بازگشت

صالح بن عقبه بن قيس بن سمعان


كتاب رجال نجاشي در تعداد اسماء مصتقين شيعه است و يا توجه به اينكه نجاشي (ره)تصريح نموده است كه هر كه قدحي داشته باشد-خواه در ترجمه خودش و خواه در ترجمه مشخص ديگر- متعرض مي شود. پس عدم قدح يك فرد در كتاب نجاشي ،هم دليل بر امامي بودي آن، و هم سلامت او از قدح كه مستلزم مدح اوست مي باشد.

به همين النل در بسياري موارد شيخ فاضل تقي الدين حسن بن داود(ره)به نجاشي نسبت مدح داده است. و بي خبران اعتراض مي نمايند كه در كلام نجاشي(ره) چنين مدحي نيامده است.

بنابرين كلام نجاشي نسبت به صالح بن عقية بن قيس بن سمعان كه «روي عن أبي عبداللَّه(ع)» مفيد اينست كه صالح بن عقبه امامي و ممدوح است هر چند كه نجاشي گفته است: «قيل انه روي عن ابي عبداللَّه(ع)». زيرا كه تضعيف براي روايت مستقيم او از امام صادق(ع) است نه تضعيف خودش. پس ذكر نام او در رجال نجاشي مفيد مدح او مي باشد.

البته شيخ طوسي در فهرست خود او را ذكر كرده است وگفته است: «له كتاب» واين خود نيز شهادت بر استقامت مذهب او است. زيرا كه شيخ متلزم به ذكر علماي اماميه است مگر در مواردي كه تصريح به خلاف كند.و اثبات كتاب درآن زمان براي كسي خالي از مدح نيست.

اما سخن علامه در قدح او به خاطر اعتماد به ابن غضايري است زيرا كه علامه سند ديگري بجز اصول خمسه رحالي ندارد و خود تنسيق يا تعديل مستقل ندارد. و عادت ابن غضايري بر قدح در ثقات و عدول بوده و به صرف روايت رواياتي در مدح اهل بيت(ع)فرد را به غلو نسبت ميداده است،و ظاهر نجاشي عدم صحت قدح ابن غايري است.

و دليل ديگر:روايت محمند بن اسماعيل بن يزيع از او است كه دليل اعتماد است.

و ظاهر صدوق نيز اعتماد كتاب او است .

لهذا مشايخ ثلاثه (صدوق و مفيد و شيخ طوسي) كه مدار فقه مي باشند به اخبار او عمل كرده اند.

پس اصلح وأقوي آنستكه روايت از جهت صالح بن عقبه بن قيس بن سمعان معيوب نمي باشد.

نكته ديگر اينستكه :محمد بن اسماعيل بن يزيع در ذيل حديث ،حديث را از سيف بن عميره و او از علقمه نقل كرده است.و ظاهر روايت اينستگه علقمه نيز حاضر بوده استو كلام را شنيده و تعليم كرده استو محل حاجت ما همان نقل علقمه است .

اما سيف بن عميره:شيخ در فهرست و نجاشي در رجال خود و علااخه در خلاصه به وثاقت او تصريح كرده اند.

و كسي در او قدحي نكرده مگر از متأخرين مثل آنچه از كشف الرموز (فاضل آبي) نقل شده است كه گفته شده:مطعون فيه ملعون،و مستنداين مطلب نسبت ابن شهرآشوب او را به «وقف». در حاليكه شهيد(ره)فرموده است:«و ضعف بعضهم سيفا"و الصحيح انه ثقة »و توثيق شهيد كلام ابن شهرآشوب را تحت الشعاع قرار ميدهد.

و كلام ابن شهرآشوب علاوه بر آنكه موافقي ندارد،مخالف صريح فهرست شيخ و رجال نجاشي است.و كلام شيخ و نجاشي البته مقدم مي باشد بر سايرين.

أماّ علقمة بن محمد: شيخ طوسي اورا در رجال خود از اصحاب امامين باقر و صادق(ع) شمرده و «------» فرموده است. و اين عبارت در نزد برخي مفيد مدح مي باشد.

البته شيخ شمئي نيز مناظره اي از او با زيد بن علي(ره) نقل كرده است كه دلالت بر بصيرت و حسن و حال او دارد.

نكته اي نيز در ذيل روايت به چشم مي خورد مبني بر اينكه سيف بن عميره بن صفوان مي گويدكه اين دعاي پس از زيارت را «علقمه بن محمد» براي ما از امام باقر(ع) نقل كرد. سپس صفوان در صدد جواب اين اشكال آمده و دعا را از امام صادق(ع) نقل مي كند. اين اعتراض سيف به صفوان نشان دهنده اين است كه علقمه داراي جلالتشأن بوده به حدّي كه روايت نكردن او معارض روايت صفوان بوده است. و احتمال استاط عمدي يا عدم حفظ در او ----- است.لذا صفوان به گونه اي ديگر جواب سيف را مي دهد. پس شرايط روايت در علقمه بوده است و اين يا تعديل است يا مدحي بزرگ .

البته با عدم شهادت شيخ مفيد و ابن شهر آشوب ---- خواهد بود. پس خبر مورد بحث از اين جهت كه (علقمه بن محمد) راوي اوست ياصحيح است و يا حسن.

2- تا اين جا ما به دو طريق براي شيخ به اين زيارت شريفه رسيده ايم. و بايد طريق سوم شيخ را نيز مدّ نظر قرار دهيم.

3- طريق سوّم شيخ طوسي به زيارت عاشورا به محمد بن خالد طياسي مي رسد. البته طريق شيخ به محمد بن خالد طياسي كه در فهرست مذكور است صحيح است، و

و محمدبن خالد طياسي از اصحاب امام كاظم (ع) است. ودر فهرست شيخ طوسي و رجال نجاشي آمده است و قدحي درباره او شنيده نشده است. و بنابر آنچه گفته شد مورد اعتماد خواهد بود. مضاناً بر اينكه او صاحب كتاب و نوادري است كه امامي بودن و ممدوح بودن او را مي رساند.

گذشته از اين مطلب: روايت علي بن حسن بن فضّال و محمدبن علي بن محبوب و جمعي از اجلّه از او دليلي بر غايت اعتماد و استناد به او مي باشد.

شيخ طوسي نيز در كتاب رجال خود فرموده است: روي عنه حميد أصولاًكثيرة، و اين عبارت خود (مدحي جليل) مي باشد.

براي كسيكه در علم رجال ممارست دارداز اين عبارات ظن به عدالت حاصل مي شود.

با توجه به اينكه طريق شيخ طوسي به سيف بن عميرة معلوم الطحه است. و حال صفوان و جلالت شأن او نيز نياز به تنبيه و تذكر ندارد. و شيخ گفته است: «قال سيف بن عميرة»

اين اسناد شيخ كلام خود را به سيف نشان دهنده اينست كه حديث ديگري است و طريق ديگري جناب شيخ طوسي به سيف دارد. البته ممكن است كه فاعل(قال) جناب محمد بن اسماعيل باشدكه از دو طريق از علقمه از محمد باقر(ع) روايت كرده است و چنانچه تتمه روايت محمدبن خالد باشد حكمش از آنچه گذشت معلوم مي شود.

و برخي بزرگان به استناد اين سه طريق ادعاي قطع به صدور نموده و حصول اين قطع را طبيعي و قابل اعتماد دانسته اند.(3)

اين سه طريق همانطور كه در نمودار مي بينيد از امام باقر(ع) بوده، كه با طريق شيخ به محمدبن خالد طياسي روايت زيارت شريفه عاشورا با دعاي معروف آن به امام صادق(ع) از طريق صفوان ميرسد و در نتيجه براي زيارت عاشورا از راه شيخ طوسي چهار طريق خواهيم داشت كه به دو امام بزرگوار (باقر و صادق عليهاالسلام) ميرسد

پاورقي

3) ميرزا ابوالفضل تهرانى در شفاء صدور: 69