بازگشت

امام براي اتمام حجت به عراق رفت و نه سخنان فرزندان عقيل


ممكن است اين توهم پيش آيد كه: علت حركت امام به سوي عراق، و پس ‍ از شنيدن خبر كشته شدن مسلم و هاني، سخنان فرزندان عقيل باشد كه به او گفتند: ما قدم از قدم بر نمي داريم مگر هنگامي كه انتقام خودمان را گرفته باشيم و يا خونمان در اين راه ريخته شود. و امام (ع) به همين جهت، خود و همراهانش را به كشتن داده است!

براستي كه چنين قضاوتي درست نيست. هر كس را كه بارقه اي از عقل و تفكر باشد روا نيست تا چنين مطلبي را بر زبان آورد. بلكه درست اينست كه گفته شود: براي امام (ع) چه فرقي مي كرد كه به عراق برود يا دياري ديگر.

حضرتش سرنوشت خود را كه كشته شدن بر اثر خود داريش از بيعت با يزيد بود، انتظار مي كشيد.

اما بر او واجب بود كه با مردم عراق حجت خود را تمام كند، حجتي كه تا آنروز بانجام نرسيده بوده. و اين وظيفه با خطبه هاي مكرر او و اصحابش، از زمان روبرو شدن با حر تا روز عاشورا به انجام رسيد.

پس بر امام (ع) لازم بود كه پس از آگاهي از كشته شدن مسلم بن عقيل و هاني بن عروه، بدون روي گردانيدن از مسيري كه در پيش گرفته، و يا عزيمت به سرزمين و دياري ديگر به كربلا روي آورد.

امام (ع) حجت خود را بر كوفيان و ديگر همعصرانش، كه از حركت و قيام و اعتراضش عليه طاغوتي چون يزيد بن معاويه آگاه شده، آوازه و طنينش ‍ همه جا پيچيده، و تا قيامت نيز همچنان پرآوازه خواهد بود، تمام كرد. زيرا كه حضرتش تنها به خودداري از بيعت با يزيد بسنده نكرد، و در خانه خود آرام نگرفت تا بر اثر سر پيچي از چنان بيعتي در آنجا كشته شود، و از اين شهادت، خود و جامعه اسلامي طرفي نبندد و خونش به هدر رود، و گردانندگان و بلندگوهاي دستگاه خلافت حقيقت امر را به مردم بپوشانند، بلكه بر عكس قيامي آنچناني كه خبرش در همه جا پخش گرديد و موقعيت حضرتش و موضعگيري او در برابر خلافت يزيد و يزيديان بخوبي آشكار شد، كه شرح مفصل آن بيايد.