بازگشت

آخر ذي لقعده شهادت حضرت امام محمد تقي، جواد الائمه عليه السلام






*



زسوز غم، پر پروانه ميسوخت ز اواي جواد، ع ان جا زهرا عليها السلام نهال گلشن جانانه ميسوخت

*



ز داغ لاله اي، گلخانه ميسوخت نهال گلشن جانانه ميسوخت نهال گلشن جانانه ميسوخت



شهادت امام جواد عليه السلام



امامت شط جاري نور است در بستر حيات. امتداد هدايت الهي است در زمين. چراغي كه از فراز آسمان اويخته است و ادميان در پرتو تابش ان به سمت سراپرده قدس گام ميسپرند. تاريخ حيات عقلي و عملي شيعه اكنده از حضور خردمندانه و آسماني امت در ساحت نوراني امامت است. امام، صراطي است كه ادميان را از هوت خشك زندگي، به وادي سبز بندگي ميكشاند. تكامل در گرو اقتدا به نور است. بشريت اگر به امام ايمان بياورد از قفس خسارت رها ميشود و در هوايي بيكران عبادت بال ميگشايد.



انديشه امامت در تاريخ شيعه، در زمينه هاي گوناگون عرفاني، فكري، فلسفي و سياسي تجلي يافته است.



و بررسي تاريخ زندگي پيشوايان و امامان كتابي است گشاده فراروي مشتاق هدايت. اگر تكرار وقايع و رويدادهاي تاريخي ممكن نباشد، اموختن از تاريخ ممكن است. تاريخ زندگي امامان معصوم پنجره اي است كه به سمت حقيقت و نور باز ميشود. باشد كه اين مختصر از ملالت بكاهد و بر درايت بيفزايد.



حضرت امام محمد تقي عليه السلام در ماه مبارك رمضان سال 195 هزاده شد و در ماه ذيقعده سال 220، در بيست و پنج سالگي به شهادت رسيد. زندگي حضرتش اگر چه بر اثر شقاوت ظالمان روزگار، ديري نپائيد. اما در ان مقطع زمان، روشني بخش روح و جان شيعيان بود.



قرن دوم و سوم هجري، برهه اي حساس و پر تلاطم در تاريخ شيعه است. شيعيان، پس از روزگاري دشوار در مسير پر تلاطم جريانهاي فكري و عقيدتي قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پايداري ميكردند از آنجا كه اراده الهي بر آن بود كه رشته امامت نگسلد، حضرت امام جواد پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام رضا عليه السلام در خردسالي به تقريب در هشت سالگي زمام قافله امت را به دست گرفت و به امامت رسيد. حضرت امام جواد ع نخستين امام شيعه است كه در خردسالي به امامت رسيد. اين مساله - بر اثر طعن مخالفان و توطئه ظالمان - مايه حيرت و سرگرداني برخي از شيعيان بود. آنان كه از دسترسي به ساحت حضور امام محروم بودند، با تنش و اضطراب فكري مواجه شدند. اما بر اثر خردگرايي شيعه و ايمان ژرف به مفهوم سترك امامت اندك اندك از حجم ابرهاي تيره ترديد و تزلزل كاسته شد.



ماءمون خليفه عباسي با زيركي و جسارت تمام، بر آن شد تا از مساءله خردسالي حضرت، بهانه اي براي درهم ريختن نظام تفكر شيعه بيابد و شكست خويش را در مبارزه با حضرت امام رضا عليه السلام جبران سازد. او كه براي تيره ساختن چهره روشن امام رضا عليه السلام در ابعاد علمي، سياسي و... توفيقي نيافته بود، اينك در پي يافتن راه براي محو كرامت و قداست مقام حضرت امام جواد عليه السلام به نيرنك هاي تازه اي دست مييازيد.



ماءمون براي آگاهي يافتن از حركتها و تلاش هاي حضرت در رهبري امت، دخترش را به اجبار به همسري حضرت در آورد، تا شايد از اين راه خدشه اي در كيان امامت بيفكند و بر مراقبت و اطلاع خود از روابط و فعاليت هاي حضرت بيفزايد. البته اين ازدواج تحميلي - كه بنابر تاءئيد برخي نصوص تاريخي، در زمان حيات حضرت امام رضا عليه السلام نيز از آن سخن رفته بود، گونه اي نيرنگ براي پوشاندن جنايت مامون نسبت به امام رضا عليه السلام و اظهار ارادت منافقانه به مقام رفيع امامت محسوب ميگرديد.



توطئه ديگري كه مامون به زعم باطل خود براي اهانت به حريم عصمت امام بكار گرفت، تشويق و ترغيب عالمان و دانشمندان روزگار به بحث و جدل علمي با حضرت بود، تا خرد سالي امام مانع پاسخ درست و جامع شود و در كار روش اعتقاد شيعيان به امام شكستي وارد شود.



ماءمون كه بارها، علم و معرفت رباني حضرت امام رضا عليه السلام را در مجالس بحث و مناظره دريافته بود اينبار گمان ميبرد كه شايد امام جواد عليه السلام در پاسخ مسائل علمي فرومانده و مردم از گرد وجود آسماني آن حضرت پراكنده شوند. اما تمامي بحث ها و مناظره هاي علمي عاقبت به برتري و درخشش مقام سترك امام عليه السلام پايان ميگرفت. در روايت هاي تاريخي برخي از اين مناظره ها به تفصيل نقل شده است يحيي بن اكثم كه در آن روزگار از بزرگان و متفكران بود در مجلسي خواست تا پرسشي طرح كند كه امام از پاسخ گفتن به آن درماند. از امام پرسيد: فدايت گردم آيا رخصت ميدهي سؤالي كنم حضرت فرمود: آنچه ميخواهي بپرس يحيي گفت: درباره كسي كه در احرام باشد و شكاري را بكشد چه نظري داريد؟ امام فرمود: آيا شكار كننده هنگام شكار داخل حرم بود يا خارج حرم آگاه بود يا جاهل به عمد آن را كشت يا به سهو؟ آزاد بود يا بنده صغير بود يا كبير؟ آغازكننده به قتل بود يا در مقام دفاع، شكار از پرندگان بود؟ يا غير پرنده يحيي بن اكثم شگفت زده شد، و چندان در چهره اش ناتواني ديده ميشد كه اهل مجلس همه بدان پي بردند. به هر حال، دسيسه دشمنان كارگر نيفتاده و بيش از پيش بر جلالت، حضرت افزوده گشت.



بديهي است كه مساله اعجازآميز خردسالي امام، مبتني بر بنيادهاي پوشيده و غيبي جهان است. آن كس كه بتواند در چنين سن و سالي رهبري قومي را - كه در سرزمين هاي دور و نزديك گسترده بودند - عهده دار شود و در برابر تهاجم انبوه دشمنان از جاي نلغزد و پايدار بماند، هاله اي از الهام غيبي را بر گرد وجود خويش دارد اين بود كه شيعيان به وجود حضرتش دلگرم ميشدند و در طريق حق جويي و عدالت طلبي گام ميزدند.



آخرين سال زندگي حضرت، مصادف با حكومت معتصم عباسي برادر مامون بود. معتصم بر خلاف برادرش به آزار آشكار حضرت پرداخت و سعي در خاموش كردن فروغ زندگي امام عليه السلام نمود.



درباره شهادت حضرت امام جواد عليه السلام روايت هاي گوناگوني وجود دارد. اما آنچه از تفحص متون روايي برمي آيد اين است كه آن حضرت بدست همسرش ام افضل دختر مامون و به نيرنگ و فرمان معتصم عباسي مسموم گشت و به شهادت رسيد.



مرحوم علامه محمد حسين مظفر آورده كه، خليفه، علما را گرد ميآورد تا با آن حضرت بحث و مناظره نمايند، به اين گمان كه در او لغزشي بيابد و از مقام و منزلت او بكاهد. يك بار نامه هايي را جعل كرد كه مردم را به بيعت آن حضرت فرامي خواند، تا بهانه اي براي هتك حريم امامت باشد، اما اين توطئه ها عاقبتي جز افزوني مرتبت امام عليه السلام در پي نداشت. از اين رو كينه و خشم معتصم افزوني گرفت. يك بار او را به زندان افكند و زماني كه تصميم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد و همسر آن حضرت - دختر مامون - را وادار كرد تا حضرت را با زهر به شهادت برساند. پس از شهادت حضرت، شيعيان اطراف خانه او اجتماع كردند و چون معتصم در صدد بود كه آنان را از تشييع پيكر آن حضرت باز دارد با شمشيرهاي آخته، براي پايداري تا پاي مرگ هم پيمان شدند.



نكته اي كه ذكر آن شايسته است، اين است كه دوران زندگي حضرت امام جواد عليه السلام و نيز دوران حيات امام هادي عليه السلام و مام عسكري عليه السلام، دوره حفظ و حراست از كيان رفيع و منبع امامت و استمرار بخشيدن به خط سرخ ولايت بود. مرحله اي بسيار حساس در تاريخ شيعه، كه خود زمينه اي براي امامت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و تداوم انديشه شيعي در تفكر مهدويت و غيبت، بشمار ميرود.



برخي نا اگاهان، گمان ميبرند كه اگر در متون روايي، روايت هاي فقهي و... از، امام جواد عليه السلام كمتر يافت ميشود، نشانه تفاوت شان و مرتبت ان حضرت با امام صادق عليه السلام است.



بي خبر از اينكه، رسالت دشوار امام جواد عليه السلام و دو امام پس از او حافظ تداوم انديشه شيعي است.



اينك انچه از واري دوازده قرن پس از شهادت امام عليه السلام، به دست ما رسيده، خون ملتهبي است كه در رگهاي پيكر پر صلابت انديشه شيعي ميجوشد و اخگري فروزان است كه در جان مشتاقان حقيقت دين نشسته است. آيا كدام كس است كه امروز - در تلاطم ژرفناي انديشه و عمل - خود را از فيض جاري حضور امام بي نياز بداند و اگر هست، ذهن و جانش، اواره كوچه هاي تشويق و ملالت نباشد.



بر خيز تا بر شكوه پر فروغ سوگ امام عليه السلام نماز بياوريم...



جواد اهل بيت





*



زاده موسي امام راستان كان تقي خصلت جواد اهل بيت از هجوم رنجها خون شد دلش همچو شمعي كشته محراب شد سوختند از غم ولي الله را كز گل زهرا گلابي مانده است و آنكه با اسرار حق محرمتر است دشمني چون خار راهش ميشود بسته بر رويش همه درها كنند اين جواد است آنكه محبوب خداست اين تقي مهر سپهر ارتضاست نور چشم فاطمه ابن الرضاست

*



آن بلند انديششه عرش استان آنكه در وصفش فرو ماند كميت همسر نامهربان شد قاتلش سوخت كم كم تا وجودش اب شد با كه گويم اين غم جانكاه را پرتوي از آفتابي مانده است عمر او از عمر گل هم كمتر است خانه او قتلگاهش ميشود سايه بر جسمش كبوترها كنند لطف عامش دستگير ماسوي است نور چشم فاطمه ابن الرضاست نور چشم فاطمه ابن الرضاست



مرثيه اي در شهادت امام جواد عليه السلام





*



گلهاي زهرا شد همه پرپر ز بيدار بغداد يكبار ديگر در غم نشسته شراره در نهاد است غمزده جواد است شكوفه ولايت، پرپر شد از جنايت جانش ز زهر و پيكرش از تشنه كامي

*



در كربلا و سامرا، در طوس و بغداد با ناله هاي دجله در ماتم نشسته شريك زندگانيش شد قاتل او جانش ز زهر و پيكرش از تشنه كامي