بازگشت

بانوي شهيد در كربل


ام وهـب هـمـسـر عـبـداللّه بن عمر كلبي , همراه همسرش از كوفه به كربلا آمده بود روز عاشورا شوهرش به ميدان آمد, شجاعانه مي جنگيد تا چند نفر را كشت .



ام وهـب عـمـود خـيـمـه اي را بـرداشت و به سوي ميدان دويد خطاب به شوهرش گفت : پدر و مـادرم فـدايـت در راه ذريـه پاك پيامبر بجنگ عبداللّه خواست او را به خيمه ها برگرداند, ولي او امتناع كرد وپاسخ داد: به خدا قسم به خيمه باز نمي گردم تا با تو كشته شوم .



امـام حـسـيـن (ص ) صـدايـش زد فرمود: خدا به شما خانواده پاداش خير دهد, بر گرد, جهاد بر زنان واجب نيست ام وهب براي اطاعت از امام به خيمه بازگشت .



شوهرش جنگيد تا به شهادت رسيد, ام وهب بالاي سرش آمد نشست با او سخن مي گفت و خاك ازچهره مباركش مي سترد و مي گفت : بهشت گوارايت باد.



شـمـر او را ديـد غـلامـش را بـه سوي او فرستاد غلام با عمودي بر سر او زد و آن پاك سرشت در كنارشوهرش به شهادت رسيد (134) .