بازگشت

سخنراني حضرت زينب


سخنراني حضرت زينب كبري عليهاالسلام در كوفه، يكي از خطابه هاي افشاگرانه اي بود كه در جريان اسارت، نقش بسيار مهمي در تداوم نهضت عاشورا داشت.

حضرت زينب عليهاالسلام در ميان انبوه جمعيت كوفه كه در اطراف كاروان و اسيران موج مي زدند و اشك مي ريختند، سر بلند كرد و پيش از آغاز سخن به مردم اشاره كرد كه ساكت شوند.

همه نفس ها در سينه حبس شد و هياهو خوابيد.

دختر علي عليه السلام عتاب كنان فرمود:

اي اهل كوفه! آيا اشك مي ريزيد؟ خدا كند اين چشم ها از اشك تهي نماند و اين شيون ها تا ابد قطع نگردد.

شما بدان پيرزن مي مانيد كه نخ مي رشت و رشته هاي خود را از هم مي گشود. شما نيز عهد و پيمان خود را بازيچه قرار داديد و رشته هاي عهد و پيمان خود را از هم مي گسليد. وه چه بد شيوه اي در پيش گرفته ايد.

اي اهل كوفه! بناليد و اشك بريزيد و لبخند بر لب نياوريد، چه سزاي شما گريستن است.

دامن خود را به ننگ آلوده نموده و به عار افتاده ايد، دست جنايتكار خود را به خون پاك رنگين كرديد و لكه ننگي بر دامن نشانديد كه هرگز قابل شست و شو نيست.

چگونه چنين جنايتي قابل شست و شو است كه نواده پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يادگار خاندان رسالت را كشتيد.

آن پيكر پاكي كه با دست شما در خاك كربلا به خون آغشته گرديد، پناهگاه روز صلح و سنگر روز جنگ شما و سرور جوانان بهشت بود.

براي هميشه شرمنده و روسياه باشيد. چه كار احمقانه اي بود كه شما كرديد؟

آيا با اين جنايتي كه مرتكب شديد، اگر از آسمان خون ببارد، جاي تعجب است؟!

شما به بدترين وجهي خود را گول زديد و آتش خشم خدا را شعله ور ساختيد و گرفتار عذاب


ابدي دوزخ شديد.

هيچ مي دانيد به كدام دلي آتش زديد؟!

هيچ مي دانيد كدام خوني را ريختيد؟!

مي دانيد كدام پرده نشينان را بر سر بازار جلوه گر خاص و عام ساختيد؟!

به راستي كه جنايت هولناكي مرتكب شديد و دست به فاجعه اي گران آلوده ساختيد كه نزديك است از هول آن، آسمان ها از هم بپاشند و زمين شكافته شود و كوه ها در هم فروريزند.

راوي مي گويد:

به خدا سوگند! هنوز خطبه زينب عليهاالسلام به پايان نرسيده بود كه مردم صدا به گريه بلند كرده و از شدت اندوه و هول آن فاجعه بزرگ، اختيار از دست داده و از حال رفتند.