بازگشت

استمرار نهضت حسيني


امام حسين عليه السلام براي اين كه مأموريت و نهضت حسيني عليه السلام ادامه داشته باشد، اهل بيت عليهم السلام را همراه خود به كربلا برد.

به تعبير شهيد آية الله مطهري رحمه الله، امام حسين عليه السلام با بردن اهل بيت خود به كربلا، سپاهيان دشمن خونخوار را به استخدام خود درآورد.

يكي از اهداف بزرگ امام عليه السلام، ادامه قيام و خاموش نشدن شعارهاي كربلا بود.

از عصر عاشورا، دنباله ي نهضت، به حضرت زينب عليهاالسلام واگذار گرديد.

امام سجاد عليه السلام يگانه مردي بود كه به شدت مريض بود و نياز به پرستاري داشت.

ابن زياد، دستور داده بود كه هيچ يك از افراد ذكور از اولاد حسين عليه السلام باقي نماند، لذا چندين بار براي كشتن آن حضرت حمله كردند، اما هر بار با ديدن وضعيت امام عليه السلام مي گفتند: «انه لما به؛ او خود در حال مرگ است».

بر اين اساس، اين بيماري نيز، نوعي حكمت و مصلحت خدايي براي زنده ماندن آن حضرت و بقاي نسل امام حسين عليه السلام بود.

در عصر يازدهم محرم، اسيران را بر مركب هايي با زين هاي چوبين، سوار كردند.

اهل بيت عليهم السلام براي آخرين وداع با عزيزان خود از برابر قتلگاه امام حسين عليه السلام عبور كردند.

در شب دوازدهم اسيران را حركت دادند. تصميم بر آن بود كه اسراء، از كربلا تا نجف كه تقريبا دوازده فرسخ است، حركت كنند و روز دوازدهم به علامت پيروزي و فتح، با طبل و شيپور وارد كوفه گردند.

حدود دو ساعت پس از طلوع آفتاب روز دوازدهم، اسرا وارد كوفه شدند.

سرهاي مقدس را كه قبلا به كوفه برده بودند، به استقبال اسرا آوردند تا آنان، همراه سرهاي بريده وارد شهر گردند.

ابن زياد پس از شهادت امام حسين عليه السلام مردم را در مسجد بزرگ كوفه جمع نمود تا قضيه را به اطلاع عموم برساند.

در اين مجلس، آن ملعون قيافه مذهبي و مقدسي به خود گرفته و گفت:

الحمد لله الذي اظهر الحق و اهله و نصر أميرالمؤمنين و أشياعه و قتل الكذاب بن الكذاب...


عبدالله بن عفيف با شنيدن اين سخنان از جا برخاست و گفت:

كذاب تو و پدر تو مي باشيد و به دنبال آن خطابه اي انشا كرد. [1] .

ابن زياد دستور دستگيري و كشتن او را صادر كرد.

ابن زياد وقتي با حضرت زنيب عليهاالسلام مواجه شد گفت:

الحمد لله الذي فضحكم و قتلكم و أكذب احدوثتكم؛ مغلوب شدن شما دليل بر دروغ بودن حرف شماست.

حضرت زينب عليهاالسلام در جواب او فرمود:

الحمد لله الذي اكرمنا بنبيه محمد؛ خدا را شكر كه ما را گرامي داشت و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را از ميان ما قرار داد و ما را از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي باشم.

ابن زياد كه نمي خواست كسي اسم مادرش را بياورد، چرا كه زني بدنام و رسوا بود، با شنيدن اين سخن، برآشفت و جلاد را بر گردن زدن حضرت زينب عليهاالسلام صدا زد.

در اين ميان، مردي از خوارج و دشمنان حضرت علي عليه السلام به خاطر حميت عربي، برخاست و گفت:

اي امير! هيچ توجه داري كه با يك زن روبرو هستي! زني كه چندين داغ ديده و عزيزان خود را از دست داده است؟!

سپس امام سجاد عليه السلام را بر ابن زياد عرضه كردند.

ابن زياد فرعون وار فرياد زد: «من انت؟؛ چه كسي هستي تو؟»

امام سجاد عليه السلام فرمود:

من علي بن الحسين هستم.

ابن زياد گفت: مگر علي بن الحسين را خدا در كربلا نكشت؟

امام عليه السلام فرمود:

من برادري داشتم به نام علي كه مردم او را در كربلا كشتند.

گفت: خير، خدا او را كشت.

امام عليه السلام فرمود:

البته قبض روح همه در دست خداوند است، اما او را مردم كشتند.

در مقابل چنين جوابي، ابن زياد گفت:

شما هنوز جان داشته و نفس مي كشيد و جرأت پاسخ گويي مرا داريد؟!

وي، جلاد را براي گردن زدن امام سجاد عليه السلام صدا زد.


حضرت زينب عليهاالسلام از جا برخاست و علي بن الحسين عليهماالسلام را در آغوش گرفت و فرمود:

به خدا قسم! گردن او را نخواهيد زد، مگر اين كه اول گردن زينب را بزنيد.

ابن زياد از كشتن آن حضرت صرف نظر كرد.

بر اساس آن چه قبلا نيز ذكر گرديد، امام حسين عليه السلام با بردن اهل بيت خود به كربلا، سپاهيان دشمن خونخوار را به استخدام خود درآورد.

يكي از اهداف بزرگ امام عليه السلام، ادامه قيام و خاموش نشدن شعارهاي كربلا بود.

با اسارت اهل بيت عليهم السلام و بردن آن ها در نقاط مختلف و حساس، باعث آگاهي هر چه بيش تر مردم و شعله ور شدن آتش انتقام از خون به ناحق ريخته ي امام زمانشان گرديدند.


پاورقي

[1] فقال يا ابن‏زياد ان الکذاب ابن‏الکذاب أنت و أبوک، و من استعملک و أبوه، يا عدو الله، أتقتلون أبناء النبيين و تتکلمون بهذا الکلام علي منابر المؤمنين.