بازگشت

درس عزت نفس


علاوه بر درس هايي كه گفته شد درس ديگري نيز از قيام امام حسين (ع) مي توان آموخت و آن «عزت نفس » است .

از مطالعه تاريخ قيام ، امام معلوم مي شود پس از آن كه آن حضرت در محاصره نيروهاي ابن زياد واقع شد، دو مسئله مطرح بوده است :

يكي اين كه ، امام حسين (ع)خلافت يزيد را بپذيرد و ديگري اين كه ، ذليلانه و خاضعانه تسليم ابن زياد گردد، و اين غير از پذيرفتن خلافت يزيد است ؛ يعني چيزي است كه علاوه بر خلافت يزيد مي خواستند بر امام تحميل كنند.

آن گاه كه در مدينه به فرزند پيغمبر (ص) پيشنهاد كردند، خلافت يزيد را بپذيرد فقط از او مي خواستند كه تسليم اراده يزيد شود و ديگر از پذيرفتن فرمان ابن زياد سخني در بين نبود. ولي آن گاه كه در بيابان سوزان كربلا آن حضرت را در محاصره نيروهاي مسلح عبيد اللّه زياد گرفته بودند، علاوه بر پذيرفتن خلافت مي خواستند اين ذلّت را بروي تحميل كنند كه تسليم بي قيد و شرط ابن زياد شود، تا او هر فرماني كه دلش خواست درباره امام صادر كند، اگر چه فرمان اعدام باشد.

امام حسين (ع) در يكي خطبه هاي روز عاشورا اين مطلب را بدين گونه توضيح مي دهد: «اين ناكس پسر ناكس [ابن زياد] مرا به پذيرفتن يكي از دو چيز ناچار كرده است : يا شمشير كشيدن و جنگيدن و يا قبول ذلت كردن ».

در خطبه امام اين مطلب روشن است كه بايد حسين بن علي (ع) ذليلانه تسليم ابن زياد گردد.پس معلوم مي شود اگر برفرض محال امام در كربلا خلافت يزيد را مي پذيرفت ، باز هم اورا آزاد نمي گذاشتند كه مثلا به وطن خود مدينه برگردد، بلكه بايد پس از بيعت كردن با يزيد تسليم اراده ابن زياد شود.

بنا براين ، از وقتي كه امام حسين (ع) در محاصره نيروهاي «عبيد اللّه بن زياد» شد، مقاومت آن حضرت دوجانبه گشت ؛ يعني هم مقاومت مي كرد كه خلافت ضد قرآن يزيد را نپذيرد وهم مقاومت مي كرد كه ذلّت وخفتي را كه مي خواستند بر وي تحميل كند،نپذيرد و عزت نفس خود را حفظ كند و اين عزت نفس در مراحل اخير مبارزه امام بيشتر تجلي كرد.

مقاومت حسين بن علي (ع) در مقابل دستگاه ديكتاتوري يزيد در همه مراحل ،مردانه و شجاعانه بود. ولي مقاومت دليرانه و عاشقانه اي كه از صبح عاشورا، تا وقت شهادتش از خود نشان داد، به اندازه اي حيرت انگيز و بهت آور است كه بدون مبالغه هيچ قلم توانا يا زبان گويايي نمي تواند آن را آن چنان كه هست ، تحرير يا تقرير نمايد.

آن گاه كه حسين بن علي (ع) در محاصره شديد نيروهاي مسلح ابن زياد قرار گرفته و اردوي تجاوز كار دشمن آماده بود كه با حمله اي ، كار آن حضرت را يكسره كند.

آن گاه كه برق شمشير سي هزار نظامي مسلح دشمن چشم ها را خيره كرده و دل ها را مي لرزاند.

آن گاه كه سوز تشنگي سراپاي وجود امام را مي گداخت و جهان پيش چشمش تيره و تار شده بود.

آن گاه كه زنان و كودكان امام در خيمه ها منقلب وپريشان و در حال سوز و گداز به سر مي بردند.

آنگاه كه خاندان آن حضرت در حال بلاتكليفي و نگراني از آينده و در انتظار اسيري دقيقه شماري مي كردند.

آن گاه كه ناله هاي جانسوز زنان و كودكان تشنه و سرگردان قلب پر محبت امام را مي لرزاند و جگرش را چاك مي زد.

امام حسين (ع) در چنين اوضاع و احوال وحشت زايي كه هر پهلوان مرد افكني را بي چاره مي كند و در چنين عرصه پرمحنتي كه تهمتن ها و شيردلان را به زانو در مي آورد؛ در ميان چنين طوفاني بلايي مي گويد:

«هيهات منّا الذلّة ؛ ماهرگز ذلت را نمي پذيريم ».

و مي گويد: «لاأعطيهم بيدي اعطاء الذليل »؛ من دست ذلت به دست ايشان نمي دهم ».

آه ! كه چه عزت نفس و حريت ضميري از فرزند پيغمبر (ص) بروز كرده است !

عجبا كه چه عظمت روح و علو طبع ونبوغ ذات حيرت انگيزي از پسر فاطمه (ع) ظاهر گشته است !

اين همان درس عزت نفسي است كه از مكتب حسين بن علي (ع) مي توان آموخت .

حادثه عاشورا نه تنها براي مسلمانان مايه عبرت بوده است ، بلكه بسياري از رهبران و نوابغ مذهبي علمي و سياسي ساير مذهب ها و كشورهاي جهان هم ، آن را پايه و اساس حكومت خود قرار داده اند و از آن حادثه جاويد براي رسيدن به آرمان هاي كشور و مذهب خود استفاده مي كنند كه در زير به سخنان بعضي از آنها اشاره مي شود: