بازگشت

حركت به سوي كربل


حـر مـامـور بـود امـام حسين (ع ) را تحت الحفظ به كوفه برده به عبيداللّه تحويل دهد, ولي خود سـعـي مـي كـرد نـسبت به حضرت بي احترامي نكند مثلا وقتي حضرت از او پرسيد: مي خواهي با اصـحاب خودجداگانه نماز بخواني يا در نماز ما شركت مي كني , عرض كرد: در نماز شما شركت مي كنيم (88) در جاي ديگر هنگامي كه امام از او ناراحت شد و فرمود: مادرت به عزايت بنشيند, گفت : اگر كس ديگري اين جمله را مي گفت حتما نام مادرش را مي بردم , ولي از مادر تو فاطمه جز با نيكي و احترام نمي توانم يادكنم (89) چنان كه گفتيم حر مامور به جنگ نبود, به همين جـهـت وقـتـي دريافت كه امام تن به ذلت نخواهد داد و همراه او به كوفه نخواهد رفت و خود نيز اجـازه نـداشـت او را رهـا كند, تا چنانكه حضرت خواست به مدينه برگردد, از حضرت خواست به راهي رود كه نه به كوفه برسد نه به مدينه ختم شود, تااو بتواند از ابن زياد كسب تكليف كند. امـام تـقاضاي حر را پذيرفت و به سمت چپ حركت كرد و اين همان راهي بود كه با چند منزل به كربلامي رسيد (90)