بازگشت

عنصر حماسه


عنصر دوم، حماسه است؛ يعني اين مجاهدتي كه بايد انجام بگيرد، بايد با عزت اسلامي انجام بگيرد؛ چون «العزه لله و لرسوله و للمؤمنين». مسلمان در راه همين حركت و اين مجاهدت هم، بايستي از عزت خود و اسلام حفاظت كند. در اوج مظلوميت، چهره را كه نگاه مي كني، يك چهره ي حماسي و عزتمند است. اگر به مبارزات سياسي، نظامي گوناگون تاريخ معاصر خودمان نگاه كنيد، حتي آنهايي كه تفنگ گرفته اند و به جنگ روياروي جسمي اقدام كرده اند، مي بينيد كه گاهي اوقات خودشان را ذليل كردند! اما در منطق عاشورا، اين مسأله وجود ندارد؛ همان جايي هم كه حسين بن علي (عليه السلام) يك شب را مهلت مي گيرد، عزتمندانه مهلت مي گيرد؛ همان جايي هم كه مي گويد: «هل من ناصر» - استنصار مي كند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جايي كه در بين راه مدينه تا كوفه با آدم هاي گوناگون برخورد مي كند و با آنها حرف مي زند و از بعضي از آنها ياري مي گيرد، از موضع ضعف و ناتواني نيست؛ اين هم يك عنصر برجسته ي ديگر است. اين عنصر در همه ي مجاهداتي كه رهروان عاشورايي در برنامه ي خود مي گنجانند، بايد ديده شود. همه ي اقدام هاي مجاهدت آميز - چه سياسي، چه تبليغي، چه آن جايي كه جاي فداكاري جاني است - بايد از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسه ي فيضيه، چهره ي امام را نگاه كنيد: يك روحاني اي كه نه سرباز مسلح دارد و نه يك فشنگ در همه ي موجودي خود دارد، آن چنان با عزت حرف مي زند كه سنگيني عزت او، زانوي دشمن را خم مي كند؛ اين موضع عزت است. امام در همه ي احوال همين طور بود؛ تنها، بي كس، بدون عده و عده، اما عزيز؛ اين چهره ي


امام بزرگوار ما بود. خدا را شكر كنيم كه ما در زماني قرار گفتيم كه يك نمونه ي عيني از آنچه را كه بارها و سال ها گفته ايم و خوانده ايم و شنيده ايم، جلوي چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را ديديم؛ و او، امام بزرگوار ما بود.