بازگشت

هنر بزرگ شناختن صحنه


در عاشوراي حسيني نقشه دست بعضي از دوستان بود و دست بعضي ها هم نبود. دشمنان كه دشمن بودند. يك درياي عميق دشمن با لجه هاي خطرناك و مهيب، اما در بين جمع دوستان يك عده نقشه دستشان بود، حسين بن علي را در لحظه حساس دريافتند، يك عده بغل دست حسين هم نشسته بودند نقشه دستشان نبود؛ اشتباه كردند. كي مي تواند بگويد عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر از اسلام و از محبت خاندان پيغمبر نصيبي نداشتند؟ اينهايي كه در دامان ال پيغمبر بزرگ شده بودند، اما نقشه عوضي دستشان بود. نمي دانستند آن سرزميني كه بايد از آن دفاع بشود و آن نقطه اي كه بايد برايش فداكاري بشود كجاست. نشستند در مدينه به اميد اين كه چهار تا مسأله بگويند. اسلام مجسم را، قرآن ناطق را، حسين فاطمه (س) را تنها گذاشتند. بعضي ها حتي تا توي كربلا آمدند، از حسين بن علي دفاع هم كردند، اما آن آخرها كه رسيد آمدند گفتند كه يابن رسول الله ما تا آن جايي كه مي شد از تو دفاع كنيم دفاع كرديم، حالا هم اگر اجازه بدهي ما اسبمان توي خيمه حاضر است، سوار شويم و برويم. امام حسين هم گفت كه بسم الله، برويد. اين اشتباه كردن نقشه است، اين نمي داند كه كجا را بايد بپوشاند. خيلي ها بودند در طول تاريخ كه ندانستند كجاي اسلام دفاع كردني است. خيلي ها بودند كه آن وقتي كه بنا شد از اصالتهاي اسلام واجبترين و ضروريترين دفاع ها انجام بگيرد نشستند و دفاع نكردند. امروز هم در دنيا آن كساني كه دم از اسلام مي زنند و نام اسلام مي آوردند و ادعاي اسلام مي كنند، خيلي هايشان نمي داند اسلام كجاست و در چه صحنه اي بايد از آن


دفاع كرد. هنر بزرگ شناختن صحنه است. حبيب بن مظاهرها و چند نفر صحابي مخصوص امام حسين، اينها نقشه را خوب فهميدند. لذا شما ديديد خواهرش زينب سلام الله عليها حتي بچه هاي خودش را هم - كه پدرشان در مدينه مانده بود يا در مكه و نيامده بود - با خودش آورد. مي توانست بگويد خب من مي روم با برادرم، هر حادثه اي هم پيش آمد براي من پيش بيايد. بچه هايم بمانند پيش پدرشان، بچه هايش را هم آورد؛ و هر دو فرزند او در كربلا شهيد شدند. اين آن كسي است كه بصيرت دارد و مي داند كه چه كار بايد بكند. [1] .



پاورقي

[1] اجراي صبحگاه سپاه پاسداران در پادگان قصر فيروزه 2 / 7 / 1364.