بازگشت

متخصص كيست؟


حال بايد كه خداوند چگونه انسان را هدايت نموده و اطلاعات مربوط به پيمودن مسير دنيا تا آخرت (ابديت) را در اختيار وي قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدايت خود را از طريق انسان هاي برگزيده اي كه داراي عمل الهي لازم براي هدايت بشر و نيز عصمت هستند، انجام داده است. علم و عمصت همان دو چيزي است كه همه ي اين انسان هاي برگزيده بدان نيازمندند و عقل نيز ضرورت آن دو را حكم مي كند، زيرا از طرفي وجود انسان بسيار پيچيده، حساس و باعظمت است كه نزديك شدن به آن و دستكاري كردن آن و تعيين بايدها و نبايدها براي آن، نياز به تخصص و علم الهي دارد و از طرف ديگر در رساندن اين علم به ساير انسان ها و به دست گرفتن جريان هدايت مردم نبايد هيچ گونه خطا و لغزشي صورت گيرد كه در صورت وقوع هر گونه خطا و لغزش جريان هدايت مختل مي شود.

پس در حقيقت هدايت انسان فقط و فقط به دست خداوند است و معصومين عليهم السلام مجراي اين هدايت مي باشند. از آنجا كه فقط هدايت الهي، هدايت حقيقي است، وقتي اين جريان به دست رهبران الهي سپرده مي شود تا به عنوان مظاهر خداوند با مردم تماس مستقيم داشته باشند، علم و توانايي آنها بايد به گونه اي باشد كه مردم يقين كنند كه اين هدايت، هدايت خداوند است تا با جان و دل خود را به رهبران الهي بسپارند و بدون هيچ گونه چون و چرايي آنها را اطاعت كنند، لذا رهبران الهي بايد به معدن علم خداوند متصل باشند و از مقام عصمت نيز برخوردار باشند تا هيچ گونه اشتباه و خطايي در مسير هدايت مردم پيش نيايد.

همان طور كه قبلا گفته شد، با توجه به اينكه انسان داراي اختيار است و راه خود را با خواست و اختيار خود انتخاب و طي مي كند. آنچه بر خداوند است، اين است كه فقط راه را به انسان ارائه كند و توانايي هاي لازم براي پيمودن آن را، به انسان عطا كند. خداوند براي اين منظور اموري را ترتيب داده است كه عبارتند از:

1. علاوه بر اينكه انسان را حامل روح خود قرار داده كه همان روح، انسان را به طرف مبدأ و اصل خود، سوق مي دهد، قدرت تشخيص حق و باطل و خوب و بد را نيز به او عطا كرده است تا با اين نور الهي آنچه را كه در مسير سعادت براي او مانع و خطر است، بشناسد و از گرفتاري در آن، ايمن باشد. آنچه را كه مطابق سعادت او است، بشناسد و به آن، پيوند برقرار كند. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:

(و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» [1] قسم به نفس انسان و آنكه او را به حد كمال بيافريد و به او شر و خيرش را الهام كرد.)

2. فرستادن كتاب آسماني و آيين حق كه منطبق با ساختار وجودي انسان و فطرت او است تا انسان بتواند به راحتي آن را بپذيرد و به سهولت مسير هدايت را طي كند.


3. تعيين رهبران الهي معصوم كه متصل به منبع علم الهي و متخلق به اخلاق الهي و تربيت شده ي خداوند هستند تا به طور مستقيم در بين مردم باشند و آنها را هدايت كنند.

با توجه به آنچه كه درباره ي عظمت انسان و بزرگي و حساسيت سير بازگشت او به سوي ابديت و خداوند و پيچيدگي ابعاد او به عنوان بزرگترين و كامل ترين مخلوق خداوند و نيز ضرورت تخصص هاي هفت گانه براي هدايت او به سوي سعادت حقيقي و كمال لايقش گفته شد، نتيجه مي گيريم كه اين حق مسلم انسان بر خداوند است كه براي او رهبري متخصص و معصوم و آييني قابل اعتماد تعيين و معرفي كند تا جريان هدايت او تضمين شده باشد و بتواند خود را به اهداف وجودي خود و كمال و سعادت مطلوبش برساند. نبودن رهبران متخصص و معصوم و نبودن ديني قابل اعتماد و شفاف خلاف حكمت خداوند و خلاف هدف خلقت انسان است؛ يعني بدون وجود رهبر و دين قابل اعتماد، نظام خلقت انسان پوچ و بيهوده است و خداوند از چنن خلقتي و چنين كاري منزه و مبراست. با توجه به اين حق مسلم انسان، خداوند در تمام تاريخ حيات او بر روي زمين، هميشه رهبراني معصوم و متخصص در اختيار او قرار داده است تا هيچ كس حجتي بر خدا نداشته باشد.

قرآن درباره ي اين حقيقت كه هر انسان و قومي نياز به راهنماي لايق دارد و اين نياز را فقط و فقط بايد خداوند تأمين كند، چنين مي فرمايد:

(انما انت منذر و لكل قوم هاد [2] - همانا تو فقط بيم دهنده اي و براي هر مردمي رهبري است.)

(رسول الله المنذر و لكل زمان منا هاد يهديهم الي ما جاء به نبي الله ثم الهداة من بعده علي ثم الاوصياء واحد و بعد واحد [3] - رسول خدا صلي الله عليه و آله بيم دهنده است و در هر دوراني از ما رهبري است كه مردم را بر آنچه كه پيامبر خدا آورده رهبري كند، سپس رهبران پس از وي، علي عليه السلام و اوصياي پس از او هستند يكي پس از ديگري).

اما علت اينكه رهبر را با لفظ «منذر» به معناي ترساننده و بيم دهنده معرفي مي كند، اين است كه مردم را به خطر پيروي نكردن از آيين خدا كه مبتني بر شناخت انسان و جهان است و تنها راه سعادت انسان است و همچنين به خطر پيروي نكردن از رهبر متخصص و معصوم هشدار دهد.



پاورقي

[1] سوره شمس، آيات 7 و 8.

[2] سوره رعد، آيه 7.

[3] اصول کافي، ج 1، ص 191.