بازگشت

رسالت و جايگاه ائمه معصوم


اگر معتقد باشيم رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصوم عليهم السلام اين بوده كه مردم وجود آن ها را دست نايافتني تلقي كنند و فقط هنگام دعا و نيايش و توسل و طلب شفا و رفع گرفتاري به آن ها مراجعه كنند، تأكيد بر مقام ثبوتي، آن را محقق خواهد كرد؛ ولي اگر رسالت آن ها جز اين است و تزكيه و تعليم و اقامه قسط و عدل و در يك جمله، آموختن گفتاري و عملي چگونه زيستن را رسالت و وظيفه ي اصلي آنان بدانيم، هر چه در مقام توصيف به جايگاه ثبوتي آنان تأكيد داشته باشيم، از اين مرحله فاصله بيشتري گرفته ايم.

براي تأمين اين هدف نيازمند نگاهي بشري (توصيف اثباتي) هستيم؛ به گونه اي كه بتوان آن ها را الگو و سرمشق زندگي عملي خويش قرار داد و به آنان تأسي كرد.

اين ديدگاه همان است كه در دعايي كه امام علي عليه السلام به جناب كميل رحمه الله تعليم فرمود تصوير مي شود و يا آن چه در دعاي ابوحمزه ثمالي رحمه الله، يا صحيفه ي سجاديه از امام عليه السلام رسيده است به چشم مي خورد. [1] .


اين ادعيه كه بيان معصوم، هنگام نيايش است، درست يك نگاه بشري است؛ يعني سخن انسان است با خالق خويش، انساني با همه كاستي ها، تصورها، واهمه ها، نيازها، اميدها و محدوديت ها.

نكته قابل توجه اين است كه اتفاقا اين دعاها از جهت سند بسيار قوي تر از دعاهايي است كه به مقام ثبوتي پرداخته است.

عده اي ديگر مي گويند: معصوم عليه السلام همانند ديگر مردم است با تمام خواهش ها و محدوديت هاي يك انسان، چون ديگر مردم به دنيا مي آيد؛ رشد مي كند؛ بندگي خدا را انجام مي دهد؛ زندگي مي كند و براي بالندگي بيش تر نيز از نعمت هاي پروردگار استفاده مي نمايد؛ چون همه مردم با موانع برخورد مي كند و براي رفع آن ها با استفاده از وسايل قابل تحصيل و دست يافتني بشري مبارزه مي كند؛ براي هر كاري مي انديشد؛ مشورت مي كند؛ بيمار مي شود و همه عوارض و آثار يك انسان مادي را در خود دارد؛ با اين تفاوت كه به علت عنايات الهي، عملي كه از او سر مي زند كامل ترين و شايسته ترين عملي است كه از انسان سر مي زند و تخلفي از اوامر الهي ندارد.

معصوم از اين نگاه، (اثباتي) در واقع يك «انسان كامل» است، ولي با همان قيد انسانيت؛ به گونه اي كه قرار گرفتن آن ها را در جايگاه «اسوه» بودن ميسر مي سازد.

اين بعد از زندگي معصوم، يك زندگي بشري است كه با رضايت الهي همراه است و عمل و زندگاني خداپسندانه را فراروي انسان ها مي نهد و بسياري از آن در چارچوب عقلاني قابل توجيه، و براي بندگان خداوند، حجت است.

اعتقاد به اين ديدگاه نكات مثبتي دارد كه به ما اجازه خواهد داد تا با دقت و وسواس، همه ي جوانب زندگي اجتماعي سياسي و حتي فردي ائمه را مورد بررسي قرار داده، از آن در مسير زندگي انساني خويش الهام بگيريم.

اين نوع شناخت، فاصله عملي زندگي ائمه را با انسان ها كاهش داده، با آن ها رابطه اي شدني برقرار مي كند.

اين ديد به ما اجازه خواهد داد كه اصول و ارزش هاي آن ها را بدون تكلف و سنگيني غير قابل تحمل كه ناشي از فاصله ذاتي آن ها باشد، در زندگي روزمره خود وارد نموده، از آن ها به خوبي الهام گيريم.


پاورقي

[1] حضرت سجاد عليه‏السلام در دعايي که به ابوحمزه ثمالي تعليم دادند، فرمود:

فمن يکون أسوأ حالا مني ان أنا نقلت علي مثل حالي الي قبري[قبر]لم أمهده لرقدتي...؛ چه کسي از من بدحال‏تر و تيره روزتر است، اگر با اين وضعي که فعلا دارم به قبر منتقل گردم که براي آرام گرفتنم مهيا نکرده‏ام...

چگونه مي‏شود حال امام معصوم، از ساير مردم بدتر باشد؟ اين معماي ساده‏اي نيست؛ بايد با جان و دل فهميد.

اگر انسان با معارف توحيدي آشنا شود، اين معما برايش قابل حل مي‏باشد.

وقتي متوجه شد که همه‏ي داده‏ها از طرف خداوند است، پي مي‏برد که هر نقصي که وجود دارد، از ما و فقر وجودي خود ماست. وقتي مرتکب گناهي مي‏شود، يا به اين جهت است که معرفت ندارد، يا نمي‏داند که با چه کسي روبرو هست و با چه کسي مخالفت مي‏نمايد. اگر اراده‏ي ضعيفي داشته باشد، در برابر شهوت و غضب تسليم مي‏شود. اين‏ها نمونه‏هايي از ضعف‏هاي انسان است.

اما پاسخ اين سوال که آيا ظرفيت معنوي ما با ظرفيت امام سجاد عليه‏السلام يکسان است؟

مسلم چنين نيست. ظرفيت ما اندک است و در حد فهم و شعوري است که داريم. از اين جهت در حد ظرفيتمان مؤاخذه مي‏شويم و هيچ گاه آن گونه که حضرت سجاد عليه‏السلام حسابرسي مي‏شود، ما را حسابرسي نمي‏کنند.

تکليفي که به پيامبر و امام عليهم‏السلام متوجه است، هيچ گاه به ما متوجه نمي‏گردد؛ چون توان تحمل آن را نداريم. پس ظرفيت ما نسبت به امام معصوم بسيار محدود است.

امام عليه‏السلام وقتي به خود نگاه مي‏کند، صرف نظر از آن چه خداوند به او داده، ضعف‏هاي بي‏شماري مشاهده مي‏کند؛ چون او توان و ظرفيت و قابليت فراواني براي آن چه خداوند به او داده و خواهد داد، دارد، لذا فرمود:

فمن يکون أسوأ حالا مني؛ چه کسي از من بدحال‏تر و تيره روزتر است.

براي نزديک‏تر شدن ذهن به اين نکته، مثالي را مي‏آوريم.

اگر نوجواني که تازه به تکليف رسيده است، مرتکب اشتباهي گردد، جزاي او همانند دانشمندي نيست که پنجاه سال درس خوانده و همان خطا را مرتکب مي‏گردد. آن چه مسلم است، گناه آن عالم بيش‏تر است، چون ظرفيت بيش‏تري دارد.

از اين جهت در روايت چنين آمده است: يغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن يغفر للعالم ذنب واحد؛ قبل از آن که يک گناه از عالم بخشيده شود، هفتاد گناه از جاهل بخشيده مي‏شود.

(براي استفاده بيشتر بنگريد: زلال نيايش، شرح فراز 26، از دعاي اول صحيفه‏ي سجاديه، اثر نگارنده).