بازگشت

بازگشت ذوالجناح


پس از شهادت سيدالشهداء عليه السلام، ذوالجناح، اسب باوفاي آن حضرت، صيحه كنان به خيام بازگشت. حضرت زينب عليهاالسلام به خواهرش ام كلثوم رو كرد و فرمود:

اسب برادرم حسين عليه السلام به طرف خيمه ها مي آيد.

ام كلثوم سر آسيمه از خيمه بيرون آمد و با اسب بي صاحب امام حسين عليه السلام روبرو شد. شيون كنان فرياد زد:

«قتل والله الحسين».

همين كه زينب سخن خواهرش را شنيد، صدا به گريه بلند كرد و مرثيه سرايي نمود.

در اين هنگام، سكينه، دختر امام حسين عليه السلام جلو دويد و صدا زد:

«يا جواد هل يسقي أبي أم قتل عطشانا».

روايت شده است كه اسب در كنار خيمه، آن قدر سر خود را به زمين كوبيد تا مرد.

در زيارت ناحيه مقدسه امام زمان (عج) در اين مورد خطاب به امام حسين عليه السلام آمده است:

«و اسرع فرسك شاردا الي خيامك قاصدا باكيا»؛ اي جد بزرگوار! چگونه به ياد آورم آن گاه كه بانوان حرم، اسب تو را مصيبت زده و زينش را واژگون يافتند، از خيمه ها بيرون آمده با ديدن آن منظره، موها را پريشان نموده و سيلي به صورت مي زدند و آن گاه به سوي قتلگاه شتافتند و ديدند كه «الشمر جالس علي صدرك مولع سيفه علي نحرك».



گل رخان بر برگ گل شبنم زدند

گرد اسبش حلقه ي ماتم زدند



آل عصمت حلقه و او چون نگين

گاه بوسيدش يكي يال و يك جبين



دخت حيدر زان ميان كردش خطاب

كآسمان ها كو؟ كجا شد آفتاب؟






اي براق احمد معراج عشق

در كجا افكندي از سر تاج عشق



ماتم شه آتشي افروخته

كز فروغش خرمن مه سوخته