بازگشت

فصل دهم در مناسبتهاي ماه شوال المكرم اول شوال عيد سعيد فطر و وداع ماه






*



عيد صيام آمد و ماه صيام رفت شد عيد فطر و لطف خدا باز تازه شد گرد غم گناه ز جان عوام رفت

*



لطف تمام آمد و فيض تمام رفت گرد غم گناه ز جان عوام رفت گرد غم گناه ز جان عوام رفت



عيد فطر، مظهر تجديد حيات



عيد در بينش انسانساز اسلامي، از بار فرهنگي خاص و سازنده اي برخوردار است، و بيانگر بازگشت انسان به خدا، ان مظهر كمال مطلق است و با انجام خالصانه ترين بندگيها جشن گرفته ميشود. عيد در نگرش توحيدي، نه تنها روز غفلت و بي خبري به شمار نمي رود، بلكه روز اگاهي، پاكي، فضيلت، معنويت، كمال جويي، و روز تجديد حيات انسانهاست. سمبل بارز اين ارزشهاي الهي و معنوي، عيد فطر است؛ عيدي كه به دنبال يك ماه تزكيه و تهذيب درون و برون از تمام مظاهر و حركتهاي شيطاني نمودار ميشود و همانند خورشيدي در افق امت پاك اسلامي - كه در كلاس رمضان درس اموخته - و فروغ ان، جانبهاي پاك اسلامي - كه در كلاس رمضان درس اموخته - و فروغ ان، جانهاي پاك را خط و درخششي خيره كننده ميبخشيد.



اري، در مكتب ما پايان رمضان يك جنبش، يك تحول و يك آغاز است. اما تحقق اين تحول در صورتي است، كه به راستي حقيقت رمضان را دريافته باشيم و حلول ماه را در درونمان ديده باشيم. در چنين هنگامه اي كه اشعه زرين فام ماه در پهندشت زمين وجودمان بردميده و عيد فرا رسيده است، همه بايد شادمان باشند، غبار غم از چهره فرو ريخته و هيچ نشاني از ياس ديده نشود.



بايد همه با هم به صحرا برويم، كوچك و بزرگ، شهري و روستايي، پير و جوان، زن و مرد... از قلب شهر بايد گذشت، اما نه خاموش، كه با فرياد؛ ان چنان كه همه ان را بشنوند؛ در همه مغزها فرو رود؛ همه قلبها را به بلرزاند و از همه مرزها بگذرد.



اما رمضان كه تمام شد، رسالت، آغاز ميشود. اري كسي كه مدرك رمضان را در عيد فطر ميگيرد، سخت مسئول است، و چشمها سخت نگران كارش و اندازه صداقتش. و با خدا پيمان بستي؛ تو در اين اردوگاه در كنار برادرانت و به رهبري بهترين اموزگارانت شب و روز كوشيدي. ان من دروغينت را شكستي و به ان من حقيقي نزديك شدي، ديگر تو ان فردي نيستي كه بسيار ميخوابيد، بسيار لذت ميبرد، بسيار ميهراسيد و بسيار فريب ميخورد. تو اكنون فردي هستي كه بسيار اگاه است و بسيار فعال و پركار است، بسيار فداكار است، بسيار محكم و سخت است، عاشق مردم است، دوستدار ازادي و عدالت است، دشمن سياهي و جنايت است، بيزار از نيرنگ و فريب است، بنده مخلص خدا و معتقد به مكتب ازاديبخش محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم) است. تو اكنون ان موجود ناتواني نيستي كه ميساختند، بلكه افريدگاري هستي كه ميسازي، خلق ميكني و دگرگون مينمايي. تو ديگر ان مومن عزلت گزين نيستي كه كارش نه به نمرود بود و نه به ابراهيم. تو حالا يك پارچه آتشي؛ يك فريادت يك صاعقه، يك شهاب، يك طوفان، يك سيل خروشان عليه پليديها. اما تو كه تا اين حد اوج گرفته و به خدا نزديك طوفان، يك سيل خروشان عليه پليديها. اما تو كه تا اين حد اوج گرفته و به خدا نزديك شده اي، هشيار باش كه شيطان نمرده است، دشمن بيكار نشسته و وسوسه هاي درونت پايان نيافته است. بكوش تا هميشه يا در اردوگاه رمضان باشي يا در جبهه محرم، كه تنها در اين صورت به عنوان اسوه ايثارها و فداكاريها، اسطوره فريادها و خروشها و مظهر جهادها و پيكارها بر تارك جامعه - بلكه تاريخ بشريت - ميدرخشي و درس استقامت و پايداري در مسير تحقق ارمانهاي الهي و انساني ميدهي و به عنوان سند زنده و افتخار آفرين انقلاب، جاودانه ميماني و ميتواني عيد را با تمام وجودت جشن بگيري و الهامبخش انسانهاي ازاده و تشنگان چشمه زلال حق و حقيقت باشي و در درياي بيكران الطاف خداوندي غوطه ور گردي و بر قله كمال انساني عروج نمايي. اين است آخرين درس رمضان كه بايد فرا گرفت. و اميد ان كه با چنين روحيه و درك و شناخت، عيد سعيد فطر را به يكديگر تبريك و تهنيت بگوييم.



وداع با رمضان



بر سفره رمضان نشستيم و از خوان آسماني خداوند لقمه هاي راز بر گرفتيم؛ بال در بال ملايك به ملكوت پرواز كرديم. يك ماه بر سفره خداوند ميهمان بودن، وجود ما را به خصلت دوستان خداوند اذين بست و اينك به عيد فطر در آمديم.



در ماه صيام گرسنگي و تشنگي را تجربه كرديم. دهان، چشم، گوش و فكرمان را از شبهه ها برحذر داشتيم. پاكي را در همه اعضا و جوارح خويش جاري و ساري كرديم و پاك شديم. به صفت پارسايان اراسته شدن، عرصه و مجال ميطلبد و حضرت حق اين عرصه و مجال را در رمضان فراهم آورده است. به نشان پارسايي در عيد فطر به سفره نيازمندان رونق ميبخشيم و يك صاع از غذاي خويش را به آنان هديه ميدهيم. سنجه فطريه مومن، ظرف وجود اوست. دل مومن در فراخناي هستي نمي گنجد و مملو از بركات نور است. نور دل خويش را بر تاريكيها ميافكنيم و روشني صفا و طراوت را همه جا گستر ميكنيم.



روزه باز ايستادن از بديها و گسترش نيكيهاست و سنت خداوند گسترش پاكيهاست. قبل از بعثت رسول بزرگ خداوند، خاتم پيامبران حضرت محمد مصطفي صلّي الله عليه وآله وسلّم، نيز روزه در ميان گذشتگاني كه بر جاده شريعت انبيا گام ميزند، وجود داشت، همچنان كه كلام حضرت حق نيز بر اين سخن ناطق است. آنجا كه ميفرمايد: يا ايها الذين امنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم. خداوند جهان را بر مدار پارسايي خلق فرموده است. از همين روست كه مفسرين در تعريف اينكه نخستين صايم روزگار چه كسي بوده است، سابقه امر را به حضرت ادم ميرسانند كه وي روزه دار نخستين بوده است.



اين ركن از مسلماني، زداينده دل از زشتيها و پليديهاست و مومن هرگز به لباس لئامت و پستي الوده نمي شود. روزه ركن كامل كننده وجود مومن است.



در رمضان حضرت حق بنده خويش را به ازمون فرا ميخواند تا بزرگي و عظمت مخلوق خويش را به جهان خلقت بنماياند.



اراده ادمي در چشم فرو پوشيدن از هر انچه كه نفس ادمي طالب ان است و انسان با روزه ان را به سكون و سكوت و ارامش ميخواند و به همگان نشان ميدهد كه ادمي برترين مخلوقات و جانشين خداوند است.



رمضان فرصتي است تا آنان كه از تنعات دنيوي برخوردارند، با نيازمندان همسفره شوند و سختيهاي گرسنگي و تشنگي و ضعف وجود ادمي را در يابند، وجودي كه در صورت انحراف از مسير حق ميتواند اكنده از كبر و خود بيني و رعونت شود و بندگي حضرت حق و خدمت به افريدگان دست آفرينشگر خداوند را از ياد ببرد. روزه ادمي را به شناختي واقعي از ظرفيتهاي وجود خويش وا ميدارد و تواناييهاي نشكفته وجود را بر او كشف ميكند.



در عيد فطر با رمضان وداع ميكنيم و به نشانه تعلق خاطر به ماه خود سازي و نزول وحي در عيد فطر، نخست با نماز پيوند خويش را با حضرت حق استوارتر ميكنيم، پس، ان گاه بر سفره طعام مينشينيم و از رزق خداوندي تن را بهره ميدهيم تا در خدمت خداوند قوي شود كه نظام خلقت همه در خدمت ادمي است و ادمي بايد از اين نعمات به درستي بهره گيرد.



وداع با رمضان بدرودي از سر شناخت و اگاهي است. رمضان به ما درس پاكيزگي روح و تن داد و توفيق داد كه در درياي روحانيت او غوطه خوريم و هواجس دنيوي را از خويش به دور كنيم.



تا رمضاني ديگر، به تبعيت از فرمان خداوند از سفره رزق او بهره ميگيريم و ابزارهاي شناخت و معرفت خويش را به روزه وا ميداريم تا شوايب و ناراستي در معرفت ما نسبت به حق و مخلوقات حق و مخلوقات حق راه نيابد و خدايي شويم.



وداع اي استان عصمت الله





*



وداع اي ماه عشق و جوشش و شور وداع اي شافع مقبول درگاه چه دلهاي فسرده شاد كردي چه دولتها به ارزاني كه دادي چه افرادي ز تو سامان گرفتند شياطين را همه در بند كردي لقاي حق كه بس ميبود دشوار تو خود نور خداي مهرباني در اين مدت كه مهمان تو بوديم تقلايي اگر كرديم گه گاه چو بر چيني به صد اعزاز دامان شمار اور سراج از اهل ايمان

*



وداع ماه حق و تابش نور وداع اي استان عصمت الله چه جانهاي گران ازاد كردي چه درهايي به رحمت برگشادي برات از آتش و شيطان گرفتند ولي الله را خرسند كردي رهش را يمن تو گرديد هموار جمال حضرت ان دلستاني به دامان امان بخشت غنوديم رضايت را به جان جستيم اي ماه شمار اور سراج از اهل ايمان