بازگشت

بقاي شريعت اسلام






*



او كشته شد كه دين خدا جاودان شود جان جهان فداش كه بي مثل و گوهر است

*



جان جهان فداش كه بي مثل و گوهر است جان جهان فداش كه بي مثل و گوهر است



اوضاع عمومي اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود . فعاليت ها و تبليغات مسموم بني اميه عليه حضرت علي (ع) و خاندانش ، و نيز تحريفات و بدعتهايي كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودي اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده كرده بود. خلافت الهي به حكمت سلطنتي و ديكتاتوري تبديل شده بود . روح شريعت اسلام يعني پرهيزگاري و عدالت، در اجتماع ديده نمي شد و از احكام اجتماعي دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهي همين صورت تشريفاتي نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مي گراييد . اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگي مي كرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم (ص) را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحي را درك نكرده بودند.



در رأس جامعه اي كه دچار بي ارادگي و ضعف نفس شده بود، حاكمي فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مي كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بي بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذرانيهاي آن بر مردم حكومت مي كرد يك مغز الكلي كه از نظر افكار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده اي نداشت، و ميمون بازي و هوسبازي از كارها و تفريحات روزانه اش بود انسانهاي خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.



در چنين وضع خطرناك و دردناكي ، امام حسين (ع) پاي فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودي از ياران ، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاي پروردگارش باشد» (1).





*



اگر ديدي كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشيني گناه است

*



اگر خاموش بنشيني گناه است





باري، مقاومت و پايداري سيدالشهدا (ع) بود كه شريعت اسلام را بعد از اينكه در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغيير و تبديلي كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين بنا گذاشته و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشيد. نهضت اين بزرگوار و قيام نيرومندانه اش، بقاي دين را باعث گرديده، و با خون خود و اصحاب و يارانش ،گلستان دين را آبياري و نهال گلستان شريعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسين نبود از اسلام به غير از اسلام اموي و از دين جز دين يزيدي و دين تشريفاتي چيزي باقي نمانده بود .



«مقرم» در كتاب مقتل خود مي نويسد: نهضت حسين (ع) جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مباني دين بوده، به طوري كه اين نهضت ، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايي انداخته ، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دين را وجود مقدس محمد ي شروع نموده و بقاي آن به واسطه وجود مبارك امام حسين (ع)تداوم يافت . «الاسلام نبوي الحدوث و حسيني البقاء» (2)



اين بركت بزرگ كه به خاطر وجود شريف حضرت سيدالشهدا (ع) است، از تفسير بعضي احاديث نبوي نيز به دست مي آيد، از جمله اين حديث معروف شريف كه فرمود: «حسين مني و انا من حسين» (3).



حسين از من است و من نيز از حسينم .





*



بفرمود احمد شه عالمين حسين از منست و منم از حسين

*



حسين از منست و منم از حسين حسين از منست و منم از حسين



بدين معني كه امام حسين (ع) سبط آن رسول گرامي بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذيه نموده و رشد و نماي او از شيره جان نبي اكرم (ص) بوده است ، و از طرفي پيامبر از امام حسين است زيرا دين آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسين و فداكاري و جان نثاري او به جهان و جهانيان نفوذ كرده و تجليات و نورافشاني و گيتي شناسي خود را بعد از وفات پيغمبر معظم، به وسيله شهادت و جانبازي و از مال و عيال گذاشتن اين بزرگوار به عالميان جلوه و ظهور داده است .



«واشنگتن ايروينك» مورخ آمريكايي گويد: «براي امام حسين (ع) ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگهاي تفتيده عربستان روح حسين فنا ناپذير است . اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين ». (4)



خون او تفسير اسلام مبين منجي و احياگر شرع است و دين(5)


پاورقي

1- بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 44 ص 381



2. نقل از كتاب <زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسين > ابوالقاسم سحاب , ص 22



3. كشف الغمة , علامه اربلى , ج 2 ص 6



4. به نقل از كتاب <درسى كه حسين (ع ) به انسانها آموخت > شهيد هاشمى نژاد, ص 4



5. ـ بيتى از نگارنده .