بازگشت

امام حسين عليه السلام در قرآن


فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم . سوره بقره آيه 37 ابن عباس گويد كه پيامبر فرمودند : زماني كه خداوند آدم را خلق كرد و از روح خود در وي دميد آدم عطسه كرد . خداي بزرگ به او الهام فرمود تا بگويد الحمد لله رب العالمين . پس خداي به او گفت : پروردگارت ترا در رحمت قرار داد . پس آن هنگام كه فرشتگان بـر او سجده كردند به خود باليد و به پروردگارش عرض كرد آيا آفريده اي از من محبوب تر داري ؟ پس جوابي نشنيد سپس سؤالش را دوباره تكرار كرد . باز هم جوابي نشنيد . براي بار سوم سؤالش را تكرار كرد . باز جوابي نيامد . آن گاه خـداي بزرگ فرمود : آري آفريده هايي برتر از تو هستند كه اگر آنان نبودند ترا هم نمي آفريدم . آدم گفت : آنان را به من نشان بده . پس خداي متعال به فرشتگان حجاب فرمان داد تا پرده ها برگيرند .چون حجاب و پرده ها برگرفته شد . آدم پنج روح نوراني در بالاي عرش الهي بديد . آدم گفت : پروردگارا اينان كيستند ؟ خطاب آمد اي آدم ! اين محمد پيامبر من است و اين علي امير مؤمنان است ( پسر عموي پيامبر و جانشين اوست ) و اين فاطمه دختر پيامبرم است و اين دو حسن و حسين فرزندان علي و نوادگان پيامبراند . سپس خداي متعال فرمود : اي آدم اينان فرزندان تواند آدم بسيار خشنود شد .



آن گاه كه دچار اشتباه و خطا گرديد . آدم گفت : پروردگارا ! از تو مي خواهم به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين تا بيامرزي ام و از من درگذري . پس خداي مهربان بخاطر اين قسم از او درگذشت . صاحب كتاب در ثمين در تفسير آيه شريفه قرآن



فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم . سوره بقره آيه 37 منظور از كلمات نام پنج تن آل عبا است : محمد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين . آدم ساق عرش را نگاه كرد و نام هاي پيامبر و امامان معصوم را ديد . آن گاه فرشته جبرئيل به او گفت : اي آدم بگو : يا حميد بحق محمد يا علي بحق علي يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان . اي خداي ستوده بحق محمد اي خداي برتر بحق علي اي خداي پديد كننده بحق فاطمه اي خداي احسان كننده بحق حسن و حسين و احسان و خوبي تنها از توست . آدم وقتي نام حسين را ياد كرد ، اشكش جاري شد و دلش خاشع و نرم شد و گفت برادرم جبرئيل در ياد پنجمين دلم شكست و اشكهايم روان شد . فرشته جبرئيل گفت : اين فرزندت مصيبتي خواهد ديد كه همه مصيبتها نزد آن كوچك است .



آدم پرسيد برادرم كدام مصيبت ؟ حسين با لب عطشان كشته مي شود در حالي كه غريب و يكه و تنها است ناصر و معيني ندارد و اگر اي آدم او را ببيني او مي گويد : وا عطشاه ، و اقله ناصراه . تا آنجا كه تشنگي بين ديدگانش و آسمان چون غبار دودي فاصله مي افكند و ديگر ديد چشمانش كم سو مي گردد . پس كسي او را جواب و پاسخي نمي دهد . مگر با شمشير و نوشيدن مرگ . پس آن گاه سر از تن او جدا مي كنند چون گوسفندي كه او را ذبح مي كنند و دشمنان به چادر هاي او حمله ور مي شوند. و سرهايشان و سرهاي يارانشان در ميان شهرها بگردش در مي آيد و در حاليكه زنان اسير و دربند همراه هستند . اين چنين مصائبي از خداي واحد منان گذشته است و فهميده مي شود . پس آدم بسيار گريست چون مادري فرزند از دست داده .



ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التوراه و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم



سوره توبه 111 حسين در آغوش مادر است . پيامبر او را از آغوش مادر گرفت و فرمود خدا قاتل تو را از رحمت خود دور كند و آن كه ترا و خانواده ياريگرت را از مقامتان باز مي دارد لعنت كند و از رحمت خود دور كند و بين من و آنان كه بر عليه تو جنگيدند حكم كند . مادر چون اين چند دعاي پيامبر را بشنيد سراسيم گفت : پدر جان چه مي گويي ؟ پيامبر : دختر عزيزم از مصيبتي كه بعد از من و بعد از تو بر او وارد مي شود ياد كردم به ياد اذيت ها ، ظلم ، ستم و حيله هايي كه بر حسينم روا مي شود افتادم . دخترم در آن گاه حسينم در بين گروهي است كه آنان چون ستارگان آسمان مي درخشند و به سوي شهادت مي شتابند تا فرزندم را ياري كنند . گويي اكنون به لشگرگاه و خيمه گاهشان و تربتشان مي نگرم .



فاطمه : پدر جان آنجا كه مي گويي كجاست ؟



پيامبر : آنجا كربلاست همانجايي كه خانه كرب و بلا بر ما و براست است برترين امتم بر مي خيزند و ستم ها مي كنند .اگر همه كساني كه در آسمان ها و زمين ها نيز براي يكي از اينان شفاعت كنند پذيرفته نخواهد شد و در آتش مخله اند . فاطمه مي گريست و فرمود : پدرم پس حسينم كشته مي شود .



آري پدر جان كشته مي شود و كسي چون حسين تو پيش از او نيست كه آسمان ها بر او مي گريند . زمين ها گريان اويند و فرشتگان بر او گريان اند . وحش ، گياهان ، درياها و كوهها بر حسين تو مي گريند .و اگر زمين اجازه داشت پس از مصيبت فرزند تو كسي را روي خود باقي نمي گذاشت . دخترم ! اما در آينده گروهي از دوستان ما مي آيند كه در روي زمين آگاه ترين به خدا هستند و حق ما را بر پا مي دارند كه چون آنان كسي نمي تواند چنين كند و كسي در روي زمين جز آنان نيست كه متوجه او گردد .آنان چراغهايي درخشان در تاريكي هاي ستم اند و آنان شفاعت مي كنند و آنان فردا در كنار حوض كوثر بر من وارد مي شوند .



آن گاه كه بر من وارد مي شوند آنها را به سيمايشان مي شناسم و هر اهل ديني در پي امامنشان هستند . و آنها در پي ما هستند و ما را جستجو مي كنند و در پي غير ما نيستند . اينان پايه هاي زمين اند و بخاطرشان باران مي بارد . فاطمه زهرا (س) فرمود : پدرم ! و گريست و بسيار گريان شد . پدر فرمود : اي دخترم برترين اهل بهشت ، شهيدان دنيا هستند . جان ها و مالهاشان بخشودند تا :



بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا . پس آنچه در نزد خداست از دنيا و آنچه در آن است بهتر است . كشته شدن آسانتر از مردن است . آنكه براي او شهادن نوشته شده است قتل حتي تا بسترش خواهد آمد و آنكه كشته نشود پس به زودي خواهد مرد . اي فاطمه عزيز دختر محمد آيا در برابر شهادت فرزندت دوست نداري كه در مقام حساب الهي دستور و فرمان تو كارساز است ! آيا به شهادت فرزندت راضي مي شوي در حاليكه او از حاملين عرش الهي است . آيا راضي مي شوي در حاليكه پدرت در قيامت به نزد او مي آيند و شفاعت او را درخواست مي كنند ؟ آيا راضي مي شوي در حاليكه شوهرت از حوض كوثر تشنگان از دوستانش را سيراب مي كند ؟ آيا راضي مي شوي در حاليكه شوهرت قسيم الجنه و النار است ؟ آيا به شهادت فرزندت حسين راضي مي شوي ؟ در حاليكه در روز حساب به فرشتگان كه در اطراف آسسمان هستند مي نگري .



آنان ديده به تو دوخته اند و به فرمان تواند و به شوهرت علي مي نگرند در حاليكه خلايق حاضرند و او در نزد خدا از ستم مردمان شكوه مي برد . پس مي نگري كه خدا قاتل فرزندت و قاتلان خودت و شوهرت را به آتش درآورد ؟ آيا به شهادت فرزندت راضي مي شوي ؟ در حاليكه فرشتگان براي حسينت اشك مي فشانند و همه چيز بر او تأسف مي خورد ؟ آيا به شهادت فرزندت حسين راضي مي شوي ؟



در حاليكه هر كس به زيارت او نائل شود در ضمانت الهي قرار مي گيرد در حاليكه ثواب زيارت او چون حج عمره است و لحظه اي از رحمت الهي دور نگردد و چون زائر فرزندت بميرد مرگ او شهادت محسوب مي گردد و اگر باقي بماند فرشتگان حافظ تربت حسين براي زائر حسين دعا مي كنند و پيوسته در حفظ الهي است و پيوسته در امن الهي است تا دنيا را مفارقت كند . فاطمه گفت : پدر تسليم شدم و راضي گشتم و بر خدا توكل مي كنم . پيامبر دست بر قلب زهرايش نهاد و با انگشتان اشكهاي چشم دخترش پاك كرد و فرمود من و شوهرت و تو فرزندانت در جايگاهي هستيم كه چشمانت روشن است و دل و قلبت شاد .