امام در ميدان
امـام حـسـيـن (ص ) در مـيـان مـيدان همچنان مبارز مي طلبيد و هر كس به مصاف حضرتش پا مي نهاد,كشته مي شد و به اين ترتيب شمار زيادي از شجاعان لشكر را در يك نبرد نابرابر به خاك و خـون كـشـيدلشكر كه از وجود مردي هماورد او خالي بود, ناجوانمردانه دور زد و به سمت خيام اباعبداللّه (ع ) حمله آورد.
حـضـرت فـريـاد بـرآورد: واي بـر شـمـا اي پـيـروان آل ابي سفيان ! اگر دين نداريد و از قيامت نـمي ترسيد,لااقل در اين دنيا آزاده باشيد, اگر چنانكه مي گوييد عرب هستيد چون گذشتگان خود باشيد.
شمر فرياد زد: منظورت چيست ؟ .
فـرمـود: مـي گـويم من با شما مي جنگم و شما با من زنان گناهي ندارند تا من زنده ام , نگذاريد اين سركشان نادان مزاحم حرمم شوند.
شـمـر گـفـت : اين خواسته بر حقي است , به اصحابش فرمان داد: دست از حرمش بداريد و روي به خودش آريد, به جان خودم سوگند كه او هماورد كريمي است (126) .