بازگشت

هجدهم ذي الحجه روز فرخنده عيد سعيد غدير






*



روز عيد است و همان به كه سلام تو كنيم جانشيني محمد ص به تو فرخنده بود عهد تجديد، در اين بيعت عام تو كنيم

*



مطلع الفجر دل خويش بنام تو كنيم عهد تجديد، در اين بيعت عام تو كنيم عهد تجديد، در اين بيعت عام تو كنيم



غدير خم



پدر پير تاريخ، بسيار شگفتيها به چشم ديده است و بسيار رويدادهاي ارزشمند و عظيمي را به ياد دارد كه فراموش نا شدني و بي مرگند. اما از اين ميان، چيزهايي را به خاطر دارد كه از ويژگيهايي ارزنده تر برخوردارند:



از ميان همه سر گذشتها و سرنوشتها، تاريخ اسلام



از ميان همه پيامبران، محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم



از ميان همه امامان، علي عليه السلام



و از ميان همه حوادث، غدير را



و غدير بالاترين و والاترين رخداده اي است كه در رابطه با بافت اسلام راستين و خواسته ژرف نبي اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم) ظهور و بروز كرده است.



غدير تجلي اراده خداوند است، غدير نقطه تاملي در تاريخ است، غدير يك مكان محدود نيست، غدير بي منتها و جاودانه است. غدير روح جهان و انسان است، غدير زنجيره تداوم ايمان است، غدير لحظه هاي هيجان حيات است، غدير شكوه تاريخ است، غدير تلاوت آيه هاي رهايي بشر است، غدير قدرت اسلام و جانمايه اعتلاي بشريت است، غدير فرودگاه موكب مقدس پيامبر خدا و قرارگاه فرماندهي سپاه توحيد در كل هستي است، غدير نبض حيات و راوي شور و شادماني و شگفتي و سرور است.



باشد تا پيمان و لايتمان را با صاحب اين روز محكمتر نمائيم.



اكنون سال دهم هجرت است، اينك پيامبر خدا پس از ده سال تلاش خستگي ناپذير، ده سال مجاهدت و ايستادگي، ده سال تبليغ در مدينه عزم آن دارد كه به خانه خدا برود. پيشتر از اين رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم، طي اعلاميه اي مردم را به زيارت كعبه خوانده است و حالا هزاران نفر از مشتاقان حرم به انتظار نشسته اند تا با پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به راه افتند.



بيست و ششمين آفتاب ذي اقعده سر بر آورده و كاروان مسلمآنان به سوي خانه خدا پيش ميرود. در آنجا محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم مراسم حج را به مردم آموزش ميدهد. آنجا نمايشگاه قدرت اسلام، شكوه ايمان، برادري و برابري همه اقشار مسلمان بود. همه با يك رنگ و با يك سخن در پيشگاه خدا بودند، بي هيچ نشانه اي براي شناخت فراتر از فروتر، همه همسان، همه برادر، همه فرزندان يك آب و خاك!



در راه بازگشت، كاروانيان آخرين حج حجه الوداع ميروند تا در پي عبادتي بزرگ بهمراه پيامبر مهربان، باره توشه اي از معنويت زيارت خانه خدا به شهر و ديار خويش باز گردند. هم اينك هشت روز از قربان عيد اضحي ميگذرد و بيست و سه روز است كه از زن و فرزند، دورند.



به شوق ديدار خانواده واديها را يكي پس از ديگري در مينوردند و اينجا جاي جدا شدن است، راه عراق و مصر و مدينه، هر كدام از سويي كناره آبگير خم.



ناگهان پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمان ايست ميدهد. قلبها در سينه ها ميتپد، مردم با هم نجوا ميكنند و از يكديگر ميپرسند كه چه پيش آمده است كسي نميداند! اينك اين پيك آسماني است كه بر رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرود آمده:



يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس، اي پيامبر: آن را كه از پروردگارت بر تو فرود آمده، برسان، اگر نكني پيامبريش را به انجام نرسانده اي، خداوندتر از (آسيب) مردم دور خواهد داشت.



اين كدامين سخن است كه ميبايد بي هيچ درنگ و سستي، در چنين موقعيتي حساس و در اين بيابان، و در اين گرماي توانفرسا، براي جمعيتي كه از رنج سفر خسته اند، بيان شود؟



اينجا مسئله فردا مطرح است. مگر ميشود كه پس از پيامبر، جامعه بدون رهبر بماند؟ مگر ميشود كه رسالت، امامت را به دنبال نداشته باشد؟



فرمان محكم است و فرصت بسيار اندك، آنها كه پيش رفته اند باز ميگردند به انتظار ديگران كه از پي ميآيند، نماز ظهر را ميخوانند، آنگاه روي تخته سنگهاي جهاز چند شتر نهاده ميشود. پيامبر رحمت بر فراز اين بلندي، خطابه تاريخي خود را آغاز ميكند. نفسها در سينه حبس است و همه سرا پا گوش.



پيامبر پس از ستايش خداوند، از آخرين سال حيات خويش خبر ميدهد.



آنگاه رو به مردم ميكند و ميافزايد: اي مردمي كه در اينجا هستيد، درباره من چه ميانديشيد؟ همه پاسخ ميدهند كه اي پيامبر! به راستي كه رسالتت را به خوبي انجام دادي. خدايت جزاي خير دهد.



رسول گرامي ميفرمايد: آيا گواه هستيد كه آفريننده اين جهان خداي يكتاست و محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم بنده و فرستاده اوست و آيا شهادت ميدهيد كه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت حق است و مسلم است و انكار ناپذير؟



مردم يكصدا ميگويند: درست است اي پيامبر!



و نبي اكرم سر بر آسمان بلند ميكند كه: خداوندا تو خود گواه باش



پيامبر آنگاه اينچنين ادامه ميدهد:



آني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عتراتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض، فلا تقد مواهما فتهلكوا و لا تقصروا عنها فتهلكوا و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم.



مردم! من گر چه از ميان شما ميروم، اما دو چيز گرانمايه برايتان به جاي ميگذارم، يكي كتاب خدا قرآن و ديگري اهل بيت و عترتم را كه مفسران و معلمان كتابند اين دو از هم جدائي ندارند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، هر كس به اين دو توسل و تمسك جويد و پيرو آنها گردد، نجات و رهايي يابد و. آنكس كه بدينها پشت كند، هلاكت يابد، كسي كه به اين دو تمسك نموده و كتاب و عترت را راهنماي خويش سازد هرگز گمراه نخواهد شد، مباد مباد كه اين دو چيز ارزشمند را از دست بدهيد!



سپس دست علي عليه السلام را ميگيرد و آنچنان آنرا بلند ميكند، كه سپيدي زير بغل هر دو نمايان ميشود. آنگاه ميافزايد: چه كسي بر مومنين در ارزيابي مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه يك سخن ميگويند: خدا و پيامبر دانا ترند. رسول گرامي صلّي الله عليه وآله وسلّم ميفرمايد: آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر نيستم و همگان يكصدا پاسخ ميدهند كه: چرا چنين است.



در اينجا پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم منشور آسماني و مقدس خلافت و ولايت را بدينگونه باز ميخواند:



من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه احبب من احبه و ابعضه و انصر من نصره و اخذل من خذله.



آنكس را كه من مولايم، علي نيز مولاي اوست. خداوندا! آن كس كه علي عليه السلام را دوست (و پيرو) است دوست بدار! هر كه علي را دشمن بدارد، دشمن بدار! ياري كن هر كه را ياريش دهد بي ياورش گذار، هر كه او را ياري نكند!



و بدينگونه زمامدار آينده اسلام، از سوي آورنده اين دين و به فرمان خداي آن به عنوان حاكم سرنوشت جامعه تعيين ميشود.



رسول اكرم، در اين سخنراني طولاني، صفات و مشخصات علي عليه السلام را به مردم ميشناساند و مسير زندگي را نشانشان داده، حجت را تمام ميكند و پي درپي آنان را از مخالفت با علي عليه السلام كه همان مخالفت با خدا و رسول است، بيم ميدهد.



آفتاب هيجدهم ذي الحجه از ميان آسمان دورتر رفته است، نزديك چهار ساعت است كه پيامبر خدا با وجود سالمندي و خستگي سفر، همچنان سخن ميراند و اتمام حجت ميكند. رسول خدا به پايان خطبه رسا و غرايش رسيده است. ناگهان خاموش ميشود. چيزي نميگذرد كه دگر باره فرشته وحي فرود ميايد و پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم با زيبايي چنين ميخواند: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الا سلام دينا.



امروز آيين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام ساختم و اسلام را دين شما قرار دادم.



الله اكبر، آري اي مردم، دين خداوند كامل شد و پرودگار به رسالت من و امامت علي خشنود شد، آنگاه در برابر درياي جمعيت، شاد از انجام رسالت و امامت علي خشنود شد، آنگاه در برابر درياي جمعيت، شاد از انجام رسالت الهي از منبر پايين ميميد، مردم گروه گروه رهسپار بيعتند، با اين انديشه كه اين نخستين بار نبود، گر چه بلندترين و رساترين و همگاني ترين بود.



پيشتر نيز در نخستين روز اعلام آشكار پيامبري يوم الانذار خليفه اش دانست، در جنگ خندق تمامي ايمانش خواند، در نبرد خيبر قلعه گشا بود، در پيكار احد لافتايش سرود، در حديث منزلش با هارون وصي موساي پيامبر سنجيد و حديث مدينه العلم، دروازه دانشش ناميد و بارها و بارها اسد الله، عين الله، خليفه الله و سيف الله اش لقب داد و...



و راستي هم كه منصب والا و مقام الهي خلافت را چه كسي ميتوانست به دست گيرد جز برادر پيامبر، پيشواي آزادگان، كشنده فاجران، پدر امت، در شهر علم، دوستدار خدا، پرچمدار آزادي، احياگر سنن پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرياد عدالت انساني، ياور ستمديدگان و مظلومان، سر پرست بيوه زنان و يتيمان، شير صحنه هاي نبرد، بنده اي نا چيز در مقام عبادت حق، وارسته اي از همه آنچه غير خدايي است، داناترين مرد روزگار، همسر زني چون فاطمه، راستگويي بي نظير و درستكرداري بي مانند، اولين مومن به خدا و پيامبر، وارث رسول صلّي الله عليه وآله وسلّم، فداكاري بزرگ، جان پيامبر، ياور هميشه حق، وفاداري مردي به عهد خداوند، پايدار مردي در اجراي او امر حق، روشن دلي بينا و با بصيرت، نادري از نوادر گيتي، مظلومي از تبار خروشندگان عليه ستم، عدالت گستري از همه عادلتر، مفسر و مبين قرآن كريم، فاروق (تميز دهنده و جدا كننده) حق و باطل، و...



آري جز او به اجرا در آورد و هرگز و هرگز كوچكترين لغزش و كوتاهي از او ديده نشود؟ راستي اگر علي عليه السلام نبود، كسي يافت ميشد كه گام در راه پيامبر بردارد؟ تاريخ خود گواه صادق است.



ارزيابي كنيد كه چه كسي ميتوانست مثل او زمينه رهبري سياسي و اجتماعي خود را بر قوانين اساسي قرآن بنا بگذارد.



جز علي عليه السلام چه كسي ميتوانست در تامين عدالت اجتماعي، به آن اندازه تلاش ورزد كه برادر خويش را با ديگران به يك چشم بنگرد و يا به هنگامي كه در بيت المال دارد به بررسي كارهاي مردم ميپردازد و كسي ميايد كه با وي كاري خصوصي دارد، شمع بيت المال را خاموش كند كه اين مال همه است و نبايد براي كارهاي شخصي از ميان برود.



اينها بود كه شخصيت علي عليه السلام را به جهانيان نشان داد و نمونه يك انسان كامل اسلام را در پيش روي جوامع گذاشت.



و اين همه والايي و اجراي دقيق حق و عدالت بود تا ديگران را وا دارد كه درباره اش بگويند:



قتل في المحراب عبادته لشده عدله علي كشته عدالت خود شد.



و اينك او، آن بزرگ، نگران من و تو ميباشد، اميد آنكه، اگر فرداي قيامت در پهنه رستاخيز عظيم قيامت بازش ديديم و از ما پرسيد كه در مقام شيعه من چه كرده ايد، پاسخ آبرومندانه اي داشته باشيم، خدا كند كه چنين شود!



غدير خم





*



امروز احمد را به لب رازي مگو بود فرمان ابلاغ از خدا گرديد صادر در وادي خم غدير آن راست قامت قدري تحمل كرد آن مير سر افراز شد از جهاز اشتران آماده منبر احمد كه بودي ملك هستي پاي بستش لعل لبش را همچو گل بگشود احمد من بر شما پيغمبر گفتند آري از من خطايي سر زده گفتند هرگز گفتا كه از من بر شما حجت تمام است هر كس مرا مولا و آقايش بخواند جز او كس ملك ولايت را ولي نيست از پيش خود هرگز نكردم انتصابش هر كس كه در حق علي حرمت گذارد هر كس كه دشمن با امير المومنين است من شهر علم بر شما او هست بابش حجاج را چون حكم خالق ضامن آمد افروز كردي با علي آن پست بيعت هر چند عيد عروه الوثقاي دين است اما چه سازم چون كنم دل بي قرار است بعد از نبي آن پست ميداني چه ها كرد آن بي حيا با عده اي پيمان ببستند دادند از اين راه حق مرتضي را ژوليده ام كز داغ زهرا داغدارم هستم گنهكار و علي را دوست دارم

*



رازي كه بهر خلق مجد ابرو بود اسرار پنهاني باطن گشت ظاهر بر طبق فرمان خدا كردي اقامت تا رفتگان آيند و خيل ماندگان باز شد بر فراز آن پيمبر ز امر داور فرمان به لب دست علي بودي به دستش رو كرد بر جمعيت و فرمود احمد منصوب حي داورم گفتند آري ظلم و جفايي سر زده گفتند هرگز حجت تمام و بر شما از حق پيام است بايد علي را رهبر و مولا بداند از بعد من مولا كسي غير از علي نيست بر خلق كرده ذات خالق انتخابش او را بدون شك خدايش دوست دارد فردا حسابش با كرام الكاتبين است اسرار خلقت جوهر است و او كتابش از دومي گلبانگ بخ بخ آمد روزي دگر شد غاصب غصب خلافت هنگامه شور و نشاط مسلمين است از بي قرار ديده من اشكبار است در را شكست و غنچه را زا گل جدا كرد پهلوي زهرا را به ضرب در شكستند مزد سفارشهاي ختم الانبياء را هستم گنهكار و علي را دوست دارم هستم گنهكار و علي را دوست دارم



سرود گروهي بمناسبت عيد سعيد غدير





*



سيدنا سلام عليك يا محمد علي كه شمع دلهاست نور هدايت او عيد غدير است. علي امير است علي شده وصي پاك پيمبر امشب ولي ذات سرمدي كسي به جز علي نيست عيد غدير است. علي امير است كسي كه از پيمبر نشد جدا علي بود بلغ ما انزل اليك يا محمد به باغ دين ز مهرش داده صفا محمد به دوستان مولا كند دعا محمد كسي كه با نبي بود از ابتدا علي بود كسي كه در رخش ديد نور خدا محمد

*



عيد غدير است، علي امير است تمام نعمت حق بود ولايت او عيد غدير گرفته صفاي ديگر امشب عيد غدير است، علي امير است برادر محمد كسي به جز علي نيست كسي كه از ازل بود عبد خدا علي بود عيد غدير است. علي امير است نقل دهان احمد، نقل حكايت او نبي زبان گشوده به مدح حيدر امشب علي قسم به قرآن يكيست با محمد كسي كه در رخش ديد نور خدا محمد

پاورقي

(1). خدايا شادگردان دل پيامبرت محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم را به ديدارش و همچنين هر كه در دعوتش از آن حضرت پيروى كرد و رحم كن به بيچارگى ما پس از ان حضرت، خدايا بگشا اين اندوه را از اين امت به حضور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف و شتاب كن براى ما در ظهور ان جناب كه اينان ظهورش را دور پندارند ولى ما نزديك مىبينيم به مهرت اى مهربان ترين مهربانان. جملات آخر دعاى عهد