بازگشت

انحراف خلافت


اولين و مهمترين گام در تغيير ارزش ها و اصول اسلامي ، منحرف ساختن سير اصلي حكومت اسلامي بود كه با «سقيفه » صورت گرفت . با اين كه بارها رسول اكرم (ص) به خلافت امير مؤمنان (ع) اشاره فرموده بود، اما عده اي از مهاجران و انصار در سقيفه بني ساعده تجمع كرده و حكومت رااز صراط حق و مسير راستين آن منحرف كردند. جامعه شناسي ِ سقيفه و علل تاريخي آن خود، مجال ديگري را مي طلبد كه به آنها اشاره كوتاهي مي نماييم .

برخي ممكن است معتقد باشند چون جامعه آن زمان ، آمادگي پذيرش عدالت ، آزادي ، مدارا- كه در سيره نبي اكرم اجرا شده بود - نداشتند، با چنين انحرافي مقابله نكردند و حتي از آن استقبال نمودند.

عقيده ديگر اين است كه «سن و سال » ، عامل اساسي انحراف مسلمانان بوده و چون هنوز در جامعه عرب ، فرهنگ اسلامي ِ برتري بر اسلاس تقوا و شايستگي مستحكم نشده بود، و حتي مهاجران و انصار مقابل پيامبر نيز مقاومت مي كردند و زير پرچم اسامه بن زيد- كه علي رغم جواني از سوي رسول اللّه به رهبري سپاه گماره شده بود -نمي رفتند. پس نمي توانستند بپذيرند اميرمؤمنان كه در آن زمان جوان 33 ساله بود به حكومت اسلامي برسد.

برخي ديگر بر اين عقيده اند كه علت پذيرش سقيفه ، «نخبه گرايي باطل » بوده است كه رهبران و نخبگان ِ جامعه ، كه صالح نبوده اند و از اسلام ؛ حكومت و خلافت را مي خواستند، اين واقعه را ايجاد كردند و مردم نيز كه در عمل ِ انجام شده قرار گرفته بودند، اجازه يا جرأت اعتراض را نداشتند. البته درباره نخبه گرايي توضيح كافي را خواهيم داد.

به هر حال با هر دليلي ، سقيفه واقع شد و با انحراف حكومت اسلامي ، در طي 25 سال ، تغييري در فرهنگ و ارزش هاي اسلامي ، ايجاد شد كه علي (ع) براي پذيرش خلافت و احياي سيره نبوي ، ناچار به اصلاحي عظيم و حتي انقلابي اسلامي بود. اما دوران حكومت آن حضرت نيز به جنگ ها با گروه هايي سپري شد كه در سال هاي انحراف حكومت ، هويت و فرهنگ اسلامي را فراموش كرده بودند و تحمل پذيرش سيره علوي را نداشتند. دولت امير مؤمنان بيش از پنج سال دوام نيافت و با اين كه ايده و الگوي عظيمي براي اجتماع و حكومت اسلامي ، به جاي گذاشت ، اما براي اصلاح كل جامعه دچار مشكل شد و پس از آن حضرت نيز دشمن دين و سنت ؛ يعني معاويه حاكم شد.

با انحراف خلافت ، حكومت اسلامي كه بايد نماينده افكار و آراي مسلمانان و تجسم روح جامعه اسلامي باشد، تشكيل نشد و آثار و تبعات فراواني به جاي گذاشت :

1- حاكماني كه صلاحيت كامل نداشتند - از نظر علم ، تقوا، عدالت و سياست - و با روح اصيل اسلامي بيگانه بودند، صاحب سيادت مطلق و رياست بي قيد و شرط شدند و حكومت هايي ايجاد شد كه از حالت استبدادي خارج شده بود و تماميت خواه - توتاليتر -گشته بود.

2- بيت المال مسلمانان كه در زمان پيامبر (ص) به طور عادلانه تقسيم مي شد، نيز با بي خردي و سياست هاي غلط ، با تبعيض هاي نژادي ، قومي و قبيله اي مواجه شد و مصارف خوش گذراني - بعضي - خلفا و اشراف از آن تأمين مي شد و نارضايتي عمومي و تضادهاي طبقاتي را بيشتر مي كرد.

3- عصبيت ، جاهليت و امتيازهاي نژادي و فاميلي كه اسلام با آنها مبارزه كرده بود، دوباره از سوي حاكمان اسلامي رواج مي يافت و بي عدالتي اجتماعي را نيز گسترش مي داد. به طوري خليفه دوم بين عرب و عجم تفاوت زيادي قائل مي شد و از سوي معاويه نيز اين سياست تداوم يافت و حتي معاويه به يكي از حاكمانش چنين دستور داده است :

«رفتارت نسبت به عجم طبق سنت عمر باشد كه سبب خواري و ذلت آنهاست . عرب ها از عجم زن بگيرند، ولي به آنها زن ندهند. ارث ببرند، ولي ارث ندهند. حقوق آنها را از بيت المال بسيار كم قرار بده و عجم ها را در مساجد در صف اول قرار نده و مناصب امامت و قضاوت را براي آنان قرار نده . »

4- اخلاق حسنه ، برتري بر اساس تقوا، حقوق و آزادي هاي فردي و اجتماعي محترم شمرده نمي شد و در برابر اعتراض ها و انتقادها، تهديد، تبعيد، زندان و حتي اعدام قرار داشت . علي (ع) مجبور به بيعت با خليفه شد و همسرش نيز مورد اهانت قرار گرفت . عمار ياسر يار ديرينه پيامبر به علت انتقاد، مورد ضرب و شتم خليفه سوم قرار گرفت اباذر مجاهد خستگي ناپذير تبعيد شد، حاكم مسلمين در كوفه ، مست به مسجد رفت ، دشمنان پيامبر كه آنها را از مدينه تبعيد كرده بود- مثل حكم بن ابي العاص - به احترام به مدينه باز گشتند، نماز جمعه از سوي معاويه در روز چهار شنبه خوانده شد، اشرافي گري ، شراب خواري و غناو. . . و جاي سادگي و تقوا را گرفته بود، ياران نزديك و حتي همسر پيامبر، مقابل امير مؤمنان جنگ به راه انداختند. و سرانجام چنان شد كه از اسلام فقط نامش باقي ماند و تمام اينها معلول انحراف خلافت و حكومت نالايقان بود. امام حسين (ع) ثابت كرد، حكومت حق ِ فرزندان رسول خداست كه غصب شده و به انحراف رفته است .