بازگشت

رابطه وجودي ما و اهل بيت


با اين توضيحات مختصر درباره ي وجود باعظمت معصومين عليهم السلام تا حدودي نسبت آنها و به خصوص امام زمان عليه السلام با خداوند روشن شد. حال بهتر مي توانيم نسبت آنها را با خودمان و وظيفه ي ما را نسبت به آنها بشناسيم.

معلوم شد كه بدون شناخت معصومين عليهم السلام هرگز نه به سعادت دنيا مي رسيم و نه به سعادت آخرت. نيز دانستيم كه آنها اصل و حقيقت ما هستند. رابطه ما با آنها يك رابطه وجودي است. آنها همان روح خداوند هستند كه در همه انسان ها پرتو و تجلي دارند و همه


ما ذاتا سهمي از وجودمان از سنخ وجود آنها و تابش و تجلي آنها است. در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:

«ارواحكم في الارواح و انفسكم في النفوس - روح هاي شما در روح ها و جان هاي شما در جان هاست».

درباره ي رابطه ي وجودي ما با معصومين عليهم السلام چند روايت را ذكر مي كنيم؛ امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«ان الله خلقنا من اعلي عليين و خلق قلوب شيعتنا مما خلقنا و خلق ابدانهم من دون ذلك، قلوبهم تهوي الينا، لانها خقلت مما خلقنا [1] - همانا خدا ما را از اعلي عليين آفريد و دل هاي شيعيان ما را از آنچه ما را آفريده، آفريد و پيكرهايشان را از درجه ي پايينش آفريد. از اين رو دل هاي شعيان به ما متوجه است، زيرا از آنچه ما آفريده شده ايم، آفريده شده اند».

امام صادق عليه السلام مي فرمايند.

«نزد ما سري از سر خدا و علمي از علم خدا است كه ما را به تبليغش مأمور فرمود و ما آن را از جانب خداي عزوجل تبليغ كرديم و برايش محلي و اهلي و پذيرنده اي نيافتيم تا آنكه خدا براي پذيرش آن مردمي را از همان طينت و نوري كه محمد و آل و ذريه ي او را آفريده بود، خلق كرد و آنها را از فضل و رحمت خود ساخت، چنانكه محمد و ذريه ي او را ساخت، پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبليغش مأمور بوديم، تبليغ كرديم، آنها پذيرفتند و تحمل كردند و ياد ما به آنها رسيد، پس دل هاي ايشان به شناسايي و به حديث ما متوجه گشت، اگر آنها از آن طينت و نور خلق نمي شدند، اين چنين نبودند، نه به خدا قسم آن را تحمل نمي كردند» [2] .

امام زمان عليه السلام درباره رابطه وجودي بندگان خدا با اهل بيت عليهم السلام و نيز اينكه آنها اصل و ريشه مردم هستند چنين مي فرمايند:


«نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا [3] - ما ساخته شدگان خدا هستيم و خلق ساخته شده ي ما هستند.»


پاورقي

[1] اصول کافي، ج 1، ص 390.

[2] همان، ص 402.

[3] بحارالانوار، ج 53، ص 178.