بازگشت

سخنان امام حسين در روز عاشورا


امام حسين عليه السلام، شخصا، ياران عمر بن سعد را به موعظه دعوت كرد.

آن حضرت پس از حمد و ثناي خداوند، بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و فرشتگان و پيغمبران درود فرستاد و فرمود:

اي مردم! بيچارگي و هلاكت بر شما باد كه در حال سرگرداني از ما ياري خواستيد و ما با شتاب، براي ياري شما شتافتيم، ولي شما شمشيري را كه سوگند ياد كرده بوديد كه در ياري ما به كار بريد، براي كشتن ما به دست گرفتيد و آتشي براي سوزانيدن ما افروختيد كه ما مي خواستيم با آن آتش، دشمن خود و دشمن شما را بسوزانيم.

امروز همه براي كشتن دوستان خود، به ياري دشمنان شتافته ايد، بدون آن كه آنان عدل و داد را بين شما رواج داده باشند، و بي آن كه در ياري آنان براي شما اميد خوش و رحمتي بوده باشد. واي بر شما! چرا دست از ياري ما كشيديد و حال آن كه شمشيرها در غلاف و دل ها مطمئن و آرام و رأي ها محكم شده بود. ولي شما در افروختن آتش فتنه، مانند ملخ ها شتاب كرديد و ديوانه وار خود را مانند پروانه در آتش افكنديد.

اي مخالفين حق و اي گروه نامسلمان و اي تاركين قرآن و اي تحريف كنندگان كلمات و اي جمعيت گنه كار و اي پيروان وساوس شيطان و اي خاموش كنندگان شريعت و سنت پيغمبر! دور باشيد از رحمت خدا. آيا اين مردم ناپاك را پشتيباني مي كنيد و از ياري ما دست برمي داريد؟

آري! به خدا قسم مگر و حيله از زمان قديم در شما بوده و اصل و فرع شما با آب تزوير به هم آميخته و فكر شما با آن تقويت شده است. شما پليدترين ميوه اي هستيد كه گلوي تماشاگران خود را آزار مي دهد و كم ترين لقمه اي هستيد كه اشخاص غاصب شما را ببلعند.

آگاه باشيد كه فرد زنازاده ي پسر زنازاده (ابن زياد) مرا بين دو چيز مخير ساخته است: يا با شمشير كشيده آماده ي جنگ شوم، يا لباس ذلت بپوشم و با يزيد بيعت كنم. ولي ذلت از ما بسيار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنين و پرورده شدگان دامن هاي پاك و اشخاص با حميت، و مردان با غيرت به ما چنين اجازه اي را نمي دهند كه ذلت اطاعت نمودن مردم پست را بر كشته شدن با عزت ترجيح دهيم. بدانيد من با وجودي كه يار و ياورم كم است، با شما مي جنگم.

امام حسين عليه السلام در ادامه سخنانش، اشعار فروة بن مسيك مرادي را قرائت نمود:

اگر ما پيروز شويم و دشمن را شكست دهيم شگفتي نيست، زيرا هميشه ما شكست دهنده بوده ايم، و اگر مغلوب و كشته شويم، از جانب ما نبوده است و از راه ترس كشته نشده ايم، بلكه


اجل ما در رسيده و به مقتضاي گردش روزگار، نوبت پيروزي با دگران بوده است.

اگر هيولاي مرگ از در خانه ي جمعي دور شود، درب خانه ي ديگران زانو به زمين خواهد زد.

بزرگان قوم من از دست شما دچار مرگ شدند، آن چنان كه در قرن هاي گذشته مردم دچار مرگ گرديدند.

اگر پادشاهان در دنيا پاينده مي شدند، ما نيز پاينده مي بوديم و اگر مردمان بزرگ در دنيا باقي مي ماندند ما هم باقي مي مانديم. به آنان كه ما را شماتت مي كنند بگو: به خود آييد و بيهوده شماتت نكنيد، زيرا همان مرگي كه ما به آن مبتلا شويم، شماتت كنندگان نيز مبتلا خواهند شد.

پس از خواندن آن اشعار فرمود:

به خدا قسم كه شما پس از كشتن من زياد زندگي نمي كنيد. زندگي شما بيش از اندازه ي سوار شدن پياده اي نخواهد بود.

روزگار به سرعت مانند سنگ آسياب، بر سر شما مي چرخد و شما را چون ميله ي آسياب در اضطراب مي گيرد.

اين خبر را پدرم علي عليه السلام از جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيده بود و براي من نقل كرد.

اكنون شما آراء خود را فراهم آوريد و با ياران خود جمع شده، مشورت كنيد تا امر بر شما پوشيده نماند، سپس براي كشتن من، اقدام كنيد و مرا مهلت ندهيد.

من بر خداوند توكل نموده ام كه پروردگار من و شماست و هر جنبده اي در قبضه ي قدرت اوست و همانا پروردگار من به راه راست است.

پس از خواندن اين خطبه ي غراء، سپاه دشمن را نفرين كرد و فرمود:

اللهم احبس عنهم قرط السماء، و ابعث عليهم سنين كسني يوسف...؛ خداوندا! باران رحمت را از ايشان بازگير و سال هاي قحط و خشك سالي را مانند سال هاي خشك سالي عصر حضرت يوسف عليه السلام بر اين مردم بگمار و جوان بني ثقفي را بر آن ها مسلط كن كه شرب ناگوار مرگ را به آن ها بچشاند، زيرا اين مردم به ما دروغ گفتند و ترك ياري ما نمودند و تويي پروردگار ما و بر تو توكل كرديم و به تو رو آورده ايم و بازگشت هر بنده اي به سوي تو خواهد بود.

امام حسين عليه السلام پس از اداي اين كلمات، از مركب پياده شد و بر اسب خاص رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كه «مرتجز» نام داشت سوار شد. به لشكر خود دستور داد تا گودالي را كه قبلا در پشت خيام كنده بودند و از هيزم و ني انباشته بودند، آتش بزنند كه پيكار از روبروي افراد شروع شود و نيز بانوان و اطفال كه در خيام بودند، از يورش دشمن در امان باشند. [1] .



پاورقي

[1] ارشاد مفيد؛ لهوف سيد بن طاووس.