بازگشت

نقش اصحاب در نهضت عاشورا


كربلا درياي بي كران فضايل و خوبي هاست و هر چه بر آن بگذرد تجليات آن بيش تر گشته و عمق اين فداكاري ها روز به روز بهتر خود را نشان مي دهد.

حماسه ي عاشورا را وقتي كه از زاويه دلاوري ها و ايثارگري ها و جانبازي هاي ياران امام عليه السلام مي نگريم، بي اختيار در برابر آنان سر تعظيم فرود مي آوريم، ياران آزاده اي كه سال ها لحظه شماري كردند تا در ركاب فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به عالي ترين مقامات اخروي دست يابند؛

ياراني كه در مقابل چشمان حضرت هم چو صيد، دست و پا زدند و در خون خود غلطيدند؛

جلوه هاي زيبايي از ايثار، عزت، معرفت، معنويت، غيرت، اخلاص، يقين و شجاعت را خلق نمودند؛ آن ياران پرهيزكار، عابد، شب زنده دار، عاشق و دلداده اي كه مانند ماه در آسمان پر ستاره درخشيدند، در شب عاشورا امام حسين عليه السلام، وقتي آنان را فراخواند و در ميانشان ايستاد، پس از حمد خداوند متعال و درود و صلوات بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

فاني لا اعلم اصحابا أولي و لا خيرا من أصحابي...؛ به راستي، اصحابي ندانم وفادارتر و نيكوتر از اصحاب خويش و خانداني نيكوكارتر و حق گزارتر از خاندان خويش. خداي سبحان به جاي من، همگان را پاداش نيكو دهد و به راستي كه از اين گروه روزي گمان همي برم همه شما را جواز همي دهم. همگان در روايي باز رويد، كه بر شما از جانب من گناهي و ذمتي نخواهد بود. اين است شب، كه همگي را فروگرفته «فاتخذوه جملا».

خويشان و اصحاب باوفاي امام حسين عليه السلام عرض كردند:

ما پس از تو، هستي نخواهيم و خداي، ما را آن روز ننمايد!

آن گاه روي جانب بني عقيل كرد و گفت: اذيت مسلم، شما را بس بود، جانب مدينه رويد، كه شما را جواز بود.

برادران و برادرزادگان و پسران او و پسران عبدالله جعفر و ساير خويشاوند او گفتند:

سبحان الله! مردم چه گويند و ما خود چه خواهيم گفت؟ كه آقا و مولاي خويش بگذاشتيم و بر عموزادگان خويش غيرت نياورديم و آن ها را با سيف و سنان خويش ياري نداديم؟! لا والله! هرگز چنين كاري نكنيم و البته اين عار نخريم و در خدمت ركاب تو، جان و مال خويش ببازيم و بر آن


چه خداي سبحانه نخواهد، رضا دهيم. چگونه تو را باز گذاريم و در اهمال حقوق تو خداي سبحانه را چه عذر بريم؟ لا والله! تا نيزه خويش در سينه هاي ايشان فرونكنيم و تا قائمه شمشير بر دست داريم، شمشير زنيم و اگر با من سلاحي، بر حرب اين گروه نباشد كه بدان جنگ جويم، سنگ بديشان دراندازم و تو را وانگذارم، تا خداي تعالي باز داند كه در حق تو غيبت رسول را پاس داشتيم. و به خداي سوگند، اگر دانم كشته شوم و زنده گردم و سوخته شوم، بدان حالت كه زنده باشم و خاكستر من بپراكنند و اين كار، هفتاد نوبت بر من آيد، از تو جدايي نگزينم، تا در ركاب تو جان ببازم، و چگون جان نبازم، كه دانم بيش از نوبتي كشته نشوم!

زهير بن قين برخاست و گفت:

به خداي، همي خواهم كشته شوم و بخيزم و كشته شوم و بخيزم و همچنين، تا هزاران نوبت و خداي سبحانه، اين زيان از تو و خاندان تو بردارد.

ديگران هم بر اين نسق سخن راندند.

آن گاه فرمود:

خيمه ها را نزديك كنيد و طناب ها را درهم كشيد و تمام آن شب را به عبادت خداي سبحان و خضوع و خشوع و تضرع بگذاريد.