بازگشت

تبعيد در حصار دژخيمان


امامت شطي است جاري در بستر زمان كه از زلال وحي ميرسد و امام، پاك مردي است كه در خانه هدايت رشد يافته است و از هر گونه رجس تطهير شده است و مايه حيات و لطف محض خداوند است. از زمره اين پاكان، امام هما ابو محمد حسن بن علي عليه السلام يازدهمين اختر آسمان ولايت و سيزدهمين گوهر درياي امامت است. وي در سال 231 هجري در مدينه ديده بر جهان گشود و در سال 254 پس از شهادت پدر بزرگوارش امام هادي (علي) به مقام شامخ امامت و پيشوايي شيعه برگزيده شد و روشنايي بخش جاده هدايت گشت.



از نامهاي ان امام گرامي سراج، ز كي و خالص است، و همچون پدر و جدش به خاطر ياد كرد و زنده نگه داشتن عظمت بدست آمده شيعه در زمان امام هشتم به ابن الرضا شهرت يافته است.



حضرتش به عظمت نفس و علو مقام معروف بودند در بين عباسيان رو علويان مورد احترام خاص قرار ميگرفتند. در شكوه و منقبت امام حسن عسگري چيزي بالاتر از اين نيست كه، امام مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف، درهم كوبنده ستمگران و عدالت گستر جهان فرزند اوست.



علامه مجلسي روايت كرده است كه عباسيان به مامور زندان امام سفارش كرده بودند تا بر ان حضرت سخت بگيرد. مامور زندان گفت دو تن از شريرترين افراد را براي اين كار گماشته است ولي آنان با ديدن امام حسن عسگري تحول يافته و رو به عبادت و نماز آورده اند وقتي علت ان تغيير حالت را از آنان پرسيدم، گفتند: از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيديم. وي تمام روزها را روزه ميگيرد و تمام شب را به نماز ميپردازد. مهابت او تا اندازه اي است كه چون به ما نگاه ميكند به لرزه ميافتيم.



با نگاهي به تاريخ شيعه در مييابيم كه با نزديك شدن به عصر غيبت، عرصه زندگاني بر شيعيان تنگ تر ميشود و رسالت امامان در برنامه هدايت الهي، سنگين تر، به ويژه عصر امام حسن عسگري عليه السلام از دوران بسيار سخت و پر ابتلاء است، عصري كه اكنده بود از بدعت، اختناق، فساد، و ظلم و جور تمام زواياي اجتماع را فرا گرفته بود.



مدت امامت ان حضرت شش سال به طول انجاميد كه اين مدت كوتاه با حكومت سه خليفه جابر عباسي به نامهاي معتز، مهتدي و معتمد هم زمان بود. بني عباس، امام هادي و امام حسن عسگري را به اين بهانه كه ميخواهند رهبر شيعيان در مركز حكومت باشند از مدينه به سامرا آورده ند علت انتقال امام به سامرا، مراقبت و كنترل دقيق امام و سر كوبي حركتهاي احتمالي عليه حكومت بود. از زمان وليعهدي امام رضا عليه السلام كه شيعه از حاشيه اجتماع تا پايگاه قدرت پيشروي كرده بود، وحشت و ترس بني عباس فزوني يافته بود و در زمانهاي بعد نيز شيعيان وظيفه خود ميدانستند كه كاسته شدن قدرت حق را بر نتابند اين عامل ترس كابوسي براي خلفاء عباسي بود. لذا آنان چاره اي جز پيش گرفتن سياست خانه نشين كردن، مراقبت شديد، زندان و ازار نمي ديدند.



در ان عصر جنبشهاي مكتبي زيادي نيز بر پا شد بطوري كه نهضتهاي علوي روز بروز گسترش مييافت. ولي بسياري از اين نهضتها به وسيله حكومت كشف ميشد و اعمال آنان بر ملا ميگرديد.



ياران امام در شهرهاي مختلف پراكنده بودند و امكان تمركز براي آنان وجود نداشت و از ديگر سو فشاري كه دستگاه خلافت معمول ميداشت عرصه را چنان تنگ كرده بود كه امكان هر حركتي را نا ممكن ميساخت. علامه مجلس از يكي از ياران حضرت عسكري عليه السلام روايت كرده كه. ما در عسكر اجتماع كرده بوديم و منتظر ورود ابي محمد عليه السلام بوديم كه ميخواست به ديدار معتمد برود. در اين هنگام نامه اي از امام به دستمان رسيد كه در ان نوشته شده بود: الا الا يسلمن علي احدولا يشبر الي بيده و لا يومي فانكم لا تومنون علي انفسكم يعني مراقب باشيد احدي از شما بر من سلام نكند و با دستش مرا نشان ندهد و اشاره هم نكند كه در غير اين صورت جانش در خطر خواهد بود. از اين روايت اشكار فهميده ميشود كه تا چه اندازه امام تحت مراقبت و فشار دستگاه خلافت بوده است و بهمين سبب روآيات بسياري از ائمه رسيده كه در ان شيعيان را به تقيه امر كرده اند.



دو چيز عامل اين نوع برخورد و موضعگيري خلفا عليه امام ميباشند.



مورد اول:



چون از طريق روايات و بشارتي كه امامان پيشين داده بودند، ميدانستند از امام حسن عسكري ع فرزندي بدنيا خواهد آمد كه به ستم آنان پايان خواهد داد. بهمين منظور سياست فرعوني را پيشه خود ساختند و گاه و بيگاه به منزل امام هجوم مياورند و به جستجو ميپرداختند.



مورد دوم:



احترام و سيادتي كه امام بواسطه تقوا و مقام امامت داشت و نفوذ و احترامي كه در بين علويان و عباسيان دارا بود خلفا را وادار ميكرد تا مانع انتشار اين نور شوند.



امام حسن عسگري عليه السلام در مدت عمر كوتاه 29 ساله خود كه شش سال آن منصب امامت را عهده دار بود رسالتي بس گران و الهي را تحت مراقبتهاي شديد و تنگناهاي دستگاه خلافت به انجام رساند و با برخورداري از مقام امامت، شيعه را از شديديرين مهلكه ها و بحرانهاي تاريخي حفظ كرد.



با وجود تمام اين محدوديتها ان حضرت از نشر احكام اسلام و تقويت بنيه علمي شيعه و رسيدگي به امور شيعيان دريغ نمي ورزيد و در اگاهي بخشيدن، روشنگري، ارشاد مردم و برحذر داشتن آنان از نيرنگ هاي حكومت جائر اني درنگ نمي كرد.



از جمله مسائل روزگار امام، سپردن اموال و اوقات شيعه بدست مخالفين شيعه بود تا اينكه بنيه مالي شيعيان تقويت نشود. و در مقابل، حضرت اهتمام بسيار به حفظ اموال مسلمين داشت و همواره در صدد تقويت بنيه مالي شيعيان بود و به همين جهت از جانب خويش براي اخذ وجوه شرعيه مردم و صرف آنها براي مستحقين نائباني تعيين كرده بود.



از كارهاي ديگر امام اين بود كه خانه اي را كه امن ميدانست معين ميكرد و در برخي شبها شيعيان و اصحاب را به آنجا فرا ميخواند و آنان مسائل و مشكلات خود را عرضه ميكردند.



از ان سخنان و نيز مراسلات و مكاتبات هدايتگري فرا راه پيروانش موجود است. تاليف تفسير قرآن نيز به ان حضرت منسوبت كه بسياري از علماي شيعه صحت انتساب اين تفسير را تاييد كرده اند. همچنين از انحضرت ماثوراتي در فقه و اعتقاد وجود دارد.



دستگاه بني عباس پيوسته از وجود امام در زحمت بود تا آنكه سرانجام معتمد خليفه جائر عباسي ان حضرت را در سال 260 هجري بطور پنهاني مسموم كرد و به شهادت رساند.



از آنجا كه هيچ عاملي نمي تواند از مشيت الهي جلوگيري كند، پس از شهادت امام حسن عليه السلام فرزندي مهدي عليه السلام عموي خويش جعفر كذاب را كه بر جنازه امام ميخواست نماز بگزارد كنار زد و خود بر وي نماز گزارد و رسالت امامت را از جانب خداوند بر دوش كشيد. و از ان پس بخاطر مصالحي، نوع ارتباط شيعه با امامشان تغيير كرد و حضرتش كه آخرين حجت الهي و بقيه السلف از فرزندان پيامبر است و از سويي مامورين معتمد در پي به شهادت رساندن ان حضرت بودند با خواست خدا در پرده غيبت بسر بردند و تا مدتي ارتباط مردم با وي از طريق چهار نايب تعيين شده از طرف ايشان بود و بعد از ان مرحله غيبت كبري آغاز گشت كه تا اين لحظه ديدگان اشكبار دوستدارانش در انتظار طلوع خورشيد وجود اويند.



حجت يازدهم





*



اي كه خورشيد فلك محو لقاي تو بود توئي ان آينه حسن خداوند كريم معدن جود و سخنائي تو كه از فرط كرم ولي حق حسن العسكري اي آنكه قضا حجت يازدهم نور خداي پور علي من كجا مدح و ثناي تو توانم گفتن نه همين جاي تو در سامره تنها باشد بي ولاي تو عبادت ز كسي نيست قبول نسبت قامت سرو تو بطوبي ندهم چه غم از تابش خورشيد قيامت دارد همه شب قرب جوارت ز خدا ميطلبم در جوار تو ز حق خواهش جنت نكنم ديده گريان نشود روز جزا در محشر تو ظهور پسر خويش طلب كن ز خدا تا ابد بر تو و اجداد گرام تو درود چه به جز ذكر و ثناي تو بگويد (خسرو) بهترين طاعت حق ذكر و ثناي تو بود

*



ماه را روشني از نور و ضياي تو بود كه عيان نور الهي ز لقاي تو بود دو جهان ريزه خور خوان عطاي تو بود مجري امر تو و بنده راي تو بود اي كه ايجاد دو عالم ز براي تو بود اي كه قرآن همه در مدح و ثناي تو بود كه به دلهاي محبان تو جاي تو بود شرط مقبولي طاعاتي ولاي تو بود ز آنكه طوبي خجل از قد رساي تو بود آنكه در روز جزا زير لواي تو بود كه مرا در سر شوريده هواي تو بود جنت ما به خدا صحن و سراي تو بود هر كه گريان به جهان بهر عزاي تو بود چونكه مقبول خداوند دعاي تو بود غير از اين هر چه بگويم نه سزاي تو بود بهترين طاعت حق ذكر و ثناي تو بود بهترين طاعت حق ذكر و ثناي تو بود



مرثيه گروهي در شهادت امام حسن عسكري عليه السلام





*



عسكري از دارفاني ديده بسته گشته سامرا دوباره وداي غم عازم جنت شده با قلب سوزان او بدست معتصم گرديده مسموم شستشو داده پسر جسم لطيفش شد به سامرا مكان قبر شريفش

*



گرد ماتم بر رخ مهدي نشسته بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم نزد زهرا و پيمبر گشته مهمان قلب پاك انورش را كرده مغموم شد به سامرا مكان قبر شريفش