بازگشت

مظلوميت امام حسن


امام حسن عليه السلام نيز با حضور بني اميه در صحنه سياسي جامعه اسلامي مخالف بود. صلح آن حضرت با معاويه هرگز به معناي موافقت و همراهي با بني اميه نبود؛ زيرا چنان كه در سخنان حضرتش ديده مي شود، صلح وي پيامد ستم پيشگي بني اميه و عدم درك صحيح مردم از مسائل اجتماعي و سياسي بود.

آن حضرت بارها فرمود:

اگر ياوري داشتم، خلافت را به معاويه واگذار نمي كردم؛ و صلح من تنها براي حفظ جامعه اسلامي از خونريزي و برادركشي و پاسداري از اسلام است.

پس از آن كه معاويه به خلافت رسيد، در مجلسي، كه امام حسن عليه السلام نيز حضور داشت، گفت: چون حسن بن علي مرا شايسته خلافت ديد و خود را سزوار اين نيافت، با من بيعت كرد و خلافت را به من وانهاد.

پس از او، امام حسن عليه السلام بر منبر قرار گرفت و بعد از سپاس خداي تعالي و يادآوري آيه مباهله و وقايع آن فرمود:

معاويه گمان مي كند من او را شايسته خلافت مي دانم و خودم را براي اين كار سزوار نمي بينم. او دروغ مي گويد: چنان كه در كتاب خدا و گفتار پيامبر آمده است، ما از خود مردم به آن ها سزاوارتريم. پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، ما اهل بيت مظلوم واقع شديم. خداوند بين ما و كسي كه به ما ستم روا داشته، (و) به حق ما تجاوز كرده است، حكم خواهد كرد؛ كسي كه مردم را بر ما شوراند، ما را از بيت المال محروم ساخت و فدك را از مادر ما غصب كرد.

به خدا سوگند، اگر آن هنگام كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم رحلت فرمود، مردم با پدرم بيعت مي كردند،


آسمان و زمين بركت هاي خود را بر آنان فرومي فرستاد: و تو، اي معاويه و قريش و آزادشدگان و فرزندان آنان در آن طمع نمي كرديد.

اي مردم! اگر شرق و غرب جهان را بگرديد، جز من و برادرم فرزندي براي پيامبر نمي يابيد؛ و من تنها براي دوري از آشوب و رعايت مصلحت امت با اين شخص بيعت كردم. [1] .

بدين سبب آن حضرت، پس از امضاي پيمان صلح به مدينه هجرت فرمود و در آن جا به افشاي ماهيت بني اميه و نشر ديدگاه هاي سياسي فرهنگي خود پرداخت.

وجود امام حسن عليه السلام حتي در مدينه نيز براي خلافت بني اميه خطرناك بود و گفتار و كردار آن حضرت نقشه هاي امويان را خنثي مي كرد.

بدين سبب، معاويه نتوانست وجود حضرت را تحمل كند و سرانجام وي را به شهادت رساند.

امام حسين عليه السلام نيز، چون پدر بزرگوار و برادر گرامي اش، با امويان به مبارزه برخاست و ماهيت ضد ديني آن ها را افشا كرد.

آن حضرت خلافت را حق مسلم خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي دانست و از آن دفاع مي كرد.

امام عليه السلام، در نامه اي كه براي سران بصره فرستاد فرمود:

خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به رسالت برگزيد، او نبوت را شرافت بخشيد و آن گاه كه رسالت خويش به پايان رساند، وي را به سوي خود خواند.

ما اهل بيت وصي و وارث او هستيم. براي جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از ديگران شايسته تريم. هر چند زماني براي حفظ انسجام و يگانگي مسلمانان سكوت كرديم؛ ولي به اين حق، از كساني كه آن را در دست گرفته اند، سزوارتريم.

من شما را به پيروي از كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دعوت مي كنم؛ زيرا امروز سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مرده، بدعت در دين آشكار شده است. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 163؛ امالي، ج 2، ص 172.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 357.