بازگشت

امام حسين (ع ) در خانه وليد


ولـيد شبانگاه به دنبال امام حسين (ع ) فرستاد حضرت سي نفر از اهل بيت و شيعيان خود را جمع كردو دستور داد با خود شمشير بردارند به آنها فرمود: من وارد خانه وليد مي شوم و شما پشت در بـمـانـيـد, اگرصداي من بلند شد و فرياد زدم يا آل الرسول , وارد شويد و از من دفاع كنيد آنگاه چوبدستي رسول خدا(ص ) را در دست گرفت و در ميان ياران خود به طرف خانه وليد به راه افتاد وقتي وارد خانه وليدشد, مروان را ديد كه در آنجا نشسته است .



ولـيد او را از مرگ معاويه با خبر ساخت و گفت كه او را براي بيعت خواسته است حضرت فرمود: اي وليد! بيعت بايد آشكارا باشد و كسي مثل من در خفا بيعت نمي كند, هنگامي كه فردا همه مردم را به بيعت خواندي ما را نيز بخواه .



ولـيـد گفت : اي اباعبداللّه ! سخن نيكو گفتي و جواب شايسته دادي و من نيز همين انتظار را از توداشتم اكنون برو و فردا با مردم باز گرد.



مـروان گـفت : اي امير! اگر اكنون از تو جدا شود هرگز چنين فرصتي به دست نمي آوري , مگر افـرادزيادي كشته شود او را در همين جا حبس كن و نگذار بيرون رود تا بيعت كند يا گردنش را بزني .



امـام رو بـه او كـرد و فـرمود: واي بر تو اي پسر زرقا (43) تو دستور كشتن مرا مي دهي ! به خدا دروغ گفتي و به پستي گراييدي , به خدا اگر كسي چنين قصدي داشته باشد زمين را از خونش سيراب مي كنم ,اگر راست مي گويي امتحان كن .



سـپـس به طرف وليد برگشت و فرمود: اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمـدفرشتگانيم , رحمت خدا بر خانه هاي ما نازل مي شود, خدا آفرينش را با ما آغاز كرد و با ما پايان مي دهدو يزيد مردي شرابخوار و آدمكش است كه آشكارا مرتكب فسق مي شود, و كسي مثل من با كـسي چون او بيعت نمي كند با اين حال تا صبح صبر مي كنيم تا ببينيم كدام يك به خلافت سزاوار تريم .



آن گاه از منزل وليد خارج شد و با اصحاب خود به خانه بازگشت (44) .