بازگشت

آخرين وداع


امام حسين عليه السلام با لب تشنه، در ميدان پيكار تنها مانده بود و به هر طرف مي نگريست، بدن هاي خونين و اجساد پاك ياران را مي ديد و مناظر حزن آور، شدائد فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را دو چندان مي كرد.

امام عليه السلام كه تمامي ياران و برادران و جوانانش در خاك افتاده بودند، طلب ياري كرد و فرمود:

هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله (ص)؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجوا الله باغاثتنا؟ هل من معين يرجوا ما عندالله في اعانتنا؟؛ آيا كسي هست كه دشمنان را از حرم رسول خدا دور سازد؟ آيا خداپرستي هست كه در حق ما از خداوند بترسد؟ آيا كسي هست كه براي خدا ما را ياري كند؟

استغاثه ي امام حسين عليه السلام براي آن بود تا مردم را به پروردگار و راه نجات متمايل كند.

اما استغاثه ي آن حضرت عليه السلام در نيروي لشكر تأثيري نكرد و دل هاي سخت آنان را به خويش نياورد!

امام حسين عليه السلام براي وداع خاندان و اطفال، با دلي سوزان، به طرف خيام بانوان روانه شد، تا براي آخرين بار، كودكان عزيز و خاندان خود را بنگرد تا قلب خويش را تسكين و آرامش بخشد.

امام حسين عليه السلام وقتي به در خيام رسيد، فرمود: اي سكينه، اي فاطمه، اي زينب، اي ام كلثوم!

آنان وقتي صداي امام حسين عليه السلام را شنيدند، يك باره گرد آن حضرت را گرفته، سخت گريستند و آن منظره اندوهبار سخت ترين دل ها را به درد مي آورد:



سرگشته بانوان سراپرده ي عفاف

زد حلقه گرد او همه چون هاله، گرد ماه



پس با دلي شكسته، جگر گوشه ي بتول

از دل كشيد ناله و افغان و يا اخاه



لختي عنان بدار، كه گردم به دور تو

وز پات ز آب ديده نشانم، غبار راه



من يك تن غريبم و دشمن پر از هراس

وين پر شكستگان ستم ديده بي پناه



دختران خردسال امام حسين عليه السلام فهميده بودند اگر دامن پدر را رها كنند، ديگر چهره ي عزيز زهرا را نمي بينند و اين آخرين ديدار است.

امام حسين عليه السلام كه به دختر شيرين زبان و كوچك خود علاقه زيادي داشت، او را به سينه خود چسبانيد و دلداري اش داد.


اين اشعار منسوب به آن حضرت است كه در آن حال فرموده است و در كتاب هاي معتبري هم چون ناسخ التواريخ و نفس المهموم و.. آمده است:



سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي

منك البكاء اذا الحمام دهاني



لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة

ما دام مني الروح في جسماني



فاذا قتلت فانت اولي بالذي

تاتينه يا خيرة النسواني



اي سكينه! بدان بعد از مرگ من تو براي من بسيار گريه مي كني تا جان در بدن دارم، دلم را با اشك حسرتت مسوزان، هنگامي كه كشته شدم، تو به گريستن سزاوارتر مي باشي!

امام حسين عليه السلام بانوان و كودكان را نوازش كرد و آنان را سفارش به صبر و شكيبايي كرد.

سپس فرمود: درود و رحمت خدا در دنيا و روز بازپسين شامل حال شما باشد، بر قضا و خواسته ي خدا پايداري كرده و شكايت نكنيد، زيرا تمامي اين ها گذران و آخرت سراي جاوداني است.

آن گاه امام سجاد عليه السلام را جانشين خود گردانيد و سفارش هاي لازم را نمود و اسرار ولايت را به ايشان سپرد. [1] .

راوي گويد:

حضرت امام حسين عليه السلام به اهل بيت خود فرمود:

ايتوني بثوب لا يرغب فيه اجعله تحت ثيابي، لئلا اجرد منه؛ جامه ي كهنه اي براي من بياوريد كه كسي در آن رغبت نكند، مي خواهم آن جامه را در زير لباس هايم بپوشم تا اين كه دشمنان بدنم را برهنه نسازند.

امام عليه السلام جامه ي كهنه را پاره پاره كرد و در زير جامه هاي خود پوشيد. سپس لباسي كه در بين عرب ها معروف به «سراويل» است طلب كرد و آن را نيز پاره كرد و بر تن خود پوشيد تا از بدن مباركش بيرون نياورند.

افسوس كه وقتي حضرت عليه السلام را شهيد كردند، «بحر بن كعب» آن جامه را به غارت ربود وامام عليه السلام را برهنه از آن لباس، رها كرد. [2] .



پاورقي

[1] گروهي قائلند که اساس و اسرار امامت، قبلا به امام سجاد عليه‏السلام سپرده شده است.

[2] از اعجاز آن حضرت عليه‏السلام اين بود که دست‏هاي نحس بحر بن کعب، در فصل تابستان، مانند دو چوب، خشک مي‏شد و در زمستان، چنان تر بود که خون و چرک از آن جاري مي‏شد و به همين درد مبتلا بود تا هلاک شد.