بازگشت

اقامه صلوة


جنگ تا ظهر طول كشيد نيروهاي امام سه روز تشنگي تحمل كرده بودند و بايد به تنها چيزي كه فكر مي كردند آب باشد تا نفسي تازه كنند و به مقابله با دشمن بپردازند امّا امام (ع) تشنگي بسيار بزرگتري نيز داشت و آن تشنگي ديدار يار بود. همه چشمهاي تماشاگران در ظهر عاشورا چه كساني كه حاضر بودند و چه كساني كه از دريچه تاريخ مي نگرند به اين خيره شده است كه آيا كسي كه تا بحال هيچ چيز نتوانسته بين او و معبودش فاصله بيندازد آيا گرمي جنگ يا ترس از دشمن يا فراق عزيزان مي تواند بين او و معبودش جدايي افكند. امّا امام با امر به مؤذّن به اين سؤال جواب داده و تمام قضاوت كننده گان در طول تاريخ با جواب امام ، انگشت تحيّر به دندان گرفته و از آن صحنه عجيب مات و مبهوتند.

هنگام ظهر امام حسين (ع) به زهير بن قين وسعيد بن عبداللّه دستور داد با نصف كساني كه باقي مانده بودند مقابل اشان صف بكشند و امام (ع) با ساير اصحاب نماز خوف خواندند. وحتي سعيد بن عبداللّه در اين گيرودار به شهادت رسيد.

اين درس بزرگي است كه امام حسين (ع) به پيروانشان داده اند و عملاً ثابت كرده اند كه نبايد هيچ چيز مانعي بين خدا وانسان شود. ايشان نه تنها نماز خواندند بلكه اقامه صلوة كردند و با اين عمل شريف به ما درس بزرگي دادند امّا متأسفانه چه چيزي مانع است از اينكه بعضي از شيعيان به اين درس بي توجه هستد و نسب به نماز اهميّتي قائل نيستند شب عاشورا تا دير وقت عزاداري مي كنند امّا همان شب در نماز جماعت شركت نمي كنند و حتي بعضاً نماز صبحشان قضا مي شود.

امام با جمله «اني احب الصلوة » حتي شب عاشورا مهلت گرفتند كه به راز و نياز به پردازند و مناجات در درگاه خداوند متعال نمايند. يعني اي عزاداران ، ذاكران وسينه زنان حسيني بيشتر از هر چيزي به نماز اهميّت دهيد و حتي يك شب را غنيمت شمريد.

اي كاش اين درس بزرگ آويزه گوش تمام حسينيان مي شد ومساجد پر مي شد ازنمازگزاراني كه با تأسي به سيّد ومولاي شهيدشان سر بر خاك و تربت كربلا مي گذارند و باهم به ركوع و سجود مي روند و پس از نماز با گريه و عزاداري به امام حسين (ع) تعقيب نماز مي نمايند.

شهيد عزيز رجائي با درس گرفتن از سرور و مولايش مي فرمايد به نماز نگوئيد كار دارم بكار بگوئيد نماز دارم شايد آن بزرگوار نيز از ناراحتي اين حرف را زده باشند چون شاهد بي توجهي بسياري از شهروندان نسبت به نماز جماعت و مسجد بوده اند.