بازگشت

بيستم جمادي الثاني ولادت دختر نبوت، همسر ولايت و مادر امامت حضرت فاطمه






*



بزمي به حريم كبريا بر پاشد يك قطره اب كوثر افتاد به خاك صد شاخه گل محمدي پيدا شد

*



كوثر ز خدا به مصطفي اعطا شد صد شاخه گل محمدي پيدا شد صد شاخه گل محمدي پيدا شد



كوثر عشق



... نور، علي نور...



و او نور مطلق است، نور علي نور است، و محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم خاتم پيامبران از نور او و زهرا عليها السلام نيز از نور محمد پس، از نور اوست.



زهرا ميآيد. نور پاي بر زمين مينهد، خاك تيره را به وجود خود منور و مزين ميسازد، و خاك تا ابد مفتخر به وجودش ميگردد...



خديجه عليه السلام نور را در وجود مقدس خويش ميپروراند و انگاه، ملائك بر هود جهائي از نور ميايند به شادي باش خديجه.



زهرا را ارام ميگيرند و بر پرنيابي بهشتي پيچيده، اواي ملكوت بر وي زمزمه ميكنند...



زهرا، دختر عزيز فخر بشر - محمد مصطفي صلّي الله عليه وآله وسلّم بدنيا ميآيد، فاطمه ناميده ميشود، پاره شده از نور، دور افتادن از نا پاكيها، پاره تن:





*



اي تكلم كرده با روح الامين دختر رود تجلي در مسيل اي ملائك بر سلامت صف زده عرش بر دامان تو ز حرف زده...

*



دختر تجريدي زيتون و تين دختر اواز بال جبرئيل عرش بر دامان تو ز حرف زده... عرش بر دامان تو ز حرف زده...



فاطمه زهرا عليها السلام پاره تن محمد است، نور چشمان پيام اور خداست پس زهرا عليها السلام نيز خود پيام اوري است و پيامبري. اور ملكوت، پيام اور نيكي، عفاف، تقوي، عطفه و عاليترين صفات خدائي تجلي يافته در انسان، يك زن. و فاطمه تاريخ را در مينوردد: زنان تحقير شده، زنان رنج كشيده، زنان برده، زنان اسير در پس جهالت، زنان شرم زده از زن بودن، دختران زنده بگور شده... و فاطمه كوثر است، مايه فخر است، پاره تن و نور چشمان نيكوترين انسانهاي عالم است كه خداي تعالي هستي را به بركت وجود وي هست گردانيده كه: لو لاك لما خلقت الافلاك.



فاطمه عليها السلام عزت ميبخشيد به موجوديت زن، زندگي ميبخشيد به وجود فراموش شده وي - زهرا وجود بي بها شده زن را از پس دهليزهاي تاريك تاريخ بيرون ميكشد و با شخصيت والاي خود فرياد بر سر جهالت ميزند، جهالتي كه زن را تنها وسيله اي براي ارضاء هواهاي نفساني خود. فاطمه به زن افتاده در كوچه هاي تنگ تاريخ هويت و اصالت ميدهد. او تنها زني است كه لقب ام ابيها از پيامبر خدا ميگيرد: مادر پدر بودن و مادر، پرورش دهنده فرزند است، پس فاطمه عليها السلام دختري است كه همچون مادري دلسوز، پدر بزرگوارش - پيغمبر خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم را مراقبت مينمايد و ميپرورد. اگر حكم خداوندي بر اين بود كه از ميان بانوان صالحه نيز پيغامبري برگزيند براستي چه كسي شايسته تر از بانوي بزرگ اسلام، حضرت زهرا عليها السلام، ميبود؟



انگاه زهرا عليها السلام مارد ولايت نيز ميگردد، همسر بي نظيرترين انسانهاي عالم پس پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم، يعني علي عليه السلام ميشود و خاندان پيامبر از اوست كه زنده ميماند، دوازده گوهر درخشان امامت از بركت وجود زهرا پرتو افشاني ميكند و نور ولايت را تا دنيا دنياست به تلالو وا ميدارد.



و فاطمه افتخار جهان بشريت است او كه تمامي القاب حسنه، قرين نام مباركش ميگردد: صديقه، مرضيه، راضيه، زكيه، طاهره، عاليه، بتول، زهره، خير النساء و...



- زني ميآيد در تاريخ، همچنان نور ميپراكند، عالم را منور ميسازد، با ما ميآيد، همراه ماست؛ عزتمان داده، شخصيت گمشده مان را زندگاني بخشيده، خمودي و تحجر را از ذهن مان رانده و تحرك و خروشيدن در راه حق را با انقلاب فدك اش به ما اموخته است.



براستي جز گوهر يكدانه اسلام، گل معطر دين محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم، در دانه بي بديل پيامبر - حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا عليها السلام - كيست كه ميتواند سرمشق زندگي ما گردد؟ به دامان پاكش توسل جوئيم كه نزد حق از عزيزترين هاست و پاره اي از نور اوست.



قرار كل ما فيها





*



جمادي غرق شادي بود آنشب خدا را شهر مكه، شهر قرآن حرم سر تا قدم شور و شعف بود منا و مروه اذيني دگر داشت كمان ركن را تيري دگر بود مقام از بي مقامي داد ميزد شفق، شعر طلوع فجر ميخواند فلق معراج شب را ساز ميكرد سحر سوداگر شور و طرب بود قمر گيسوي خود را تاب ميداد سپيده اخم خود را باز ميكرد موذن دم بدم تكبير ميگفت غلم بر قاف شب كوبيد خورشيد زمين ابستن نص علق بود وجود واجب استاد هستي خديجه تا زهستي نيست گرديد به روز بيست از ماه جمادي خديجه ثروت خود را فدا كرد ز كارش موشكافي كرد خالق در رحمت به رويش نيز واكرد طريقت را دليل راه آمد شريعت صورت و معناست زهرا چه زهرائي كه هستي هست. مستش چه زهرائي، علي را پاك همسر پدر او را نه ختم مرسلين است خدا را شاهكار خلقت آمد شكوفا شد به امر وحي سرمد به مدح او قلم درمانده گردد ورا ذرات عالم ميشناسند نه تنها دم زند ادم ز وصفش شكوه رمز يا زهراست زهرا به زهرا تا توسل كرد آتش چه نامش برد موسي، موسوي شد مسيحازد چو بر دامان او دست بلي صديقه كبري است زهرا سفاعت در جزا پابست زهراست نجات ما همه در دست زهراست

*



بشارت را منادي بود آنشب به تاييد قضا شد نور باران شكوه راز خلقت را هدف بود خم كيسوي شب چيني دگر داشت صفا را سعي و تكبيري دگر بود شرر بر كاخ استبداد ميزد حديث ايه هاي قدر ميخواند گره از كار رجعت باز ميكرد طرب چشم انتظار مرگ شب بود قضا لوح قدر را اب ميداد افق را سينه چاك ناز ميكرد به ما از ايه تطهير ميگفت مياز جام فلق نوشيد خورشيد زمان ائينه دار لطف حق بود تجلي كرد در ابعاد هستي ز هستي نمره او بيست گرديد ندا برخاست از ناي منادي فنا شد و ز فناكسب بقا كرد گذشتش را تلافي كرد خالق به او زهراي اطهر را عطا كرد حقيقت را تجليگاه آمد حقيقت قطره و درياست زهرا كليد هستي عالم بدستش كه مادر هست بر شبير و شبر كه او بر خاتم خاتم نگين است كه بر اسرار هستي علت آمد گل بي خار گلزار محمد به وصفش واژه ها شرمنده گردد زادم تا به خاتم ميشناسند زند دم خالق اعظم ز وصفش قرار نوح در درياست زهرا به ابراهيم حق شد سرد آتش كليم حق ز فيض معنوي شد گسست از فرش دل، در عرش بنشست قرار كل ما فيهاست، زهرا نجات ما همه در دست زهراست نجات ما همه در دست زهراست



سرودهاي ولادت حضرت زهرا





*



گل گلزار باغ ولايت گل خوشبوي باغ رسالت شهر مكه صفائي دگر دارد ميخواهم از خوشحالي بميرم نور مهر زهرا در سينه درام خديجه امشب دسته گل دارد بوسه از رخسار او بر دارد

*



شمع و چراغ شهر ولايت از در و ديوار او گل ميبارد آمدم اينجا عيدي بگيرم در دل عقيده مدينه دارم بوسه از رخسار او بر دارد بوسه از رخسار او بر دارد



سرود دوم





*



بيستم ماه جمادي آمد فاطمه بضعه احد آمد گشته هستي لاله باران امشب با صفا شد بزم ياران امشب طاهره انسيه حورا عالمه - فاطمه كبري روح و ريحان پيمبر آمد همسر ساقي كوثر آمد حضرت زهراي اطهر آمد

*



موسم عشرت و شادي آمد گل گلزار محمد ص آمد سر زد از يك گل بهاران امشب بضعه پاك محمد ص آمد راضيه، مرضيه زهرا گل خوشبوي پيمبر آمد جان و جآنان پيمبر آمد حضرت زهراي اطهر آمد حضرت زهراي اطهر آمد



مقاله اي به مناسبت روز زن



زن كيست بودنش به چيست الگويش كيست و كه بايد باشد.



زن كيست آيا اين موجود لطيف خلقت، اين سرشت پاك همان است كه امروز ملبعه لاعين شده



آيا همان است كه بجاي ساتر عفت، عريان ذلت بر اندامش نمايان شده؛ همان است كه صورتش در رنگهاي تند و زننده، در دنيا مسخ شده، و به عطرهاي گنداب ماندن، الوده شده و محرك انسانهاي پست و شكمم به جلو آمده و دلارهايشان به حساب نيآمده گشته است



آيا زن همان است كه تنها نقطه اشتراك بازماندگان، در نفسهاي آخرينش هويدا است و ني لبك هوس اواي مردان است و طرب عشرتهاي بي خدايان است



آيا همان است كه امروز بحكم دموكراسي در كشورهاي متجدد در اصل عقب مانده، ارضاي كاذبش ميكند و حكومت و وزارتش ميدهند؟



آيا همان است كه لباس ذلتش ميپوشانند و سيگار بر لبانش روشن ميكنند و اهسته اهسته وجودش را خاكستر ميكنند و حقيقت بودنش را دود مينمايد؟



آيا زن ان است كه در ظلمتهاي فراموشي، قد و قامتش را بنمايش ميگذارند و يا در پرده هاي سينما و تئاتر او را در پرده هاي سياه جهل تا ابدي مشهور ميكنند و هزاران نمونه هاي ديگر، كه اگر بخواهيم به ديده بصيرت نظاره كنيم، فراوان است و فراوان است و ارزان!!!



و نه يا اينكه زن ان است كه امروز به نامش جشن بر پا ميكنند و نامش را به افتخار بر زبان مياورند؟



ان است كه نه مژده نزول مرد! بلكه دامانش تضمن عروج اوست.



نه محركش به سوي هيچ! بلكه محرك او به سوي بينهايت هستي است.



اين موجود عزيز پروردگار، همان يكتا موجودي است كه ميتواند از دامن خود افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه، بلكه جامعه ها به استقامت و ارزش هاي والاي انساني كشيده شوند.



همان است كه بعنوان اولين معلم و مربي جامعه، در تربيت انسانها همت ميگمارد و مبدا همه سعادتها از دامنش بلند ميشود.



و اين همان است كه از زنان صدر اسلام درس گرفته و به نيروي خدا مقاومت ميكند و با چادر سياهتش برق كوري بر چشمان طمع ابر قدرتها ميزند و با استدلال و برهان قاطع و علم و حلمش، آنان را خفه مينمايد.



و اين زن همان است كه بايد باشد و الگويش كسي جز فاطمه عليها السلام نيست. به عالم تكوين، آخرين نبي پيامبر است كه قلب هميشه تپيده ان است و همه كائنات، طفيلي وجود پاك محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم است.



و زهرا عليها السلام اين خود بس كه عطا شده به وجود پاك محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم است. زهرا عليها السلام همان است كه زن با او معنا ميگيرد و بي او بي معناترين حريف.



او بهترين هديه از جانب خدا و عطا كرده به نبي خداست.



زهرا عليها السلام همان است كه كوثر زاينده حيات است.



زهرايي كه آغوش مباركش، گرمي به بابش رسول عالمين ميدهد و خود نساء عالمين است و در خانه بهترين يارو ياور علي عليه السلام است.



ام حسن است، ام حسين است، ام زينب است، ام كلثوم است، و ام صاحب زمان است.



فاطمه اي كه در احقاق حق، قامتش نميلرزد و با هزاران مصائب و مشكلات مبارزه ميكند، فاطمه اي كه خانه حقير و گلي اش، سفره كوچكش، اولاد طاهرينش، علمش، حلمش، كلامش، بودنش، حيايش، عفتش، كوثر زاينده حيات است.



اي فاطمه بين شيعيان و آتش غضب، اي همراز ملائك، اي فاطمه مطهر، اي پاره تن رسول، اي كف علي عليه السلام، اي اعز الناس، اي عزيزترين گراميترين خلائق در نزد عزيزترين و گراميترين خلائق خدا يعني محمد مصطفي صلّي الله عليه وآله وسلّم. اي كوثر زآينده حيات، تو خود بر شريان هستي ما جاري شو كه ما را ياري بي تو بودن و بي تو در طريق تو گام نهادن نيست!



ترا ارام چشمان محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم، تمام زيبت و حب محمد صلّي الله عليه وآله وسلّم سراسر عالم حد تقدس، تمام عفت و نوران انفس، شفاي ما، حياي ما، كمال ما، مثال ما، بتول ما، صبور ما، شهود ما، دل مرضي، شفيع ما، گل راضي، هدي و كوثر حسنين، زنان عالمين را تو، حقيقت داده اي از نو، مبارك باد مبارك باد، كه اين روزت هدايت باد.



رايحه دل انگيز وجودت مرا تا عمق حيات به سرزمين نور، به وادي سحر، به ديار شكفتن و بلوغ، ديار حضور و سرور، به پيش ميبرد.



بانيم نگاهي به گذشته، منزل منزل عمرم را كه به خاطر مياورم تو را ميبينم كه كردارت همه مزين به مضامين هستي بخش است، زين روست كه شيفته تو هستم.



هر بار بزرگترين سوال زندگيم كه چگونه ميتواني چنين باشي، از كجا اموخته اي را با تبسم پاسخ ميدهي و همين امر دوباره مرا به نظاره اعمالت دعوت ميكند...



كوچه هاي عمرت به كوي خدا ميرسد، هياهوي پر طمطراق زندگي در تو خاموش است، سينه ات، جاي دل آينه ميتپد و دو دست دعايت دو بال سفر و پرواز است.



با گذشت زمان روز به روز بيشتر بوي بهار ميدهي، زنده اي به اعتقادت، وجودت همه ذكر است و رحمت و همين مرا دعوت به اعمال صالح مينمايد.



شايد در ظاهر سادگي كردارت بزرگ به نظر نيايد، ولي هر ذره اي از ان سازنده است. نمي داني چه لحظاتي به تحسينت نشسته ام و با تعجب تو را با اموخته هاي خود مقايسه كرده ام انگاه كه گفتم: اين اموري را كه شما در مراحل رشد من رعايت كرديد دانشمندان علوم تربيتي، روانشناسي سفارش نموده اند. بي ان كه تمسخر كني فرمودي: با استعانت از خداي سبحان از برترين مكتب و والاترين انسانها، برگزيدگان خدا كه پاسخ همه ناشناخته ها را ميدانند و دعوت به سعادت ميكنند مدد جو تا در نماني، مسلما اگر انسانهاي روشن ضمير بشر را بدين راه سوق دهند كلامشان جاذبه دارد، هرگز نبايد علم خود را بي احكام الهي عرضه داشت كه به ثبوت نمي رسد.



از اندوخته هاي زندگيت جهت تذكر ايام الله بهره ميگيري و چه توشه اي عظيم جهت فرداي ما و خودت پس انداز مينمايي.



انگاه كه هر ساله گلدانهاي مخصوص جهت جشن ميلاد مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پرورش ميدهي تا به بچه هاي محله بدهي تا كوچه ها را زينب دهند و به نجوا با خداي رحمان ميگويي تعجيل در فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بفرما او محرم مادرش ميباشد كاش بيايد و از قبر گمشده گل سر سبد آفرينش زهراي مرضيه عليها السلام خبر دهد بيش از هر چيزي مرا وامي دارد گرچه پيوسته آيام متعلق به توست، زيرا هر روز، وقت تقوا و تلاش و ايثار و سازندگي است، ليك زبان و قلم از انتقال صميمانه ترين تشكرات قاصر است به يمن ميلاد سرور زنان فاطمه اطهر عليها السلام برترين مادر،



مي گويم:



مادر روزت مبارك، دعايم كن كه چون تو باشم و تلاشت را به هدر ندهم