بازگشت

بيست و يكم رمضان شهادت مولي الموحدين، يعسوب الدين حضرت علي ابن ابي طال






*



از علي ع بانك اذان امشب بگوش ما نيامد نخلهاي كوفه ميگريند و ميگويند با هم آنكه شد با اشك چشمش ابيار ما نيامد

*



مسجد كوفه پر از جمعيت و مولا نيامد آنكه شد با اشك چشمش ابيار ما نيامد آنكه شد با اشك چشمش ابيار ما نيامد



شامگاه غم انگيز



امشب شيعه ماتم زده است، امشب شيعه سوگوار است، امشب شيعه عزادار است و امشب نه تنها شيعه كه انسانيت نيز به سوگ نشسته است و امشب نه تنها انسانيت كه بايد گفت كائنات همگي سر در گريبان خويش فرو برده اند و ماتم زده و سوگوار به عزاداري مشغولند امشب موجودات خواب ندارند چرا كه يتيمان نيز در مرگ پدر چشم، برهم نمي نهند كه ديدگانشان گريان است و اشكبار. اري امشب همه يتيمند، همه، كه ديگر پدر در كنارشان نيست و يتيمي را مستمندان و بيوه زنان و كودكان خوب احساس ميكنند. امشب ديگر در كلبه هاي خاموش و مطرود كوفه، سوسوي نوري به چشم نمي خورد، امشب ديگر در كوچه هاي تاريك و دور افتاده شهر، صداي پايي بگوش نميرسد، اري ديگر او نميايد، امشب چشمان بي رمق اطفال بي پناه تا سپيده دمان، بر استانه در به انتظار ميماند. امشب سفره هاي تهي مانده از غذا، در گوشه هاي شهر به انتظار نشسته اند و ان كودك يتيم در كنار مادر، به اميد از راه رسيدن او لحظه شماري ميكند.



اري! امشب علي نميايد، كه او امشب ميهمان پيامبر است و در كنار همسر، اما بي حسن، بي حسين كه اينان نيز يتيم ماندند.



اي علي، اي علي، اي پدر، اي يار بي پناهان، امشب ديگر نخلستانهاي كوفه تو را در كنار خويش نمي بينند، امشب زمين از قعر وجود، از ژرفناي چاه، فريادش، ناله اش بر آسمان بلند است، چرا كه ديگر همناله اش علي را نمي بيند.



اي علي عليه السلام، بگو كه امشب چه كسي مشك بيوه زنان شهر را بدوش خواهد كشيد، بگو كه امشب ان كودك بي پدر، ان دخترك يتيم، چه كسي را در كنار خويش احساس ميكند، ان بيوه زن دردمند شهر، در اوج سكوت و بي ياوري، به چه كسي پناه آورد؟ اي علي عليه السلام بگو كه ديگر محراب مسجد كوفه، جايگاه چه كسي جز تو باشد و بر سجده گاه تو، چه كسي جز تو سر بر سجده گذارد؟ اري محرابت نيز يتيم شد و سجده گاهت نيز. و راستي هم اي كاش علي نرفته بود، اي كاش سياهي و ظلمت شب، مانده بود و ايكاش تيغ سپيده نوزدهم، پرده سياه و ظلماني شب را ندريده بود، اي كاش علي انروز اذان نگفته بود، اي كاش علي در ان سحرگاه، خوابيدگان مسجد را بيدار نكرده بود، ميخواهم بگويم، بلكه فرياد بزنم كه اي كاش علي عليه السلام به نماز نايستاده بود و پيشانيش را بر سجده گاه محراب مسجد كوفه نساييده بود كه از اينچنين گردد و بدينسان خلقت و كائنات عزاداري گردند.



اما چه ميتوان كرد و چه ميشود گفت او، علي است، فرزند ابوطالب داماد پيامبر است، پدر حسين است، همسر فاطمه و عاشق الله است و شيفته شهادت، دلبسته پيوسته الله و سر گشته دوست كه بگاه شهادت و در هنگامه راز و نياز با معبود، با اوائي برخاسته از دل، با بانگي به رسائي رسا بودن، با فريادي مايه گرفته از ژرفناي وجود، صدا برداشت كه فزت و رب الكعبه.



و اما اينك اي علي، در شامگاهي غم انگيز، با حالتي غمگنانه، و با چشماني غمبار و با دلهائي غمزده گردهم آمده ايم و در غم از دست دادنت به سوگ نشسته ايم، ام بدان كه عشق تو با هستيمان، عجين گشته است و نام تو در ذره ذره وجودمان حك شده است و اينك ما با عشقي اينچنين و حالتي اندوهگين، شهادت جانگدازت را به فرزند بزرگوارت امام مهدي ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه تسليت ميگوئيم و از پيشگاه احديت طلوع فجر و ظهورش را مسئلت داريم.



در سوگ علي عليه السلام





*



ديشب اجل ساقي بزم هل اتي بود ديشب شفق اشعار جنگ بدر ميخواند ديشب سحر با مرغ شب هم ناله ميشد ديشب علي سوز دلش را ساز ميكرد ديشب تمام اهل خانه جمع بودند ديشب رخ خونين مولا زرد ميشد ديشب حسن پيراهنش را چاك ميكرد ديشب حسينش مهد غم را تاب ميداد ديشب چو ني كلثوم زارش زار ميزد ديشب علي بر زينب خود نوش ميداد مي گفت با زينب كه اي ارام جانم از ناله ات قلب پدر را ريش داري بايد بيني طشت پر لخت جگر را بايد به دشت كربلا منزل گزيني بايد ببيني جسم اكبر پاره پاره بايد چو لاله داغ روي داغ بيني بايد ببيني هيجده سر در مقابل بايد كه خصم فرقه نامرد گردي بايد كه ان پهلو ز ضرب در شكسته بيند تو را مانند بابا سر شكسته

*



در دست او پيمانه قالوا بلي بود در گوش هستي ايه هاي قدر ميخواند هم ناله از داغ نخستين لاله ميشد گه ديده را ميبست و گاهي باز ميكرد پروانه گرد بستر يك شمع بودند بازار گرم داوري ها سرد ميشد خونابه فرق پدر را پاك ميكرد وقت عطش در دست بابا اب ميداد آتش به جان با ياد ان افطار ميزد زينب سخنهاي پدر را گوش ميداد فردا سلامت را به مادر ميرسانم كم گريه كن چون گريه ها در پيش داري بايد ببندي بعد او بار سفر را تا آنكه داغ شش برادر را ببيني گلبوسه تير و گلوي شير خواره هفتاد و دو داغ و خزان باغ بيني بر روي نيزه كو به كو، منزل به منزل با مادر خود فاطمه همدردي گردي بيند تو را مانند بابا سر شكسته بيند تو را مانند بابا سر شكسته



مرثيه گروهي، در شهادت مولا علي عليه السلام





*



مسجد خموش و محراب ماتم گرفته شد كشته حيدر - ساقي كوثر مسجد به ناله گويد - مولا كجا رفت شد كشته حيدر - ساقي كوثر اي كودكان به ديوار صورت گذاريد شد كشته حيدر - ساقي كوثر امشب به زهرا همسرش پيوسته مولا گويد به يادش - پيوسته كلثوم شد كشته حيدر - ساقي كوثر علي علي جان - علي علي جان

*



از سوز اه زينب آتش گرفته علي علي جان - علي علي جان زينب به گريه نالد تنها چرا رفت علي علي جان - علي علي جان شير از براي مولا ديگر نياريد علي علي جان - علي علي جان چون پهلوي زهرا سرش بشكسته مولا باباي مظلوم - باباي مظلوم علي علي جان - علي علي جان