بازگشت

تداوم جهاد غير مسلحانه


امام حسين عليه السلام بعد از شهادت امام حسن عليه السلام به همان دلايلي كه بيان شد، جهاد غير مسلحانه را ادامه داد.

ايشان به عنوان سردار برادرش، هرگز با آن روش مخالفت نكرد و حتي با نامه ها و اصرار افراد، مبني بر نهضت مسلحانه، مخالفت نمود و به پيمان ترك مخاصمه اعلام وفاداري كرد. از جمله در برابر اصرار حجر بن عدي كه مي گفت: عزت را با ذلت عوض كرديد، چنين فرمود:

ما بيعت كرديم و ديگر به آنچه تو مي گويي، راهي نيست. [1] .

نيز در برابر بشر بن همدان و سفيان بن ابي ليلي فرمود:

ليكن كل امري منكم حلسا من أحلاس بيته مادام هذا الرجل حيا فان يهلك و انتم احياء رجونا ان يخير الله لنا و يؤتينا رشدنا و لا يكلنا الي انفسنا...؛ [2] تا اين مرد (معاويه) زنده است، هر كس بايد ملازم خانه خود شود. اگر او هلاك شد و شما زنده بوديد، اميدواريم خداوند راه نيكويي براي ما برگزيند و راه رشد را عطا فرمايد و ما را به خود وامگذارد. به راستي خدا با كساني است كه تقوا دارند و نيكوكارند.


بلاذري مي گويد:

چون حسن بن علي عليهماالسلام رحلت كرد، شيعيان كه در ميان آنان فرزندان جعدة بن هبيرة بن ابي وهب مخزومي و ام جعده، ام هاني دختر ابوطالب بودند، در خانه ي سليمان بن صرد گرد آمدند و نامه ي تسليتي براي امام حسين عليه السلام نوشتند و در آن از حضرت تقاضاي قيام كردند.

امام عليه السلام در پاسخ آنان نوشت:

اني لأرجوا ان يكون رأي أخي رحمه الله في الموادعة و رأيي في جهاد الظلمة رشدا و سدادا فالصقوا بالأرض و اخفوا الشخص و اكتموا الهوي و احترسوا من الأظأ مادام ابن هند حيا فان يحدث به حدث و انا حي يأتكم رأيي ان شاء الله؛ [3] اميدوارم هم رأي برادرم در صلح و هم رأي من در جنگ با ستمگران، راست و درست باشيد. اكنون حركتي نكنيد و از آشكار شدن دوري كنيد و خواسته ي خود را پنهان داريد و تا فرزند هند (معاويه) زنده است، از اقدام نا به جا بپرهيزيد و اگر او مرد و من زنده بودم، نظرم به شما خواهد رسيد؛ به خواست خدا. ان شاء الله.

بر اساس اين طراحي، امام عليه السلام تا زماني كه معاويه زنده بود، موقعيت را براي عوض كردن شكل جهاد مناسب نمي ديد و از سويي، تعهد به صلح اقتضا مي كرد تا زمان مرگ معاويه، از تعرض مسلحانه پرهيز كند. و اگر كوچك ترين نقض قرارداد از سوي امام صورت مي گرفت، معاويه همان كاري را كه علاقه داشت انجام دهد و ريشه ي اسلام را يك جا قطع كند، با امام حسين عليه السلام مي كرد، و دينداران را به جرم تخطي از پيمان، به كلي نابود مي كرد؛ هر چند امام در طرف مقابل و در برابر بي تعهدي هاي معاويه، به دليل نداشتن نيروي كافي، نمي توانست آسيب جدي به نظام اموي برساند.

نقطه عطفي كه از آن به عنوان عامل تبديل قيام غير مسلحانه به قيام مسلحانه ياد مي شود، موضوع معرفي يزيد به عنوان خليفه ي بعدي است؛ ولي حقيقت اين است كه امامه حتي در مقابل اين عمل نيز در زمان معاويه دست به قيام مسلحانه نزد و در سايه ي احتياطهاي معاويه، هرگز كار به نبرد مسلحانه كشيده نشد.


پاورقي

[1] انساب الاشراف، ج 3، ص 151.

[2] همان، ص 150.

[3] همان، ج 4، ص 151.