بازگشت

فراز و نشيب در تعزيه خواني


در عصر قاجار و به خصوص در زمان حكمراني فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار، تعزيه رونق فزاينده و گسترده اي يافت و اجراي آن در سراسر ايران متداول گرديد، اما غالباً مجريان، دست اندركاران و برگزاركنندگان شبيه خواني، وابسته به سلاطين، حكام مناطق و وابستگان دربار قاجاريه بوده اند؛ به نحوي كه نفوذ فرهنگ شاهان را به خوبي مي توان در مجالس تعزيه اين عصر شاهد و ناظر بود. از شواهد رواج تعزيه در چنين دوراني برپا شدن تكيه و مرسوم شدن تكيه سازي مي باشد؛ اما مشهورترين، مجلل ترين و مهم ترين اين بناها تكيه دولت است. هنگامي كه ناصرالدين شاه براي نخستين بار به فرنگ رفت و تئاترهاي اروپا را ديد، پس از مراجعت به ايران در سال 1290 هجري، اين تكيه را تأسيس نمود كه رضا قلي خان هدايت در كتاب روضةالصفا گزارش مفصلي از اين مكان آورده است. [1] معماري اين بنا بيانگر آن است كه از مراكز نمايش اروپاييان و به خصوص از ساختمان دولتي رويال آلبرتهال تأثير پذيرفته است. تكيه دولت، محوطه وسيع دوطبقه اي بود كه طبقه بالاي آن را به صورت غرفه غرفه ساخته بودند كه هريك از اين فضاها به شاه، بانوان حرمسرا و درباريان اختصاص داشت و در صحن آن جايگاهي براي اجراي تعزيه در نظر گرفته بودند و باشكوه ترين تعزيه ها در آن به اجرا درمي آمد و بهترين افراد تعزيه خوان را از نقاط گوناگون كشور براي هرچه بهتر برگزار شدن اين مراسم به تهران فراخوانده بودند. ناصرالدين شاه اين حركت را وسيله اي براي نمايش قدرت دربار به كار گرفت. چنانچه عبداللَّه مستوفي نوشته است: «... ناصرالدين شاه كه از همه چيز وسيله اي براي تفريح مي تراشيد، در اين كار هم سعي فراوان به خرج داد و شبيه خواني را وسيله اظهار تجمل و نمايش شكوه و جلال سلطنتش كرد». [2] شاهزادگان و درباريان به تقليد از شاه و برخي از تاجران و كسبه نيز به منظور خودنمايي و تثبيت اعتبار خويش و در مواردي هم به قصد ثواب، احداث تكيه و اجراي تعزيه را رونق بخشيدند و در اين برنامه از يكديگر سبقت گرفتند و تنها در شهر تهران متجاوز از سيصد تكيه، در مدتي كوتاه، ساخته شد. [3] .

سياحان متعددي گزارش هاي جالب و نسبتاً دقيقي از صحنه هاي شبيه خواني اين عصر ارائه داده اند. جيمز موريه كه در اوايل قرن نوزدهم از ايران ديدن نمود، مجلس تعزيه شهادت حضرت امام حسين عليه السلام را در تهران ملاحظه كرد و در كتاب خود، سفر از ايران، ارمنستان و آسياي صغير تا قسطنطنيه، كه در سال 1812م. در لندن انتشار يافت، شرحي از آن را آورد. كنت دوسر سي - جهانگرد فرانسوي - كه در اواسط قرن نوزدهم ميلادي به عنوان سفير مخصوص به ايران آمد، به دعوت مقامات ايراني در مراسم تعزيه ايام محرم حضور يافت و آنچه را كه مشاهده نمود، در سفرنامه اش آورد كه گزارش ارائه شده توسط وي به لحاظ تاريخي آميخته به مطالب غلط و غير واقع است:

... ما وارد ميدان بزرگي شديم كه در ميان آن سكوي بلندي با چوپ برپا كرده بودند و در آنجا نمايشگران و پسربچگاني كه لباس دختران را پوشيده بودند، مرگ غم انگيز داماد حضرت علي[؟!] يعني حضرت امام حسين عليه السلام را نشان مي دادند. [4] .

اوژن فلاندن جهانگرد فرانسوي كه در عصر محمّدشاه قاجار از سوي انجمن صنايع مستظرفه فرانسه، مأموريت سفر به ايران را به دست آورد، با وجود آنكه خود تماشاگر تعزيه در محرم سال 1228 هجري در تهران بوده است و حتي بخشي از لباس هايش را از او گرفته اند تا نقش فرنگي را در تعزيه به خوبي ايفا كنند، در تهيه گزارش از تعزيه دچار اشتباه شده است: «در بين عادات عجيب ايراني ها بايد در درجه اول اعياد مذهبي را مورد توجه قرار داد كه در اول هر سال، كه روز اول محرم است، ايرانيان اين اعياد را قتل يا تعزيه مي نامند[؟!!]...».

و مجلس تعزيه حضرت امام حسين عليه السلام را اين گونه معرفي مي كند:

در آخر اين نمايش حادثه عاقبت وخيم، ليكن خنده داري روي داد؛ يعني عده اي با مشت سخت به سينه كوبيده و در نتيجه سايرين را برانگيخته، شورش در جمعيت و بازيگران برپا نمودند. در اثر اين كار عده اي ضعف مي كردند و ديگران عجله نموده به خرابه ها مي رفتند تا ضعف كنندگان را شفا دهند. پس از اندكي مريضان بدون هيچ درد و عارضه اي شفا مي يافتند ... [5] .

ساموئل گرين ويلر بنجامين نخستين امريكايي بود كه به عنوان سفير امريكا طي سال هاي 1882 - 1885م. در ايران به سر مي برد. وي فصل سيزدهم سفرنامه اش را به تعزيه اختصاص داده و شرح مبسوطي از تكيه دولت آورده است. [6] معاصر وي، چارلز جيمز ويلز در اثر معروف خود - ايران آن گونه كه هست - كه به سال 1886م. در لندن به طبع رسيده است، مطالبي درباره شبيه خواني عصر قاجاريه دارد. خانم ليدي شيل كه در نيمه دوم قرن نوزدهم به ايران آمده، در دنباله گزارشي كه درباره مراسم سوگواري نوشته، شرح نسبتاً جالبي از مجلس تعزيه حضرت امام حسين عليه السلام ارائه داده است. كارلا سرناهم در سال 1883م. تماشاگر تعزيه در ايران بود. وي در سفرنامه اش نوشته است:

... خيل اسيران مركب از زنان و كودكان خانواده امام، وارد صحنه مي شوند. آنان را مدتي در كوچه هاي شام مي گردانند و مردم بي سر و پا به سويشان سنگ مي پرانند. بالاخره اسيران از مركب هاي خود پايين آمده و با غل و زنجيرهايي روي سكو ظاهر مي شوند. سردار يزيد هر چه به دهنش مي آيد، مي گويد. سربازان او سرهاي بريده امام و يارانش را كه آنها را در سيني هاي نقره اي گذاشته اند و بر رويشان تور نازكي كشيده اند، حمل مي كنند ... [7] .

كلنل چارلز ادوارد پيت - كه از سوي انگلستان در عصر ناصرالدين شاه قاجار به سمت كنسول بريتانيا در مشهد منصوب شده بود - درباره تعزيه اي كه در اين شهر ديده، نوشته است:

... بعد از ظهر مردم در مراسم شبيه شركت جستند. هر روز صحنه اي مربوط به همان روز از واقعه كربلا را اجرا مي كنند و امروز اوج اين نمايش، يعني شهادت حضرت امام حسين عليه السلام بود. مي گفتند كسي كه نقش امام حسين عليه السلام را بر عهده دارد، سرانجام از اسب بر زمين مي افتد و در حالي كه با پارچه اي روي او راپوشانند، صحنه هاي مربوط به جدا كردن سر آن حضرت اجرا مي گردد. در آخر يك سر مجسمه اي را به عنوان سمبل بر سر نيزه حمل مي كنند ... [8] .

سرهنگ گاسپار درويل (كه طي سال هاي 1906 - 1907م. در ايران بوده)، اوژن اوبن (سفير فرانسه در همين سال ها) و فرد ريچاردز )1878 - 1932م) نيز در اين عصر، ناظر تعزيه در ايران بوده اند و در سفرنامه هاي خود، گزارش مشاهدات خود را از نمايش مذكور ذكر نموده اند. [9] .

همين كه اشرافيت، فرهنگ رفاه طلبي و شاهي به تعزيه راه يافت، نسخه هاي آن دچار خدشه و تحريف گرديد و شاعران و نسخه نويسان تعزيه، براي خوش آمد عوامل حكومتي و تأمين مقاصد و اهداف سلاطين، مضاميني را به تعزيه وارد نمودند و صحنه هايي را بدان اضافه كردند كه ارتباطي به سوگواري هاي محرم و فرهنگ عاشورا نداشت. نمايش هاي مضحكي چون تعزيه درةالصدف، امير تيمور گوركاني، عروسي دختر قريش كه صحنه هاي خنده آور و افسانه اي داشت، تدارك ديده شد. حتي در مجالس تعزيه شهيدان كربلا، برخي مضامين را جاي دادند كه جنبه هاي كميك و شادي آور داشت و در آخر اين تكه هاي نمايشي تفريحي، يكي از رويدادهاي كربلا را ترسيم مي نمودند تا جنبه عزاداري آن حفظ شود! [10] .

مجالس تعزيه خواني به اندازه اي رسيد كه بنا به اظهارات بهرام بيضايي، تعداد آنها در تهران به سيصد مجلس مي رسيد. علاقه مندي پادشاهان، رجال و اعيان قاجاريه در گسترش ظاهري اين مراسم، بسيار مؤثر بود. اما برخلاف اين رونق ظاهري و شكوفايي استعداد تعزيه خوانان در ايفاي نقش خويش و بروز ابتكارها و خلاقيت هاي هنري از آنان، مضامين و محتوا و پيام تعزيه ها مسيري نزولي را طي كرد؛ به نحوي كه برخي سروده ها و نيز اجراي پاره اي از نمايش هاي تعزيه با فرهنگ قرآن و عترت مغايرت پيدا كرد و اين روند مخدوش و پر آفت، علماي شيعه را وادار نمود تا شبيه خواني را مورد انتقاد قرار دهند. استاد سيد محمّد محيط طباطبايي مي نويسد:

مخالفت برخي از فقها با تشبيه و شبيه درآري و برخي از مراسم تعزيه از اهميت آن در كار عزاداري محرم كاست و به تدريج از حوزه دولتي بركنار رفت و جاي آن را حركت دسته هايي گرفت كه در ضمن آنها، برخي از مراسم صوري اين تعزيه خواني ها حفظ شده بود و هنوز هم گوشه هايي از آن در برخي نقاط كشور به چشم مي خورد ... [11] .

دليل مخالفت علما با تعزيه آن بود كه در وهله اول مطالب تحريفي گوناگوني به آن راه يافت و از مقصد اصلي آنكه سوگواري براي خامس آل عبا بود، فاصله گرفت و جنبه سرگرم كننده و تفريحي آن بر حالت سوگواري و ماتم سرايي پيشي گرفت و حتي اجراي تعزيه هاي مضحك و نمايش هاي وهن انگيز در برخي تكيه ها عموميت يافت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم 1306 هجري) مي نويسد:

شنيدم ديشب در تكيه دولت، تعزيه دير سليمان بود و سفراي انگليس و ايتاليا با اتباعشان آمده بودند تماشا. بعد از ختم تعزيه، اسماعيل بزاز مقلد معروف با قريب بيست هزار مقلدين و عمله طرب بودند كه با ريش هاي سفيد و عاريه و لباس هاي مختلف از فرنگي و رومي و ايراني ورود به تكيه كردند و حركات قبيح از خودشان بيرون آوردند؛ به طوري كه مجلس تعزيه از تماشاخانه بدتر شده بود ... . [12] .

ميرزا تقي خان اميركبير كه مشاهده كرد، خرافات و مطالب وهن انگيز به مجالس تعزيه و سوگواري راه يافته است، تصميم به اصلاح آن گرفت:

امير مثل يك مسلمان روشن و معتقد، با پاره اي از خرافات و اباطيل كه توسط جهال و مغرضان، به نام دين در ميان مسلمانان رواج يافته بود، مخالفت مي كرد؛ و در عين حال به بسياري از امور كاملاً تعبدي اسلام كه سند محكم ديني دارند ... معتقد بود ... امير درصدد بوده است كه وضع روضه خواني و تعزيه داري را به صورت آبرومند و دنياپسندي درآورد ... به يكي از شعرا به نام شهاب [13] (متوفي به سال 1291 هجري) دستور داد كه اشعار شيوا با مضامين عالي و آموزنده اي بسرايد تا اشعار نارسا و سبك را از مراثي سيدالشهدا حدف كنند ... [14] .

در تذكره گنج شايگان آمده است:

... از آنجا كه در مجالس تعزيت و محافل شبيه ماتم و مصيبت حضرت خامس آل عبا - عليه آلاف التحية والثنا - اشعاري كه في مابين اشباه اهل بيت مكالمه مي شد، غالباً سست و غير مربوط و مهمل و مغلوط بود، ميرزا تقي خان وي [شهاب] را مأمور داشته چنين گفت كه دوازده مجلس از آن وقايع را متضمناً بالبدايع والصنايع به اسلوبي كه خواص بپسندند و عوام نيز بهره مند شوند، موزون سازد. شهاب نيز آن اشعار را چنان گريه خيز ساخت و بدانگونه غم انگيز بپرداخت كه اگر دل سامع به سختي حجر موسي است، استماعش را اثري است كه در همان عصاست ... . [15] .

دكتر رضا خاكي عقيده دارد مجموعه باارزش نسخه هاي خطي از شبيه نامه ها كه در كتابخانه ملك نگاهداري مي شود، همان مجموعه اي است كه شهاب به تشويق اميركبير تدوين و تنظيم كرده است. [16] .

به تدريج ايرانيان با تئاتر غربي و نمايش هاي اروپايي ها آشنا شدند. ترجمه نمايش هاي غربي نيز وضع جديدي را پديد آورد. اين وضع ادامه يافت تا انقلاب مشروطيت به وقوع پيوست و نوعي تجدد ظهور خود را نشان داد كه از رونق تعزيه به شدت كاست. با روي كار آمدن رضاخان، اجراي تعزيه و مراسم سوگواري مشابه آن ممنوع گرديد و از سال 1312 ش در اثر جلوگيري از تعزيه خواني، دست اندركاران اين نمايش، شهرها را رها كرده، روانه روستاها و نقاط دور افتاده كشور شدند.

در وضع جديد، تعزيه خوانان و مجريان شبيه خواني براي در اختيار گرفتن اماكن پر سود، جهت اجراي تعزيه با هم در رقابتي شديد قرار گرفتند كه اين رقابت هاي شديد و خشن نيز در زوال تعزيه مؤثر واقع گرديد؛ چرا كه دست بردن در نسخه هاي اصيل، دگرگون نمودن متن ها، روي آوردن به آداب و رسوم آميخته به خرافات و ايجاد تحريف در برخي صحنه ها به منظور تأمين اهداف خوانين و حكمرانان محلي، از آفات غير قابل اغماض آن به شمار مي رفت. گرچه در اين انتقال تعزيه از فرهنگ شاهي و سنّت هاي درباريان و اميران مصون ماند، ولي در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگ هايي عاميانه گرديد كه از آسيب اولي كمتر نبود. از تأثيرات منفي اين عقب نشيني كه بگذريم بايد به اين واقعيت اذعان نمود كه همان وضع نامطلوب سبب ماندگاري نمايش تعزيه گشت.

پس از سقوط رضاخان و از سال 1320 ش به اين طرف، تعزيه با قوت بيشتر و تجديد حيات گذشته و جلوه هاي هنري بازمانده از دهه هاي قبل، حضور خود را در برخي محافل شهري نشان داد؛ ولي به دوران اوج خود يعني عهد ناصري نرسيد و همچنان به صورت موروثي و عاداتي مذهبي با شيوه هاي ابتدايي و امكانات بسيار ساده اجرا مي شد و اثري از تكامل، تنوع، بازسازي متون و پالايش هاي اساسي در آن مشاهده نمي گرديد. با به اجرا درآمدن مجلس تعزيه عبداللَّه عفيف در سال 1344 ش در تهران و نيز به نمايش گذاشتن چند مجلس تعزيه در شيراز، تعزيه در شهرهاي بزرگ متداول گرديد. اما رونق آن چناني نداشت. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بر اثر تأكيدهاي مكرر رهبري انقلاب، حضرت امام خميني، مبني بر اجراي عزاداري سنتي باشكوه هرچه افزون تر، تعزيه خواني رواج فزاينده اي يافت و بيانات آن فروغ فروزان از سوي برخي دست اندركاران تعزيه حمل بر تشويق و تكريم تعزيه بر همان نهج و روال آفت زاي قبلي گرديد و حتي پاره اي از مراكز فرهنگي و نهادهاي ذي ربط، به انتشار متن هاي مخدوش تعزيه روي آوردند و به بهانه نشر ميراث ملي و ذخاير هنرهاي مردمي و حمايت از سوگواري هاي سنتي و بومي، در اين راستا تلاش هايي از خود نشان دادند.


پاورقي

[1] ر. ک: تکيه دولت، دکتر مهدي فروغ، مجله هنر و مردم، شماره 29، اسفند43.

[2] شرح زندگاني من، عبدالله مستوفي، ج 1، ص 288.

[3] تعزيه تراژدي کهن جهان اسلام، بخش1، محمّدمهدي شهيدي، روزنامه همشهري، شماره 458.

[4] سفرنامه کنت دوسرسي، ترجمه احسان شرقي.

[5] سفرنامه اوژن فلاندن، ترجمه حسين نورصادقي.

[6] اين سفرنامه با ترجمه مهندس حسين کردبچه در ايران انتشار يافته است.

[7] آدم‏ها و آيين‏ها در ايران (سفرنامه مادام کارلاسرنا)، ص 161 و 179.

[8] سفرنامه خراسان و سيستان، کلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشني - مهرداد رهبري، ص 135.

[9] ر. ک: سفر در ايران، گاسپار درويل، ترجمه منوچهر اعتمادي مقدم، ص 140 - 139؛ ايران امروز )1907 - 1906م) اوژن اوبن، ترجمه علي اصغر سعيدي، ص 194 - 187؛ سفرنامه فرد ريچاردز، 1883م، ترجمه مهيندخت صبا، ص 177 - 171.

[10] شرح زندگاني من، همان، ص 389.

[11] تعزيه‏داري و شبيه‏خواني از زمان ديلميان تا امروز، سيد محمّد محيط طباطبايي، روزنامه اطلاعات، شماره 14906.

[12] روزنامه خاطرات، محمّدحسن خان اعتمادالسلطنه، ص 591.

[13] از تعزيه‏نويسان مشهور عصر قاجاريه است که به تاج الشعرا موسوم گشت. شرح حال وي در اغلب تذکره‏هاي اين عصر ديده مي‏شود. ديوان اشعاري دارد که در سال 1319 هجري به اهتمام فرزند شاعرش ميرزا اسماعيل ثابت انتشار يافت.

[14] اميرکبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمي رفسنجاني، ص 127 ،121 ،119 و 128.

[15] تذکره گنج شايگان، ميرزا طاهر ديباچه نگار اصفهاني (چاپ سنگي) ذيل شرح حال شهاب اصفهاني.

[16] سوره، ويژه تئاتر، شماره2 و 3، بهار 71، ص 61 - 60.