بازگشت

پاسخ عباس به شمر


در نامه اي كه عبيدالله بن زياد، به عمر بن سعد نوشته بود، تأكيد داشت كه جنگ را هر چه زودتر به پايان برساند.

متن نامه اين چنين است:

اي پسر سعد! من تو را براي شفاعت كردن و دفع پيكار، به سوي حسين نفرستادم، بنابراين اگر او و يارانش تسليم شدند، ايشان را نزد من روانه كن، و در غير اين صورت تمامي آن ها را به قتل


برسان و دست و پاي آنان را نيز از هم جدا كن!... [1] .

البته لازم به ذكر است كه شمر [2] در عصر تاسوعا چهار هزار سواره به كربلا رسيد. به محض ورود او، دريافتند كه پيكار خونيني در پيش است، زيرا غوغا و شورش برپا شد، طبل و شيپورها به صدا درآمد و سپاه اردوي پسر سعد خوشحال شدند و صداي هلهله و قهقهه آنان، گويي بيابان را به لرزه درآورده بود.

شمر نامه ي پسر زياد را تسليم پسر سعد كرد. پسر سعد سخت ناراحت شد و گفت: اي خانه خراب! چه زشت پيغامي آوردي. من كوشش كردم شايد اين واقعه به آرامش گرايد، ولي تو نگذاشتي!

از طرفي وقتي كه شمر قصد داشت به كربلا بيايد، از پسر زياد، امان نامه اي براي حضرت ابوالفضل و برادران مادري او گرفت. [3] .

هر چند اين امان نامه، بيشتر جنبه ي سياسي داشت، و قصد داشتند حضرت عباس عليه السلام را از نيروي امام حسين عليه السلام جدا كنند، چرا كه حضرت عباس عليه السلام در تمامي عرب، به شجاعت و دلاوري مشهور بود و اردوي دشمن از او سخت در هراس بودند.

شمر نزديك خيمه ها آمد و فرياد زد:

كجا هستند عبدالله و جعفر و عباس و عثمان، پسران خواهر من؟!... [4] اي خواهر زاده هاي من! شما در امان هستيد و خود را با برادرتان حسين به كشتن ندهيد و از اميرالمؤمنين يزيد، اطاعت كنيد.

حضرت عباس عليه السلام فرمود:

دستت بريده باد! چه امان زشت و بدي براي ما آورده اي! اي دشمن خدا! آيا مي گويي دست از ياري برادر خود، حسين، فرزند فاطمه، برداريم و اطاعت يزيد و فرزندان لعينان را به عهده بگيريم؟!

راوي مي گويد:

شمر، پس از شنيدن اين كلام از فرزند امام، مانند خوك غضبناك، به سوي سپاه خود بازگشت.

امام حسين عليه السلام مشاهده فرمود كه موعظه و نصيحت در سپاه ابن زياد اثر نكرد و در شروع جنگ بسيار عجله دارند.



پاورقي

[1] متن کامل اين نامه در کتاب‏هاي تاريخ طبري، ناسخ التواريخ، نفس المهموم و ارشاد مفيد آمده است.

[2] شمر يکي از خوارج بود که در دشمني با خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم معروف بود و از جنايت کاراني بود که در تاريخ کم‏تر مي‏توان مانند او را يافت.

[3] مادر حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام جناب ام‏البنين، از طايفه‏ي کلاب بود که شمر هم از آن قبيله بود.

[4] أين بنو احتنا، اين العباس و اخوته. البته همان گونه که ذکر شد مادر حضرت ابوالفضل عليه‏السلام و برادرانش از قبيله‏اي بودند که شمر نيز از آن قبيله بود و در ميان عرب مرسوم است که به دورترين فرزندان هم قبيله هم، خواهرزادگان مي‏گفتند، وگرنه، شمر دايي واقعي نبوده است.