بازگشت

تجلي عشق


آن شب را حضرت سيدالشهداء عليه السلام و ياران با وفايش تا صبح با زمزمه ي مناجات و تضرع و عبادت مشغول بودند.

در آن شب، سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد، به لشكرگاه امام حسين عليه السلام پيوستند.

در شب عاشورا در ميان خيمه هاي ياران امام، جنب و جوش فوق العاده اي به چشم مي خورد. برخي سلاح خود را براي جنگ آماده مي ساختند؛ عده اي مشغول عبادت و مناجات و راز و نياز با پروردگار بودند و بعضي هم با قرآن انس گرفته بودند.

از ضحاك بن عبدالله مشرقي نقل شده است كه در شب عاشورا، هر چند لحظه يك بار، گروهي سواركار از لشكريان عمر بن سعد به عنوان مأموريت و نظارت به پشت خيمه هاي حسين بن علي عليهماالسلام مي آمدند و به وضع اين خيمه نشينان سر مي كشيدند.

يكي از آنان صداي امام عليه السلام را كه اين آيه را تلاوت مي كرد:

(و لا يحسبن الذين كفروا أنما نملي لهم خير لأنفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين، ما كان الله ليذر المؤمنين علي ما أنتم عليه حتي يميز الخبيث من الطيب و ما كان الله ليطلعكم علي الغيب و لكن الله يجتبي من رسله من يشاء فآمنوا بالله و رسله و ان تؤمنوا و تتقوا فلكم أجر عظيم)؛ [1] و البته گمان نكنيد كه به راه كفر رفتند كه مهلت دادن ما به ايشان را به حال آنان بهتر خواهد بود، مهلت مي دهيم براي امتحان تا بر سركشي و طغيان خود بيفزايند و آنان را عذابي رسد كه به آن سخت خوار و ذليل شوند. خداوند هرگز مؤمنان را وا نگذارد بدين حال كنوني كه داريد تا آن كه به آزمايش بدسرشت را از پاك گوهر جدا كند و خدا همه شما را از سر غيب آگاه نسازد، و ليكن براي اين مقام از پيغمبران خود هر كه را مشيت او تعلق گرفت برگزيند پس به خدا و پيغمبرانش بگرويد كه هرگاه ايمان آريد و پرهيزكار شويد شما را اجر عظيم خواهد بود.

آن مرد با شنيدن اين آيه، گفت: به خدا سوگند! افراد نيك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است.

«برير» جلو آمد و به او پاسخ داد:

اي مرد فاسق! خدا تو را در صف پاكان قرار داده است؟ به سوي ما برگرد و از اين گناه بزرگ خود توبه كن؛ به خدا سوگند كه ماييم افراد پاك.

آن مرد از روي استهزاء گفت: (و أنا علي ذلكم من الشاهدين) من نيز بر اين شهادت مي دهم، آن گاه به سوي اردوگاه لشكر ابن سعد برگشت. [2] .

امام زين العابدين عليه السلام فرمود:


در شب عاشورا پدرم ياران خود را جمع كرد و براي آن ها خطبه خواند. من نيز خدمت ايشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم.

پدرم به ياران خود مي فرمود:

خداي را ستايش مي كنم به بهترين ستايش هايش و او را سپاس مي گويم در خوشي و ناخوشي.

بار خدايا! تو را سپاس مي گزارم كه ما را به نبوت گرامي داشتي و علم قرآن و فقه دين را به ما كرامت فرمودي و گوشي شنوا و چشمي بينا و دلي آگاه به ما عطا كردي؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده. [3] .

بامداد عاشورا، امام حسين عليه السلام دستور داد تا خيمه هايي برپا كنند و به نظافت بپردازند.

برير بن خضير همداني و عبدالرحمن بن عبد ربه انصاري، پشت خيمه منتظر بودند كه بعد از امام حسين عليه السلام غسل شهادت كنند. برير با عبدالرحمن مزاح مي كرد. عبدالرحمن گفت: برير! مي خندي؟

برير گفت: خوش حالم كه شهادت نصيبم مي شود.

شب عاشورا



امشب شهادت نامه ي عشاق امضاء مي شود

فردا ز خون عاشقان اين دشت دريا مي شود



امشب كنار يكدگر بنشسته آل مصطفي

فردا پريشان جمعشان چون قلب زهرا مي شود



امشب بود برپا اگر اين خيمه ي شاهنشهي

فردا به دست دشمنان بركنده از جا مي شود



امشب صداي خواندن قرآن به گوش آيد ولي

فردا صداي الامان، زين دشت برپا مي شود



امشب كنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است

فردا خدايا بسترش آغوش صحرا مي شود



امشب كه جمع كودكان در خواب ناز آسوده اند

فردا به زير خارها، گم گشته پيدا مي شود



امشب رقيه حلقه زرين اگر دارد به گوش

فردا دريغ اين گوشوار از گوش او وا مي شود



امشب به خيل تشنگان عباس باشد پاسبان

فردا كنار علقمه بي دست سقا مي شود



امشب كه قاسم زينت گلزار آل مصطفاست

فردا ز مركب سرنگون اين سرو رعنا مي شود



امشب بود جاي علي آغوش گرم مادرش

فردا چو گل ها پيكرش پامال اعدا مي شود



امشب گرفته در ميان اصحاب شاهنشاه را

فردا عزيز فاطمه بي يار و تنها مي شود



امشب به دست شاه دين باشد سليماني نگين

فردا به دست ساربان اين حلقه يغما مي شود



امشب سر سر خدا بر دامن زينب بود

فردا انيس خولي و دير نصارا مي شود



ترسم زمين و آسمان زير و زبر گردد «حسان»

فردا اسارت نامه زينب چو اجر مي شود





پاورقي

[1] آل عمران «3» آيه‏ي 178-179.

[2] سخنان حسين بن علي از مدينه تا کربلا، ص 209، به نقل از تاريخ طبري.

[3] ارشاد مفيد، ص 214.