بازگشت

عكس جمال دوست در آينه حسين






دل از جهان بريدم و گفتم حسين حسين

عشقش به جان خريدم و گفتم حسين حسين



دادند چون كه باده ي «قالوا بلي» مرا

زان جرعه اي چشيدم و گفتم حسين حسين



عكس جمال دوست در آينه ي ضمير

در يك نگاه ديدم و گفتم حسين حسين



چون مرغ پر شكسته از آشيان جدا

تا كوي او پريدم و گفتم حسين حسين



مي گفت يا حسين، به شب و روز مادرم

من هم از او شنيدم و گفتم حسين حسين



هر جا مجال يافتمي بزم ماتمش

با اشك و آه چيدم و گفتم حسين حسين



در نيمه هاي شب به اميد حريم او

آه از جگر كشيدم و گفتم حسين حسين



گاهي زدم به سينه و گاهي به سر زدم

كه پيرهن دريدم و گفتم حسين حسين



دنبال دسته هاي حسيني برهنه پا

در كوچه ها دويدم و گفتم حسين حسين [1] .




السلام عليك و علي الارواح التي حلت بفنائك عليكم مني جميعا سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار.

سلام بر تو و بر ارواح پاكي كه در كنار تو قرباني شد. بر جميع شما تا ابد از من درود و تحيت و سلام خدا باد. تا من هستم و ليل و نهار در جهان برقرار است.



سلامي بر تو و ارواح آنان

كه جان را در رهت كردند قربان



سلام حق جميعا بر شما باد

كنم دائم به هر دم از شما ياد



به مادامي كه باقي روز و شب هست

ز عشقت مي شوم هر لحظه سرمست





پاورقي

[1] سيد رضا مؤيد خراساني.