسي بگويد مگر تحريف چه عيبي دارد ؟ چه ضرري دارد ؟ چه خطري دارد ؟ خطر تحريف فوق العاده زياد است . تحريف ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم كاري تر است . يك كتاب كه تحريف مي شود ( چه تحريف لفظي ، چه تحريف معنوي ) اگر كتاب هدايت باشد ، تبديل به كتاب ضلالت مي شود، اگر كتاب سعادت باشد تبديل به كتاب شقاوت مي شود . اگر كتابي باشد كه انسان را رو به بالا مي برد ، در اثر تحريف رو به پائين مي آورد . اساسا آن حقيقت را بكلي عوض مي كند . نه تنها بدون خاصيت مي كند ،بلكه اثر معكوس مي بخشد . هر چيزي آفتي متناسب با خودش دارد ، پيغمبراكرم ( ص ) مي فرمايد : آفة الدين ثلاثة : فقيه فاجر ، امام جائر ، مجتهد جاهل ( 6 ) ، سه چيز آفت دين است : 1 - دانشمند بدعمل ، فاسق و فاجر . 2 - زعيم و پيشواي ستمكار . 3 مقدس نادان . پيغمبر اكرم اينها را بعنوان آفتهاي دين مي شمرد . همان طور كه جمادات ، نباتات و حيوانات آفتهاي مخصوص بخود دارند ، بدن انسانها آفتهاي مخصوص به خود دارد ، دين ، آئين و مسلك هم آفت مخصوص به خود دارد . تحريف ، كه بوسيله دو صنف از آن سه صنفي كه پيغمبر اكرم فرمود ، يعني عالم بد عمل و فاسق ، و مقدس نادان ايجاد مي شود ، آفت دين است ، دين را از بين مي برد . تحريف چون موضوع را عوض مي كند مردم آن را بعنوان حقيقت مي پذيرند ، اما نتيجه معكوس مي گيرند .



علي عليه السلام ، شخصيتي به آن عظمت ، در نظر بعضي از ما مردم يك شخصيت تحريف شده عجيبي است . بعضي از مردم علي ( ع ) را فقط و فقط به پهلواني مي شناسند و بس ! گاهي به وسيله اشخاص بسيار مغرض عكسهايي از علي عليه السلام منتشر مي شود كه شمشيري مانند زبان مار كه دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قيافه اي براي ايشان درست مي كنند و نقاشي مي كنند كه معلوم نيست از كجا بدست آورده اند . اصلا عكس و مجسمه علي ( ع ) و پيغمبر ( ص ) قطعا در دنيا نبوده است . يك قيافه هاي عجيبي درست مي كنند كه انسان باور نمي كند اين همان علي ( ع ) عادل است ، اين همان علي اي است كه شبها از خوف خدا مي گريسته است . چون سيماي يك عابد ، سيماي يك متهجد ، سيماي كسي كه شبها استغفار مي كرده است ، سيماي يك حكيم ، سيماي يك قاضي ، سيماي يك اديب ، يك جور ديگر است .



مطلب ديگري كه مخصوص ما ايرانيهاست اينست كه به امام چهارم عليه السلام مي گوييم امام زين العابدين بيمار ! غير از زبان فارسي در هيچ زبان ديگري كلمه بيمار را دنبال اسم امام زين العابدين ( ع ) نمي بينيم . در زبان عربي چنين كلمه اي نيست .



ايشان القاب زيادي دارند ، السجاد يكي از القابشان است ، ذوالثفنات يكي از القابشان است . آيا شما كتابي در دنيا پيدا مي كنيد كه لقبي به زبان عربي به امام داده باشند كه مفهوم بيمار را برساند ؟ ! امام زين العابدين ( ع ) تنها در ايام حادثه عاشورا بيمار بودند ( شايد تقديرالهي بود براي اينكه بايد امام زنده مي ماند و نسل امام حسين ( ع ) از اين طريق محفوظ مي شد ) و همان بيماري سبب نجات ايشان شد . چندبار تصميم گرفتند امام ( ع ) را بكشند ، اما چون بيماري او شديد بود ، گفتند انه لما به (7 ) چرا او را بكشيم ؟ او دارد مي ميرد . در دنيا چه كسي هست كه در عمرش بيمار نشده باشد ؟در غير اين چند روز ببينيد آيا يك جا نوشته اند كه امام زين العابدين ( ع ) بيمار بود ؟ ! ولي ما امام زين العابدين ( ع ) را به صورت يك بيمار مريض زردرنگ تب داري كه هميشه عصا بدستش است و كمر خم كرده و راه مي رود و آه مي كشد ، ترسيم كرده ايم ! همين دروغ ، همين تحريف سبب شده است كه بسياري از اشخاص آه بكشند ، ناله بكنند ، خودشان را به موش مردگي بزنند تا مردم آنها را احترام كنند و بگويند آقا را ببينيد درست مانند امام زين العابدين ( ع ) بيمار است ! اين تحريف است .



امام زين العابدين عليه السلام با امام حسين عليه السلام و با امام باقر عليه السلام از نظر مزاج و بنيه هيچ فرقي نداشته است . امام ( ع ) بعد از حادثه كربلا چهل سال زنده بود . مانند همه سالم بود ، با امام صادق عليه السلام فرقي نداشته ، چرا بگوئيم امام زين العابدين بيمار ؟ !( 8 )





فلسفه وجود امام اين است كه يك انسان مافوق انسانها باشد ، همان طور كه پيغمبران ، بشر مثلكم يوحي الي (9) بودند ، تا مردم از اين مثلهاي اعلي پيروي و تبعيت كنند . اما وقتي كه چهره اين شخصيتها اين قدر مشوه شد ، خراب شد ، سيمايشان تغيير كرد ، ديگر قابل پيروي و لايق پيروي نيستند . يعني پيروي از اين شخصيتهاي خيالي به جاي اينكه سودمند باشد ، نتيجه معكوس مي بخشد . پس اجمالا دانستيم كه خطر تحريف چقدر زياد است . واقعا تحريف ضربت غير مستقيم است ، از پشت خنجر زدن است . نسل يهوديان در جهان قهرمان تحريفند . يا عرضه دارند و ناپاكند ، يا پاكند و بي عرضه . عين عبارت را ايشان نقل كردند كه نوشته بود : اغلب متصديان امور يا شمرند يا امام زين العابدين بيمار ! و حال آنكه ما نيازمنديم به افرادي كه حضرت عباس باشند و كاربر ! يعني شمر كاربر بود ولي ناپاك، امام زين العابدين بيمار آدم پاكي بودولي متاسفانه كاربر نبود ، ( العياذ بالله ) عرضه و لياقتي نداشت ! حضرت عباس هم پاك بود و هم كاربر . خوب ببينيد ! همين يك جريان كوچك چقدر انحراف بوجود مي آورد .




پاورقي

1 - سوره مائده آيه . 13



2 - سوره بقره آيه . 78



3 - احتجاج طبرسي ، ج 2 ، ص . 457



4 - بحارالانوار ، ج 70 ، ص 225 و جامع الصغير ، ج 1 ، ص 3.



5 - سوره هود آيه . 114



6 - جامع الصغير ، ج 1 ، ص . 4



7 - بحارالانوار ، ج 45 ، ص 61 و اعلام الوري ، ص 246 و ارشادشيخ مفيد ، ص . 242



8 - خدا رحمت كند مرحوم آيتي رضوان الله عليه را كه گوهر گرانبهايي بود و از دست ما رفت . اين مرد بزرگ در پنج ، شش سال پيش در جلسه اي از انجمن ماهانه ديني ، راجع به راه و رسم تبليغ بحث كرد كه در جلد دوم گفتار ما چاپ شده است .در آنجا همين موضوع را ايشان طرح كرد . گفت اين چه حرفي است كه ما به امام زين العابدين ( ع ) نسبت بيماري امامت به معني نمونه بودن و سرمشق بودن است .



9 - سوره كهف آيه 1 ، سوره فصلت آيه . 6