بازگشت

چرا به شناخت اهل بيت نيازمنديم؟


بدون شناخت اهل بيت عليهم السلام امكان برقراري يك ارتباط صحيح بين ما و آنها وجود ندارد و بدون برقراري يك ارتباط صحيح هرگز نمي توان راه راست و طريق خوشبختي را كه بايد مبتني بر تخصص هاي هفت گانه باشد، پيمود.

امكان ندارد كه كسي اهل بيت عليهم السلام را به طور صحيح بشناسد و براي خود رهبر و الگوي ديگري انتخاب كند. اگر مي بينيم انسان هاي زيادي در اطراف ما هنوز موفق به برقراري يك ارتباط زنده با اهل بيت عليهم السلام نشده اند، به علت آن است كه شناخت صحيحي از اهل بيت عليهم السلام و فرهنگشان ندارند. حضرت رضا عليه السلام مي فرمايند:

«ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا [1] - اگر مردم حسن كلام ما را بدانند حتما از ما تبعيت مي كنند.»

و به همين علت در پيدا كردن الگو و روش زندگي دچار بحران و آشفتگي زيادي هستند و دائما بين شخصيت هاي مختلف، با عناوين مختلف كه همگي آنها نسبت به انسان و ابعاد وجودي اش جاهل هستند، در ترديد مي باشند. گاهي فلان نويسنده را الگو قرار مي دهند و گاهي فلان ورزشكار را و گاهي فلان هنرپيشه را و گاهي فلان شخصيت خارجي را و گاهي فلان فلسوف را و... و در نهايت وقتي به خود مي آيند، مي بينند كه عمر عزيز و شريف خود را كه بايد در روز قيامت نسبت به لحظه لحظه اش پاسخگو باشند، در سراب رفت و آمد بين الگوهاي قلابي و موقت تلف كرده اند؛ بدون اينكه به چيزي قابل اعتنا و خوشبختي ماندگار و حقيقي رسيده باشند. در اين جاست كه دچار غم كشنده و جانكاهي مي شوند كه شايد هيچ گاه تمام نشود، چرا كه بزرگترين و باارزش ترين سرمايه ي زندگي يعني عمر، جواني و نشاط خود را به پاي معشوق ها و الگوهاي قلابي ريخته و هدر داده اند.

بنابراين، به شناخت معصومين نياز داريم، چون ذاتا به رهبر و الگوي معصوم نيازمنديم. شأن انسان به قدري بالا و باارزش است كه خداوند براي هدايت او به كمتر از معصوم راضي نيست و هر كس خود را به كمتر از معصوم بسپارد، در حق خود جفا و خيانت بزرگي كرده است و هر كس به ديگري رهبر و الگويي غير معصوم نشان دهد، هم به خود و هم به او جفا و خيانت بزرگي كرده است.

پس به شناخت معصوم نياز داريم، چون كمتر از آن، لايق ما نيست.

به شناخت معصوم نياز داريم، چون نمي خواهيم و نبايد عمر خود را تلف كنيم و از


سردرگمي و بحران بيزاريم. بنابراين مهم تربن وظيفه ما قبل از هر چيز شناخت رهبران الهي و امامان هدايت و به خصوص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه بدون پيوند با او وامانده و درمانده از راه و گمشده و حيرانيم و بدون پيوند با او كارها و زحمات ما بي نتيجه و عقيم است. چنانكه در زيارت ايشان به محضرش چنين عرض مي كنيم:

«السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك [2] - سلام بر تو اي راه خدا كه هر كس غير از آن را پيمود، هلاك شد.»

خداوند تبارك و تعالي براي اينكه انسان ها به زحمت و سختي نيفتند و راه سعادت را به راحتي و سلامت طي كنند، آنها را به پيروي از معصومين عليهم السلام امر فرموده است، و نيز از اينكه به جاي معصومين عليهم السلام كه تنها رهبران متخصص در امر هدايت تا بي نهايت هستند، كسان ديگري را كه هيچ گونه تخصص و تسلطي نسبت به راه بسيار باعظمت انسانيت ندارند، انتخاب كنند، برحذر داشته و مي فرمايند:

(اتقوا الله و كونوا مع الصادقين [3] - از خداوند بترسيد و با راستگويان باشيد.»

از حضرت باقر عليه السلام درباره ي اين آيه سؤال كردند، فرمودند: «مقصود ما هستيم». [4] .

ذكر عبارت «از خدا بترسيد» قبل از دستور به همراهي با راستگويان از معناي خاصي برخوردار است. اين عبارت تهديدي از خداوند است در مورد اينكه اگر مردم از همراهي و سپردن خود به امامان حق و الهي سرباز زنند، از مسير حقيقي سعادت منحرف و به فساد و تباهي كشيده شده، در نهات به عذاب دچار مي شوند.

عذابي كه خود فراهم كرده اند يعني عذاب نرسيدن به كمالات لايق وجودي و محروم كردن خود از آنچه مورد نياز است و براي خوشبختي ضروري و لازم است.

امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«قال الله تبارك و تعالي: لاعذبن كل رعية في الاسلام دانت بولاية كل امام جائر ليس من الله و ان كانت الرعية في اعمالها برة تقية و لاعفون عن كل رعية في الاسلام دانت بولاية كل امام عادل من الله و ان كانت الرعية في انفسها ظالمة


مسيئة [5] - خداي تبارك و تعالي فرموده است: هر آينه عذاب مي كنم هر رعيتي را كه در اسلام با پيروي از امام ستمگري كه از جانب خدا نيست، دينداري كند، اگر چه آن رعيت نسبت به اعمال خود نيكوكار و پرهيزگار باشد و هر آينه درمي گذرم از هر رعيتي كه در اسلام با پيروي از امام عادل از جانب خدا دينداري كند، اگر چه آن رعيت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد.»

با توضيح امام باقر عليه السلام معناي عبارت «بترسيد از خدا» قبل از دستور به همراهي با امامان راستگو و كسب دستور از ايشان روشن تر شد. با اين توضيحات معلوم شد كه مهم ترين چيز در تأمين سعادت دنيا و آخرت داشتن يك رهبر الهي متخصص و يك الگوي كامل و معصوم است، به طوري كه اگر از اين الگو محروم باشيم، هر قدر هم كه تلاش كنيم تا كارهاي خوب و خير انجام دهيم، به نتيجه نمي رسيم، ولي با وجود الگوي معصوم حتما به نتيجه مي رسيم، اگر چه در كارهايمان اشتباهاتي هم وجود داشته باشد.

قرآن كريم مي فرمايد:

«و من اضل ممن اتبع هواه بغير هدي من الله [6] - و چه كسي گمراه تر از آنكه پيرو اميال نفساني خود بوده و بدون راهنمايي الهي باشد.»

پس انسان ها يا تابع تخصص و علم و راهنمايي خداوند هستند كه در اين صورت هدايت يافته و خوشبخت خواهند بود، يا تابع هواي نفس و بدون بهره مندي از راهنمايي الهي هستند كه در اين صورت گمراه و بدبخت خواهند بود.

امام كاظم عليه السلام درباره اين آيه مي فرمايند:

«من اتخذ دينه رأيه بغير امام من أئمة الهدي [7] گمراه تر از همه كسي است كه بدون امام از ائمه ي راهنما، دين خود را با رأي و نظر خود بگيرد.»

امام باقر عليه السلام از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:

«هر كه خواهد مانند پيغمبران زندگي كند و مانند شهيدان بميرد و در بهشتي كه خداي رحمان آفريده، ساكن شود، بايد از علي پيروي كند و با دوست او دوستي كند و به امامان پس از وي اقتدا كند، زيرا ايشان عترت من هستند و از طينت من


آفريده شده اند. خدايا فهم و علم مرا به ايشان روزي كن. واي بر كساني از امت من كه مخالف ايشان باشند. خدايا شفاعت مرا به آنها مرسان.» [8] .

همچنين رسول خدا صلي الله عليه و آله از قول خداي تبارك و تعالي مي فرمايند:

«حجت من بر اشقياي امت تو كامل و تمام است؛ همان هايي كه ولايت علي را ترك گفته و با دشنمانش دوستي نموده، فضيلت او و اوصياي بعد از او را انكار كردند، زيرا فضيلت تو فضيلت ايشان است و اطاعت تو اطاعت ايشان و حق تو حق ايشان و نافرماني تو نافرماني ايشان. آنها امامان راهبر بعد از تو هستند، روح تو در كالبد ايشان است و روح تو همان است كه از طرف پرورگارت در تو دميده شده و ايشان عترت تو مي باشند و از طينت و گوشت و خون تو سرشته شده اند خداي عزوجل سنت و روش تو و پيغمبران پيش از تو را در ايشان جاري داشته، ايشان پس از تو خزانه دار علم من هستند. اينها حقي است بر من. ايشان را برگزيدم و انتخاب كردم و پاك ساختم و پسنديدم. هر كه ايشان را دوست دارد و از آنها پيروي كند و به فضيلت آنها معترف باشد، نجات يافته است. همانا جبرئيل عليه السلام نام ايشان و نام پدرانشان و دوستانشان و معترفين به فضيلت ايشان را براي من آورده است.» [9] .

امام باقر عليه السلام از قول پيغمبر صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«همانا نسيم رحمت و آسودگي و پيروزي و كمك و كاميابي و بركت و بزرگواري و آمرزش و ايمني و توانگري و مژده و روضان و تقرب و ياري و توانايي و اميد و دوستي خداي عزوجل، براي كسي است كه علي را دوست بدارد و اطاعتش كند و از دشمنش بيزاري جويد و به فضيلت او و جانشينانش معترف باشد، بر من است كه ايشان را در شفاعتم درآورم و بر پروردگار من است كه شفاعت مرا نسبت به ايشان بپذيرد، زيرا آنها پيرو من هستند و هر كه از من پيروي كند، از من است.» [10] .

(هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوا الالباب [11] - آيا


كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند برابرند. تنها خردمندان متذكر مي شوند.)

امام باقر عليه السلام درباره اين آيه شريفه فرمودند:

«انما نحن الذين يعلمون و الذين لا يعلمون عدونا و شيعتنا و اولوا الالباب [12] - تنها ما هستيم كساني كه مي دانند و آنها كه نمي دانند دشمنان مايند و شيعيان ما خردمندانند.»

آري خردمند يعني كسي كه در هيچ كاري به غير متخصص مراجعه نمي كند. شيعيان به اين دليل خردمند هستند كه خود را به كمتر از معصوم عليه السلام نمي سپارند و كمتر از معصوم عليه السلام را به رهبري و الگو بودن نمي پذيرند. خردمند يعني كسي كه قدر خود و عمر و جواني را مي داند و حاضر نيست، موش آزمايشگاهي مدعيان علم و هدايت انسان باشد و خود را به كساني بسپارد كه بدون اينكه لياقت و آگاهي داشته باشند، تحت فشار شهوت و قدرت، ادعاي رهبري جوامع انساني را دارند.

تاريخ خونين شيعه، نشان مي دهد كه در طول تاريخ، شيعيان هرگز ولايت طاغوت ها را پذيرا نبوده اند.


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 27، ص 92.

[2] مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر عليه‏السلام.

[3] سوره توبه، آيه 119.

[4] اصول کافي، ج 1، ص 208.

[5] اصول کافي، ج 1، ص 376.

[6] سوره قصص، آيه 50.

[7] اصول کافي، ج 1، ص 374.

[8] همان ج 1، ص 208.

[9] همان.

[10] اصول کافي، ج 1، ص 300.

[11] سوره زمر، آيه 9.

[12] اصول کافي، ج 1، ص 212.