بازگشت

سلسله ي بني هاشم


بني هاشم، انسان هايي شريف بودند و روحيات پاك و ايماني داشتند كه به حقوق و نواميس مردم، احترام گذاشته، امور كعبه را - كه محور مقدسات جامعه بود - با جديت و افتخار اداره مي نمودند.

آنان، خانداني نيك و نيكخواه بودند كه حتي در عصر جاهليت، پيمان جوانمردان را براي حفظ مصالح محرومان و مبارزه با تبهكاران طرح كردند و بر خلاف بني اميه، تلاش هاي چشمگيري براي دفع مشكلات مردم به عمل آوردند، لذا قبايل عربستان به خاطر همين خصلت هاي ارزنده ي آنان، با احترام خاصي به بني هاشم مي نگريستند و در واقع آن ها را پيشوا مي گرفتند. اين نكته بسيار مهمي است كه باعث مي شود حسادت و دشمني بني اميه دو چندان گردد تا آن جا كه سرخاندان بني اميه، بر ضد سر خاندان بني هاشم؛ يعني هاشم، كه عمويش بود، توطئه كند، تا حق او را در زمينه ي مناصب كعبه غصب كند، هر چند كاري از پيش نبرد، و با رأي داورشان، محكوم گرديد تا ده سال مكه را ترك نمايد و مانند تبعيديان در شام اقامت داشته باشد. [1] .

اين ناكامي ها، براي شروع عداوت رسمي اين دو تيره كافي بود، تا به طور روز افزوني شدت يابد، تا اين كه به جنگ هاي عظيمي منجر گردد.


«بني هاشم» و «بني اميه» داراي دو روح متفاوت بودند و به گفته ي مولوي مانند رودهاي «شيرين» و «شور»، در كليه ي ادوار تاريخ، جريان يافته و در سيماي خداپرست ها و خودپرست ها نظير هابيل و قابيل، ابراهيم و نمرود، موسي و فرعون، محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ابوسفيان، علي عليه السلام و معاويه، حسين عليه السلام و يزيد، و امثال اين ها ظاهر گشته و مي گردد.

حضرت امام علي عليه السلام ويژگي هاي واقعي و اجتماعي اين دو تيره را اين چنين توصيف فرمود:

هم اكثر و امكر و انكر و نحن اصبح و افصح و انصح؛ بني اميه از نظر نفرات و حيله گري و نامردمي، بيشترند، و بني هاشم از نظر انساني و روشنگري و نيك خواهي. [2] .

و گفته ي معاويه مبني بر اين كه «علي و خاندانش، اهل حقند و نيكوكار و بني اميه، اهل دنيايند و خلافكار» [3] مطلب را به راحتي روشن مي سازد.


پاورقي

[1] طبري، ج 2، ص 13.

[2] شرح نهج‏البلاغه، ج 4، ص 292.

[3] همان، ج 4، ص 5؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 123.