بازگشت

توجه به آبرو و شخصيت افراد


امام حسين عليه السلام در ياري رساني به درماندگان و بي پناهان، براي آبرو و حيثيت آنان اهميت زيادي قائل بود؛ آن چنان كه در بخشش ها وامدادهاي خويش اين نكته را هميشه مد نظر داشت كه مبادا عزت نفس و شخصيت نيازمند، خدشه دار شود!

روزي مردي بينوا كه در اثر فشار زندگي از همه جا دستش كوتاه شده و با اميد رسيدن به نوايي به مدينه آمده بود، از كريم ترين و سخي ترين فرد آن شهر سؤال كرد. به او گفتند: حسين بن علي عليه السلام سخي ترين انسان در اين جاست.

او در جست و جوي آن حضرت به مسجد رفت و آن بزرگوار را در حال نماز يافت.

آن گاه با ابياتي چند خواسته اش را مطرح نمود:

نااميد و مأيوس نمي شود كسي كه به تو اميد بسته و درب خانه ات را بكوبد.

تو بخشنده اي و تو مورد اعتماد هستي و پدرت نابود كننده ي افراد فاسق و تبهكار بود.

اگر هدايت ها و زحمات شما خاندان رسالت نبود، عذاب جهنم همه ما را فرا مي گرفت. [1] .




امام حسين عليه السلام بعد از شنيدن سخنان وي رو به قنبر كرده، فرمود:

آيا از مال حجاز، چيزي به جاي مانده است؟

قنبر گفت: بلي، چهار هزار دينار داريم.

امام فرمود: قنبر! آن ها را حاضر كن كه اين شخص در مصرف آن ها ما سزاوارتر و نيازمندتر است.

سپس به منزل رفته و رداي خود را كه بردي (يماني) بود، از تن درآورده و دينارها را در آن پيچيده، به خاطر شرم و حيا از اعرابي، از لاي در به آن مرد نيازمند داد و اشعار او را نيز با ابياتي زيبا و در همان وزن پاسخ گفت:

اين ها را بگير؛ من از تو عذر مي خواهم و بدان كه من به تو علاقمند و مهربان هستم.

اگر امروز قدرت و حكومتي دست ما بود، آسمان جود و رحمت ما بر تو ريزش مي كرد.

ولي حوادث روزگار در حال دگرگوني است (بدين جهت تنگدست شده) و بخشش ما اندك شده است. [2] .



مرد عرب آن هديه ها را گرفته و گريست.

امام حسين عليه السلام فرمود:

آيا عطاي ما را كم شمردي؟ گفت: نه، هرگز! بلكه به اين مي انديشم كه اين دستان پر مهر و با سخاوت چگونه در زير خاك پنهان خواهد شد! [3] .


پاورقي

[1]



لم يخب الآن من رجاک و من

حرک من دون بابک الحلقة



انت جواد و انت معتمد

ابوک قد کان قاتل الفسقة



لولا الذي کان من اوائلکم

کانت علينا الجهيم منطبقة.

[2]



خذها فاني اليک معتذر

و اعلم باني عليک ذو شفقة



لو کان في سيرنا الغداة عصا

امست سمانا عليک مندفقة



لکن ريب الزمان ذو غير

والکف مني قليلة النفقة.

[3] بحارالأنوار، ج 44، ص 190.