بازگشت

تعظيم شعائر الهي


نكته ديگر درباره بزرگداشت ايام ميلاد و شهادت معصومين عليهم السلام اين است كه اين بزرگداشت ها از مصايق تعظيم و بزرگداشت و شعائر الهي است كه قرآن كريم ما را امر به آن فرمود و آن را از نتايج تقواي قلب دانسته است.

(و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب [1] - كسي كه نشانه هاي خدا را بزرگ شمارد، اين بزرگداشت نشانه تقواي دل هاست.)

«شعائر الهي» يعني هر علامت و هر چيزي كه انسان را به ياد خدا مي اندازد و به سوي او دعوت مي كند كه اهل بيت عليهم السلام از بزرگترين نشانه هاي خداوند هستند و تعظيم آنها، در حقيقت تعظيم خدا است. علامه طباطبايي مي فرمايد:

دوستي دوستان خدا و پيروي از آنان، مانند پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت او و علما و بزرگان دين و قرآن و اخبار، خلاصه آنچه انسان را به ياد خدا مي اندازد، در حقيقت دوستي و اخلاص نسبت به خدا است و ابدا شرك نيست. بنابراين تقرب به آنها، تقرب به خدا و تعظيم آنها به تقوا است... زيرا شعائر خدا همان علائمي است كه به سوي خدا دعوت مي كند و در اين آيه هيچ گونه قيد و شرطي نيست. بلكه مطلق چيزهايي كه از آيات و علائم خدا هستند و انسان را به ياد او مي اندازد، مشمول آن مي باشد و احترام و تعظيم آنها دليل بر تقوا است [2] ، بنابراين تمام آياتي كه در قرآن مجيد مردم را به تقوا دعوت مي كند، اينا را نيز شامل مي شود.

ولي البته هيچ عاقلي منكر نيست كه اعتقاد به استقلال آنها در مقابل خدا و مالك نفع و ضرر و مرگ و زندگي بودن آنها، موجب مي شود كه از شعائر و آيات الهي بودن، خارج شوند. البته چنين اعتقادي تجاوز به حريم مقدس الوهيت و شرك به خدا است. [3] .


بنابراين عزاداري براي اهل بيت عليهم السلام و اولياي الهي از آن جهت كه انسان را به ياد بزرگترين نشانه هاي خداوند [4] مي اندازد، از مهمترين مصاديق بزرگداشت و تعظيم نشانه هاي خدا و از بزرگترين دلايل تقواي دل است.

مجالس عزاداري موجب زنده ماندن ياد اهل بيت عليهم السلام و مكتب آنان در دل ها است.


پاورقي

[1] سوره حج، آيه 32.

[2] درباره علت اينکه تعظيم نشانه‏هاي خدا دليل بر تقوا است بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.

[3] تفسير الميزان، جلد 1، صص 580 - 1.

[4] اميرالمؤمنين عليه‏السلام در وصف خودشان چنين فرمودند: «انا الحجة العظمي و الآية الکبري و المثل الاعلي - من عظيم‏ترين حجت و بزرگترين نشانه و عالي‏ترين نمونه (از خدا) هستم». بحارالانوار، ج 39، ص 335.