بازگشت

مبارزه عزادار با آفات و ضعف هاي عزاداري


عزادار در اين مرتبه همان طور كه طبق دستور اهل بيت عليهم السلام، موظف به زنده نگه داشتن حماسه حسيني و اقامه عزاداري براي آنان است، همان طور نيز خود را موظف به حفظ اين مجالس از دروغ ها و تحريف ها، خرافات و محرمات مي بيند و براي چنين وظيفه مهمي تلاش مي كند.

در رأس اين تلاش ها، روشن گري و آشنا كردن مردم و به خصوص جوانان با فلسفه قيام امام حسين عليه السلام و فلسفه عزاداري براي آن حضرت را، مورد عنايت و توجه قرار مي دهد.

در حقيقت قسمت مهم مبارزه ي عزادار در مرتبه پنجم، مبارزه فرهنگي است و قسمت مهمي از همين مبارزه فرهنگي، مبارزه با آفات عزاداري و عوامل تضعيف كننده آن است.

عزادار حقيقي به خوبي با آفات عزاداري و خطراتي كه اين آفات ايجاد مي كنند، آشناست. او خوب مي داند كه اگر عزاداري به يك عادت تبديل شود و صرفا مبتني بر عواطف و احساسات باشد و عنصر معرفت در آن غايب باشد نه تنها بيداركننده و حركت آفرين نيست بلكه مي تواند غفلت زا و خواب كننده باشد.

او هرگز اجازه نمي دهد چنين مراسم مقدس و مهمي با آن همه كاركردها و قدرت ها و تأثيرگذاري هاي شگرف به وسيله عده اي جاهل و يا مغرض، آلوده ي آفت هاي گوناگون شود و در نتيجه از تأثيرگذاري و الهام بخشي و قدرت آفريني دور شود.

او ضمن احترام به همه عزاداران حسيني، در هر مسجد و حسينيه و در هر تكيه و منزلي كه عزاي حسيني اقامه مي شود، و او در آنها حضور مي بايد، به مبارزه با آفات عزاداري و روشن گري نسبت به عزاداري


حقيقي و ترسيم چهره عزاداري حقيقي مي پردازد، تا به قسمتي از وظايف خود در حراست و صيانت از عامل حيات مكتب امام حسين عليه السلام عمل كرده باشد. او كه در سايه ارتباط با منابع اصيل و معتبر اسلامي به درجه بالايي از معرفت رسيده است، خود را در قبال اين فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله مسؤول مي داند كه فرمودند:

«اذا ظهرت البدع في امتي، فليظهر العالم عمله و الا فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين - هر گاه در بين امت من بدعت ها ظهور كرد، پس بر عالم واجب است كه علم خود را آشكار كند (با بدعت ها مبارزه كند) وگرنه خداوند و فرشتگان و همه مردم او را لعنت مي كنند».

«اگر افراد عادي به حال خود وانهاده شوند، از راه راست منحرف خواهند شد؛ هر چند در صنعت و تكنولوژي به جايي رسيده باشند كه زير دريايي بسازند و ايستگاه هاي فضايي به آسمان بفرستند. مردم ژاپن و چين با آن همه پيشرفت هاي علمي و صنعتي، زير خط فقر فرهنگي هستند؛ زيرا همچنان در برابر بت كه مصنوع بشر است، كرنش مي كنند. برخي از غربيان به ظاهر متمدن نيز هنوز به فالگيري و خرافات عقيده دارند.

هنگامي كه گروه طالبان، مجسمه بودا را نابود كردند،، ژاپن و ايران اعتراض كردند. اعتراض ژاپني ها بدين دليل بود كه براي مجسمه و بت، كرامت عبادي قائل هستند و آن را مقدس مي شمارند؛ ولي اعتراض ايران بدان علت بود كه مجسمه مانند ساير ميراث هاي فرهنگي مستور در زير زمين است و بايد حفظ شود؛ مانند كوزه ها و ظروف كهن و سفال هاي باستاني كه به سبب آثار هنري و قدمت تاريخي بايد حفظ شود و نبايد از بين رود.

در گذشته، مردم، بالاي در خانه ها، مغازه ها و گرمابه ها نعل اسب مي آويختند و به اين كار اعتقاد داشتند، بي آنكه از پيشينه ي اين باور غلط آگاه باشند، ريشه ي منحوس آن اين بود كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام به فرمان عمر بن سعد، گروهي براي تفاخر برسم اسب هايشان نعل تازه زدند و با آنها بر روي بدن هاي مطهر شهيدان تاختند و بدين سان سينه و پشت شهيدان زير سم اسبان نرم شد. هنگام بازگشت اسب تازان به كوفه، عده اي بر آن نعل ها بوسه زدند و آنها را بر ديده نهادند و براي تبرك، بالاي در خانه هايشان آويختند.

بعدها بزرگاني چون «ابوريحان بيروني» پرده از راز اين كار نابخردانه برداشتند و مردم را آگاه كردند. متأسفانه تا حدود پنجاه سال پيش نيز اين كار رايج بود و چيزي كه نحس محض و


پليدي صرف بود، مايه ي تيمن و پايه ي تبرك تلقي مي شد تا اينكه با رونق يافتن حسينيه ها و مسجدها و تلاش عالمان آگاه، اين سنت خرافي از ميان برداشته شد.

با رونق منبرها و حسينيه ها و سخنان عالمانه ي دودمان پيامبر صلي الله عليه و آله، راه جهل و خرافه بسته مي شود؛ وگرنه خرافات و باورهاي غلط، به نام سنت هاي باستاني گرامي شمرده خواهد شد؛ باورهايي چون نحس بودن عدد سيزده و گراميداشت سيزده بدر و چهارشنبه سوري و درنگ كردن پس از تك عطسه كه هيچ دليل و سندي براي اعتقاد به آنها وجود ندارد.

اكنون نيز برخي سنت هاي نادرست، در عزاداري سالار شهيدان راه يافته است و در دسته روي ها علم سنگين و بي خاصيت بر دوش كشيده مي شود. اين كار، نه خردمندانه است و نه در قرآن و روايات به آن توصيه شده است. در ماتم امام حسين عليه السلام اشك و آه و ناله و بر سر و سينه زدن آگاهانه، انسان ساز است و از آهن سنگين و سرد، كاري برنمي آيد.

لازم است رهبران فكري حوزه و دانشگاه و متدينان اصناف و حرف، هر چه بهتر و كامل تر مراسم سالار شهيدان عليه السلام را اقامه نمايند؛ به طوري كه مردانه هزينه كنند و زنانه بنالند؛ كه هم آن هزينه مقبول است، هم اين ناله ي جانسوز كارساز». [1] .

مجالس در اين مرتبه وسيله اي براي بالا بردن بصيرت عزاداران نسبت به هدف خلقت و وظايفي است كه در راه رسيدن به اين هدف والا به عهده دارند، كه از جمله اين وظايف پيوند راستين با منتقم اصلي حسين عليه السلام است.

در اين مرتبه جوهره اصلي عزاداري توجه به تنهايي و مظلوميت امام زمان عليه السلام و وظيفه اي كه هر يك از عزاداران در قبال حضرت دارند، مي باشد.

براي عزادار در اين مرتبه، عواطف و احساسات وسيله اي براي تحريك غيرت و روح حماسه و جانفشاني براي انتقام، آن هم همراه منتقم حقيقي است.

شدت اتصال روح يك شيعه حقيقي با اهل بيت عليهم السلام به طوري است كه وقتي ابوبصير از امام صادق عليه السلام سؤال مي كند كه چرا گاهي بدون


علت غمگين ياد شاد مي شود، حضرت در جواب مي فرمايد: «در حقيقت اين حزن و شادي از ناحيه ي ما به شما مي رسد. زيرا هر گاه حزن و يا سروري بر ما وارد شود، بر شما نيز وارد مي شود. زيرا ما و شما از نور خداي عزوجل هستيم». [2] .

شيعه حقيقي با شادي اهل بيت عليهم السلام شاد مي شود و با غم آنها غمگين مي شود. آيا در زندگي شيعه غمي بالاتر از غم تنهايي، مظلوميت و طرد شدن امام زمان عليه السلام وجود دارد. اگر مصيبت هاي وارده بر اهل بيت عليهم السلام عظيم است، آيا مصيبت خانه نشيني و غيبت منتقم آنها عظيم تر نيست. اگر براي عزاي حسين و ساير اهل بيت عليهم السلام بايد اين همه گريه و ناله و ماتم سر داد، براي مصيبت اعظم غيبت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آنها چه وظيفه اي به عهده ماست؟ دل يك شيعه با داغ دل اهل بيت عليهم السلام داغدار مي شود، اما بايد ببينيم كدام مصيبت داغ بيشتري بر دل اهل بيت عليهم السلام گذاشته است؟ مصيبت عظيم يا مصيبت اعظم؟

اگر براي مصيبت عظيم اين همه همدلي، اجتماع و صرف وقت و هزينه لازم است؟ يا براي دفع مصيبت اعظم نياز به همدلي، اجتماع و صرف وقت و هزينه و در يك كلام برنامه ريزي و اجراي كامل و دقيق آن نيست؟

او نبايد تنها به توان خود تكيه كند، بلكه بايد با استمداد از حول و قوه الهي و توسل به اهل بيت عليهم السلام نيروهاي عظيم مردمي را براي مبارزه با دشمنان حضرت و موانع ظهورش تحريك نمايد تا وحدت و همدلي مورد نياز براي ظهور حضرت كه از فقدان آن در شيعيان گله و شكايت داشته و دارد، به وجود آيد.



پاورقي

[1] شکوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، صص 254 - 255، آيت‏الله جوادي آملي.

[2] عن ابي‏بصير: دخلت علي ابي‏عبدالله عليه‏السلام و معي رجل من أصحابنا فقلت له: جعلت فداک يابن رسول الله، اني لاغتم و أحزن من غير أن أعرف لذلک سببا،فقال ابوعبدالله عليه‏السلام ان ذلک الحزن و الفرح يصل اليکم منا: اذا دخل علينا حزن أو سرور کان ذلک داخلا عليکم لانا و اياکم من نور الله عزوجل. بحارالانوار، ج 5، ص 242.