بازگشت

گفتگوي مروان با وليد


امـام حـسـيـن (ع ) از خـانـه وليد خارج شد مروان به وليد گفت : حرف مرا نشنيدي تا حسين از دسـتـت گريخت به خدا هرگز چنين فرصتي به دست نخواهي آورد و او عليه تو و اميرالمؤمنين يزيد قيام خواهدكرد.



وليد گفت : واي بر تو! تو به من مي گويي حسين فرزند فاطمه , دختر رسول خدا(ص ) را بكشم تا ديـن ودنـيـاي خـود را از دست بدهم به خدا سوگند حاضر نيستم در مقابل تمام عالم حسين را بكشم به خدامي دانم كسي كه خون حسين را به گردن گيرد و در قتل او شريك شود, خدا او را بـا نـظـر رحـمـت نـمي نگردو او را از گناهان پاك نمي كند و به عذابي دردناك دچار خواهد شد (45) .