بازگشت

ولاي حسين






من مصفايم از صفاي حسين

لب نبندم من از ثناي حسين



من درمانده را پناهي نيست

جز در رحمت سراي حسين



متحصن به بست او هستم

بلكه بخشد مرا خداي حسين



هر كه را در زمانه مولايي است

نيست مولاي من سواي حسين



كردم از سر برون هواي نفس

چون فتادم به سر هواي حسين



آرزويم به وقت جان دادن

نيست جز ديدن لقاي حسين



دارم اميد شام اول قبر

دست گيرد مرا ولاي حسين



خوش بود آن كه بعد مرگ شود

مدفنم خاك كربلاي حسين



قبر او در دل محبان است

اي خوش آن دل كه هست جاي حسين



نشود كور وارد محشر

آن كه گريان بود براي حسين



يا رب اين جمع دردمندان را

بخش درمان تو از دواي حسين



خوش بر احوال آن دل رنجور

كه شفايش حسين بود، (مهجور)