بازگشت

ضرورت و اهميت پرداختن به موضوع


گذشته چراغ راه آينده است. گذشته را بايد آيينه ي فرداها كرد، تا اشتباهات و لغزش هاي پيشينيان تكرار نشود. قرآن مجيد مي فرمايد:

فاعتبروا يا اولي الابصار [1] .

اي صاحبان بصيرت [از اين ماجراها] عبرت بگيريد.

كسي كه عبرت آموزي اش بيشتر باشد، لغزش هايش كمتر است.حضرت علي عليه السلام در نامه ي 69 نهج البلاغه، به يكي از دوستانش مي فرمايد:

و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها؛ فان بضعها يشبه بعضا و آخرها لاحق باولها؛

از گذشته ي دنيا، آينده اش را چراغ عبرتي ساز؛ چرا كه پاره هاي تاريخ با يكديگر همانندند و در نهايت، پايانش به آغازش مي پيوندد.

هر كس كه از پيشينيان عبرت مي آموزد، در حقيقت به نوعي در ميان آنها زندگي كرده است. بايد حوادث تاريخي به ويژه حادثه عاشورا را از اين منظر بررسي كنيم، عوامل و زمينه هاي آن را بيابيم و تلاش كنيم كه


همچون آنان در باتلاق ضلالت و گمراهي نيفتيم. رهبر معظم انقلاب نيز به همين مطلب اشاره دارند:

جا دارد اگر ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر صلي الله عليه و آله كار كشور اسلامي به جايي رسيده باشد كه همين مردم مسلمان، از وزيرشان، اميرشان، سردارشان، عالمشان، قاضي شان، قاري شان در كوفه و كربلا جمع بشوند و جگر گوشه ي همين پيغمبر را با آن وضع فجيع به خاك و خون بكشند؟! آدم بايد به فكر فروبرود كه چرا اين طوري شد؟ كار به جايي برسد كه جلو چشم مردم، حرم پيامبر را در كوچه و بازار بياورند و به آنها تهمت خارجي بزنند؟ [2] .

تاريخ، شرح زندگي انسان هاست، جوامع انساني نيز تابع اصول و قواعدي است كه در هر دوره با حصول شرايطش، قابل تكرار است، زندگي انسان ها در ادوار مختلف، گرچه اشكال منحصر به فردي از نظر فرهنگ، حكومت، اقتصاد، جمعيت، قدرت و... دارد، اما از نظر سنت هاي تاريخي حاكم بر رفتار و اعمال اجتماعي، سراسر شباهت و همانندي است. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: از حال فرزندان اسماعيل و فرزندان يعقوب عبرت گيريد كه چقدر حالات ( ملت ها ) مشابه و صفات و افعالشان شبيه يكديگر است. [3] .

شيوه ي حركت تاريخ سازان در مقاطع مختلف بسيار حايز اهميت است. در يك تقسيم بندي كلي، تاريخ سازان به دو گروه خواص و عوام، پيشرو و دنباله رو، اهل تفكر و تحقيق و تحليلگر و آنان كه اهل تحليل و تحقيق نيستند تقسيم مي شوند، گروه عوام در رخدادهاي


اجتماعي قدرت تحليل و درك مسايل را ندارند و چون موج بر اثر وزش باد، به سمتي حركت مي كنند. به سرعت نظام حاكم بر جوامع را مي پذيرند و رنگ عوض مي كنند و صرفا مقلد و دنباله رو هستند.

گروه دوم، رفتار و اعمال خود را براساس تحقيق و آگاهي انتخاب مي كنند، جهت انتخاب مسير و علت آن را مي دانند، بر آن اساس مطالعه و تصميم گيري مي كنند و كمتر تابع تبليغات هستند. اين گروه در حقيقت حوادث را خلق مي كنند و دسته ي اول را مطابق ميل خود وارد عمل مي كنند. در اصطلاح جامعه شناسانه به اين عمل «هنجار آوري» مي گويند. اصولا برخي از هنجارها و ارزش ها وارد گروه و جامعه مي شوند و افراد بدون آن كه واقف باشند از آنها پيروي مي كنند.

هنجارها (Norms) تعيين كننده ي بايدها و نبايدهاي رفتار اجتماعي افراد است و طبق قواعد برخاسته از آداب و رسوم و سنت هاي هر جامعه، به صورت گفتار و رفتار، از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. هنجار آوران كساني هستند كه از نظر اعضاي جامعه ارزشمند محسوب مي شوند.

البته فرايند انتشار و تبديل يك پديده به هنجار طبعا يكباره و با يك سرعت در مورد همه ي پديده ها انجام نمي گيرد. اعضاي جامعه نسبت به پديده هاي جديد عكس العمل متفاوت نشان مي دهند. «نوآورها» كساني هستند كه پديده ها را وارد جامعه مي كنند. به اين افراد، گروه هاي مرجع (Reference Group) مي گويند كه به عنوان الگو و تيب ايده آل ( نمونه ي آرماني ) مطرح اند. افراد و گروه هاي ديگر در پي گروه هاي مرجع، ارزش ها و هنجارها را براي خود تنظيم و جذب مي سازند.

بنابراين، خواص در عوام تأثير مي گذارند. پيدايش صفت جديد كه


در آغاز جنبه ي فردي و اختصاصي دارد، رفته رفته تعميم يافته، جزو صفات اساسي نوع قرار مي گيرد، به طوري كه فرد در قضاوت و در اعمال خود از آن الهام مي گيرد و آن را مبناي داوري قرار مي دهد.

كساني كه يك پديده را وارد جامعه مي كنند عموما افرادي با وضعيت علمي، اقتصادي و آموزشي بهترند كه اگر بين هنجار آور، اعضاي جامعه و مسأله يا پديده اي كه مي خواهد در بين مردم اشاعه دهد، رابطه ي مثبت برقرار شود، در آن صورت سريعا پديده به هنجار تبديل مي شود. ميزان تأثير پذيري به نوع اعضاي جامعه بستگي دارد؛ بعضي از افراد جامعه را «زور پذيرها» (Early Adopters) تشكيل مي دهند. آنها كساني هستند كه از نظر ويژگي ها به نوآوران شباهت دارند و در پي كسب احترامند.

گروه ديگر «اكثريت زود» (Early Adopters) هستند كه عده ي نسبتا زيادي از اعضاي گروه يا جامعه را تشكيل مي دهند كه پديده ي جديد را تشخيص مي دهند و تقريبا خيلي زود از آن پيروي مي كنند.

گروه ديگر «اكثريت دير» (Late Majority) هستند كه شكاك و نسبتا دير باورند. آنها در پذيرش هنجارهاي جديد تأمل مي كنند و به كندي جلو مي روند، اما با اندكي تأخير هنجار جديد را مي پذيرند و به آن عمل مي كنند.

گروه ديگر نيز «دير پذيرها» (Laggards) هستند كه افرادي پايبند سنت ها هستند و مايل نيستند به آساني به هنجارها و روش هاي جديد روي بياورند.

با اين توضيح، در روند تبديل ارزش ها مي توان گفت:

1. ابتدا يك پديده براي تعداد كمي از اعضاي جامعه «نوآورها» باارزش مي شود. دراين حال مسير انتشار از بالا به پايين صورت


مي گيرد.

2. سپس «زود پذيرها» كه از نظر شرايط نزديك نوآوران هستند، به آن رفتار عمل مي كنند، آن گاه كه چرخه ي انتشار به طور خودكار به راه مي افتد و مانند توده ي بهمن به تدريج همه اعضاي جامعه را در برمي گيرد. در حقيقت زود پذيرها موتور مبدل پديده به هنجارند كه به آنها «پيروي كنندگان اوليه» نيز مي گويند.

3. بعد از شروع حركت هنجاري، ابتدا «اكثريت زود» و سپس «اكثريت دير» براي عقب نماندن از پديده اي كه در حال تبديل شدن به هنجار است پيروي مي كنند. [4] .

بنابراين، از ديدگاه جامعه شناسي همواره خواص در عوام تأثير مي گذارند و صفت هاي جديدي كه در آغاز جنبه ي فردي و اختصاصي دارد رفته رفته تعميم يافته، جزو صفت هاي اساسي نوع قرار مي گيرد. در تقسيم بندي اين دو جريان اجتماعي مقام معظم رهبري مي فرمايد:

به جهات بشري كه نگاه مي كنيد، در هر جامعه اي، در هر شهري، در هر كشوري، با يك ديد، با يك نگاه، با يك پرسش، مردم به دو قسم تقسيم مي شوند: يك قسم كساني كه از روي تفكر و فهميدگي و آگاهي تصميم مي گيرند، اسمشان را بگذاريم «خواص» ؛ يك قسم هم كساني هستند كه به دنبال اين نيستند كه ببينند چه راهي درست است، چه حركتي صحيح است تا بفهمند، بسنجند، تحليل كنند، درك كنند؛ مي بينند جو اين جوري است، دنبال آن جو حركت مي كنند. اسم اينها را هم بگذاريم «عوام» . پس جامعه را مي شود تقسيم كرد به خواص و عوام. [5] .


از خواص طرفدار حق كه در دل جامعه ي موحدان قرار دارند و الگوي راه و مرجع حركت توده ها هستند، گروهي در مقابل دنيا و مظاهر فريبنده ي آن مقاومت و پايداري مي كنند، اما گروه ديگري از خواص طرفدار حق به رغم شناخت حق و باطل، در مقابل زرق و برق دنيا فريب مي خورند.

با توجه به مرجع بودن خواص، اهميت آنها از هر جهت روشن است. اگر اهل تفكر و تحليل به موقع حركت كنند، پشتيباني كنند، صحنه را در اختيار داشته باشند، گروه هاي عوام نيز دنباله رو آنان خواهند بود. الگو بودن خواص در همه ي ابعاد فكري و گفتاري و رفتار فردي و اجتماعي متصور است و مجموعه ي اين ويژگي هاست كه حركت آفرين و جهت بخش است. از همين رو، اهميت شناخت اين گروه و نقش آنان در لحظه هاي حساس تاريخي محسوس است. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايد:

از هر طرف كه شروع كنيد، مي رسيد به خواص، تصميم گيري خواص در وقت لازم، تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه ي لازم، اقدام خواص براي خدا در لحظه ي لازم، اينها هست كه تاريخ را نجات مي دهد، ارزش ها را نجات مي دهد، ارزش ها را حفظ مي كند. در لحظه ي لازم بايد حركت لازم را انجام داد. اگر گذاشتيد وقت گذشت، ديگر فايده ندارد. [6] .

در مطالعه ي تاريخ اين دو گروه، معرفي مصاديق خواص در برهه هاي حساس و سرنوشت ساز تاريخ حايز اهميت است. شناخت آنها راه تجربه و عبرت گيري را آماده مي كند و انسان هاي آگاه را با وظايفشان آشناتر


مي سازد. از آن مهم تر بررسي وشناخت وظايف خواص در هر دوره و مقطع تاريخي است.

خواص، چگونه بايد نقش آفريني كنند؟ با چه تمهيداتي باعث مي شود اسير دنيا و زرق و برق آن نگردند؟

اين نوشتار، تا حدودي به شناخت نمونه هاي تاريخي و عمل خواص و پيامد اين اعمال در حيات سياسي و اجتماعي نظر دارد، باشد كه تأثيري در تثبيت جهت گيري هاي درست امت اسلامي و دگرگوني هاي تاريخ اسلامي داشته باشد.

بايد دانست كه در بررسي عوامل و شرايط دگرگوني هاي اجتماعي، برخي تأثير بيشتري دارند. از جمله ي اين عوامل، نقش انساني هايي است كه با تصميمات و كنش خود سرنوشت جوامع را رقم مي زنند. در اين خصوص نقش جنبش هاي اجتماعي، رهبران، نخبگان، دانشمندان، مديران سازمان ها، حاميان فرهنگي، روشنفكران، پشتيبانان مالي، متخصصان، برنامه ريزان، احزاب، زنان و جوانان نيز مورد توجه است، اما در بين اين كارگزاران، نقش نخبگان در جامعه بيش از ديگران مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و به مكتبي در جامعه شناسي تبديل شده است.

تقسيم بندي كارگزاران اجتماعي به دو دسته ي خواص و عوام و بررسي كنش اجتماعي آنها و تعامل بين خواص و توده هاي مردم، موضوعي است كه از سوي مقام معظم رهبري به بحث گذاشته شده است.

بحث نخبگان در محيط غير ديني غرب شكل گرفته و با وجود شباهت هاي ظاهري با موضوع خواص، تفاوت هاي اساسي با اين موضوع دارد كه اين تفاوت ناشي از ساختار سياسي - اجتماعي جوامع


غير ديني و مباني نظريه هاي جامعه شناسي سياسي آنهاست. اين مبنا، وجهه ي همت نخبگان را تلاش در جهت كسب قدرت و حاكميت و به دست آوردن پايگاه اجتماعي، اقتصادي، سياسي، نظامي و فرهنگي قرار داده است. اين بينش با تفكر اسلامي تفاوت ماهوي دارد. مؤلفه ها و ويژگي ها، شرايط اجتماعي، نظام ارزشي و اهداف متعالي - كه در اسلام از حيث سياسي مطرح است - خواص درون خود را از نخبگان غربي متمايز مي سازد. آنها به دنبال به دست آوردن قدرت و حفظ آن هستند، در حالي كه اين خصيصه گناه نابخشودني خواص جامعه اسلامي شمرده مي شود. مبارزه ي شديد اسلام با رياست طلبي، زر اندوزي و نكوهش احترام به ثروتمندان در همين ساحت قابل تفسير است و جاي بحث و بررسي بسيار دارد.


پاورقي

[1] حشر (59) آيه‏ي 2.

[2] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[3] نهج البلاغه، خطبه‏ي 192.

[4] آناتومي جامعه، دکتر رفيع پور، ص 503.

[5] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[6] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.