بازگشت

دهم محرم، شهادت حضرت امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش






*



دل به مهر آل احمد منجلي داريم ما اينهمه نعمت كه ميبيني به ما بخشيده اند از يم جود حسين ابن علي عليه السلام داريم ما

*



والي ملك ولايت را ولي داريم ما از يم جود حسين ابن علي عليه السلام داريم ما از يم جود حسين ابن علي عليه السلام داريم ما



حماسه عاشورا



در چشم انداز سرخ و خط خونين شهادت، محرم جلوه اي ديگر دارد و جلائي نو!



و در آسمان پر ستاره ايثار و جهاد، عاشورا چونان كوكبي خونين درخششي ويژه دارد.



آري... آنك خداي خواست كه خون را به قيام بيند و رايت سرخ حقيقت و راستي را به تماشا ايستد، خو اي، ذلت باطل و پليدي را به نظاره بنشيند.



آنك... مشيت رب الارباب بر اين شد كه رزمي سرخين بر پا شود، نور و ظلمت در مصاف شوند و حق و باطل به پيكار بر خيزند تا حماسه اي پرشكوه تحقق يابد و آوازه اش در هميشه تاريخ بماند.



61 سال از هجرت پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم ميگذرد، و اينك حسين صلّي الله عليه وآله وسلّم، هم او كه در مهبط وحي جبرائيل و در دامن پاك پيامبر، پرورش يافته است، پرچم امامت را در راستاي رسالت ابراهيم خليل الله عليه السلام و محمد رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم بر دوش گرفته است تا كاروان بشريت را تا دروازه هاي نور، راه بنمايد و كشتي نجات انسان را در شط سرخ شهادت، به پيش راند.



در سويي سپاهيان جبهه نور و مناديان حق و راستي قامت كشيده اند و در ديگر سوي لشكريان شب و آواز گران سياهي و پليدي به صف شده اند و خورشيد عاشورا نظاره گر اين پيكار خونين و نبرد سرخ!



خورشيد آمده است تا سر انجام نبرد را در سينه بنگارد و بر گوشهاي همه آيندگان تاريخ قصه را باز گويد.



و حسين صلّي الله عليه وآله وسلّم زره به تن كرده است! تنها با 72 تن يار در برابر انبوه سپاه كفار!



خاك كربلا، به انتظار كه رزميدن رزمگران جبهه حق و يزيديان شب زده را به تماشا بنشيند.



و عاقبت، انتظار به پايان ميرسد و رزم آغاز ميشود، حسينيان را شور و ولوله ميافتد كه به زودي در بستري سرخ، پيامبر را بر بالين خويش ميبينند و بهشتيان جنت خداي را ديدار ميكنند.



و در ديگر سوي، خفا شان شب را هراس ميافتد كه بزودي سپيده نور، قلب سياهي را ميشكافد و پايان هستي شب را اعلام ميكند.



حسينيان، حق حق گويان بر سپاه كفر ميتازند و با نداي تكبير، بر جنگل انبوه سپاه خصم يورش ميبرند، تا با آتشفشان خونها شان در خيمه هاي شرك و كفر يزيدي، آتش به پا كنند و در دامن شب، شرر افكند.



اينان قامت كشيده اند تا رسم جانبازي و ايثار و شهادت در راه عقيده را براي همه تاريخ به نمايش گذارند و پيكرهاي خونين شان را سند رسوائي باطل و باطل گويان تاريخ قرار دهند.



ظهر عاشورا است و اوج داغي صحراي تفتيده كربلا و خورشيد ميگرديد بر تن هاي فتاده بر خاك، بر تربت خون گرفته زا جساد بي كفن.



بر پيكره هاي پاره پاره و بي سرو بي دست مناديان توحيد،



و حسين نظاره ميكند، شكوه حادثه را، عمق قساوت قابيليان و اوج ايثار ياران را و دانه هاي اشك، بر گونه هاي ملتهبش در آبشار نور خورشيد چون در ميدرخشيد.



او آمد و زمين و آسمان را آشتي ديرينه داد. كعبه را جلاي پاك حقانيت حق، و مكه را جايگاه شاهدان حق پرست، بردگان را آزاد ساخت و تنها بنده خاص خدا ناميد شان. بندگان زور را رها كرد و بندگان زر را مخلص ساخت و ره گم كردگآن را چراغ هدايت گشت و ره يافتگان را هادي حق.



او آمد، كوران را چشم حقيقت بين، كران را گوش شنوا و لالان را ندائي حق رسان بخشيد. مردگان را از خون شهيد جلوه اي تازه ساخت و همه را شهيد شاهد كرد و عاشق حق.



او آمد تا با زندگي سراسر مبارزه خويش، با دعوت خود به ما درس ايمان و جهاد دهد و با زندگي جانگذار خويش بما ياد داد كه در راه برانداختن ظلم و ظالم رودخانه هايمان را غرق خون سازيم و از خون وضو بگيريم و تنهايمان را سنگر سازيم، ولي ظلم را نپذيريم و با دستان خون آلوده خويش، پرچم حق را بر فراز بلندترين قله هاي استقامت و پايداري استوار سازيم.



بما اموخت كه اي انسان آزاده، آنجا كه نميتواني سر بلند زيست كني، سر بلند بمير. آنجا كه طپش توانستن در تو خاموش شد، سرود بايستن سركن و آنجا كه رنگ رخسارت از شدت ظلم و جهلها به زردي گرائيده از خون وضو بسازد و بر سجاده گلگونت سربنه.



آري آري او آمد، نامش محمد بود و كنيه اش ابوالقاسم.



او جلوه اي از نور حق بود، از تبار هابيل و از نسل ابراهيم عليه السلام



او خاتم النبيين، وارث المرسلين، محبوب العامين،



رسول گرامي خدا حضرت محمد ابن عبد الله عليه السلام بود.



دو ناخدا





*



فروغ ديده آمد. سرور سينه آمد خزينه رسالت خالي شد از گهرها دو ناخداي امكان بهر نجات انسان از مطلع رسالت. و ز مشرق امامت آن خاتم النبيين، وين صادق الائمه احمد كه با ظهورش. شد دفن بت پرست آن تا دهد به عالم، عشق و اميد برخاست شكست زين دو قدرت، بتهاي جهل و الحاد تنها نشد مويد در مدحشان ثنا خوان جبرئيل هم غزلخوان، در اين زمينه آمد

*



ظهور اين دو آيت. خوش هم قرينه آمد والاترين جواهر، از آن خزينه آمد هر يك به جلوه خاص، در اين سفينه آمد خورشيد مكه سرزد، ماه مدينه آمد جبرئيل كويشان را، عبدي كمينه آمد صادق كه عشق رويش، در دل دفينه آمد اين تا برد ز دلها، نفاق و كمينه آمد انسان كه بارش سنگ بر ابگينه آمد جبرئيل هم غزلخوان، در اين زمينه آمد جبرئيل هم غزلخوان، در اين زمينه آمد



سرود ميلاد حضرت رسول اكرام صلّي الله عليه وآله وسلّم و حضرت امام صادق عليه السلام





*



فرخنده ميلاد محمد آمد مولد صادق آل محمد مبارك، مبارك بادا، مبارك بادا معطر آمده محيط عالم مقارن گشت با ميلاد احمد عرش كبريا نويد آمده بدر منوري پديد آمده حامل قرآن مجيد آمده

*



ختم پيمبران سرمد آمد مقارن گشته با ميلاد احمد ز يمن مقدم رسول خاتم مولد صادق آل محمد مبارك، مبارك بادا، مبارك بادا كه مسلمين عيد آمده حامل قرآن مجيد آمده حامل قرآن مجيد آمده



مبارك، مبارك بادا، مبارك بادا





*



ولادت ختم رسولان آمد بر جسم پيروان او جان آمد به هفتده ربيع دو ماه تابان براي دادن پيام جانان دميده با سراج لطيف يزدان

*



محمد آن حبيب جآنان آمد بر حرمتش جهان گلستان آمد ز تارك سپهر دين و ايمان دميده با سراج لطيف يزدان دميده با سراج لطيف يزدان



مرثيه گروهي در ماتم عاشورا



شب و روز عاشورا





*



امشب شهادتنامه عشاق امضا ميشود امشب كنار يكديگر، بنشسته آل مصطفي امشب بود بر پا اگر، اين خيمه ثار الهي امشب صداي خواندن قرآن بگوش آيد ولي امشب رقيه حلقه زرين اگر دارد به گوش امشب به خيل تشنگان، عباس باشد پاسبآن امشب كه قاسم زينب گلزار آل مصطفاست امشب بود جاي علي، آغوش گرم مادراش امشب گرفته در ميان، اصحاب، ثار الله را ترسم زمين و آسمان، زيروز بر گردد (حسان) فردا اسار تنامه زينب چو اجرا ميشود

*



فردا ز خون عاشقان، اين دشت دريا ميشود فردا پريشان جمعشان، چون قلب زهرا ميشود فردا به سمت دشمنان، بر كنده از جا ميشود فردا صداي الا مان زين دشت بر پا ميشود فردا دريغ اين گوشوار از گوش او وا ميشود فردا كنار علقمه، بي دست، سقا ميشود، فردا ز مركب سرنگون، اين سرور عنا ميشود فردا چو گلها پيكرش، پامال اعداء ميشود فردا عزيز فاطمه، بي يار و تنها ميشود فردا اسار تنامه زينب چو اجرا ميشود