بازگشت

انقلاب ما، انقلاب ارزش ها بود


همه كار اسلام اين بود كه اين معيارها را عوض كند. همه كار انقلاب ما هم همين بود كه در مقابل معيارهاي باطل و غلط مادي جهاني بايستد و آن ها را عوض كند. دنياي امروز، دنياي دروغ، زور، شهوتراني و دنياي ترجيح ارزش هاي مادي بر ارزش هاي معنوي است. دنيا اين است. مخصوص امروز هم نيست. قرن هاست كه معنويت در دنيا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش كردند معنويت را از بين ببرند.

صاحبان قدرت، پول پرست ها و سرمايه دارها يك نظام و بساط مادي در دنيا چيدند كه در رأس آن قدرتي مثل قدرت آمريكاست كه از همه دروغگوتر، فريبگرتر، بي اعتناتر نسبت به فضايل انساني و بي رحم تر نسبت به انسان هاست. چنين قدرتي در رأس است و دوستان او هم در مراتب بعد قرار مي گيرند. اين وضع دنياست. انقلاب اسلامي يعني زنده كردن دوباره اسلام. زنده كردن (إنَّ أكرَمكُم عِنْدَالله أتقيكُم) [1] و انقلاب آمد تا اين بساط و اين تربيت غلط جهاني را بشكند و يك تربيت جديدي درست كند. اگر تربيت جهان، تربيت مادي باشد، معلوم است كه افرادي شهوتران، فاسد، رو سياه و گمراه مثل محمد رضا بايد در رأس كار باشند و يك انسان با فضيلت و منوّر مثل امام بايستي يا در زندان و يا در تبعيد باشد. در چنان وضعيتي در جامعه جاي امام نيست. وقتي زور، فساد، دروغ و بي فضيلتي حاكم است، آن كسي كه داراي فضيلت، صدق، نور، عرفان و توجه به خداست جايش يا زندان هاست و يا در مقتل و مذبح و گودال قتلگاه است. وقتي كسي مثل امام بر سر كار آمد يعني ورق برگشت. شهوتراني، دنياطلبي و وابستگي و فساد در انزوا رفت و تقوا، زهد، صفا و نورانيت، جهاد، دلسوزي براي انسان ها، رحم و مروّت و برادري و ايثار و از خود گذشتگي روي كار آمد. امام كه روي كار مي آيد يعني اين خصلت ها و اين فضيلت ها روي كار مي آيد. اين ارزش ها مطرح مي شود.

اگر اين ارزش ها را نگه داشتيد نظام امامت باقي مي ماند. آن وقت امثال حسين بن علي (ع) ديگر به مذبح برده نمي شوند. اما اگر اين ها را از دست داديم چه؟ اگر روحيه بسيجي را از دست داديم چه؟ اگر به جاي توجه به تكليف و وظيفه و آرمان الهي به فكر تجمّلات شخصي خودمان افتاديم چه؟ اگر جوان بسيجي، مؤمن و با اخلاص را كه هيچ چيز نمي خواهد جز ميداني براي مجاهدت در راه خدا، در انزوا قرار داديم و يك آدم پُررو، افزون خواه، پرتوقع و بي صفاي بي معنويت را مسلط كرديم چه؟ در اين صورت همه چيز دگرگون خواهد شد. اگر بين رحلت نبي اكرمْ و شهادت جگر گوشه اش در صدر اسلام پنجاه سال فاصله بود، ممكن است در روزگار ما اين فاصله خيلي كم تر بشود و فضيلت ها و صاحبان فضايل زودتر به مذبح بروند.

نبايد بگذاريم چنين چيزي پيش بيايد. بايد در مقابل انحرافي كه ممكن است دشمن بر ما تحميل بكند، بايستيم. عبرت گيري از عاشورا اين است. نگذاريم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوي بشوند.


پاورقي

[1] حجرات (49) آيه 13.